برای مهارت در «کپیرایتینگ*» چی بهتر از اینکه نخست ببینیم چه چیزهایی در خودمان اثر کرده؟
باید دانست که تبلیغ صرفن بنا نیست به شکل «آگهی» ارائه شود؛ چه بسا تبلیغاتِ غیرمستقیم کاراتر هم باشد.
بهتر است به تمام چیزهایی توجه کنیم که توانستهاند تغییری -هر چند اندک- در افکار و رفتار ما ایجاد کنند.
پوشهیی دارم از حرفهایی که مرا به مطالعهی کتابی برانگیختهاند. یک نمونهاش:
«اگر قرار باشد یک دیوان شعر از شعرای معاصر با خودم بردارم و هیچ کتاب دیگری برندارم و در جزیرهای سکنی کنم، اگر دیوان نادرپور یکجا چاپ شده بود، من مسلماً آن دیوان را برمیداشتم و حال که چاپ نشده (و امیدوارم کلیات ایشان تا چهل سال دیگر هم به چاپ نرسد) منتخبی از اشعار نادرپور را میداشتم.»
(افسوس که نادرپور اندکی بعد درگذشت و این متن پشت جلد دیوانش نقش بست.)
البته بیراه نیست بگوییم که لطف این قبیل جملهها بیشتر بهخاطر گویندهشان است. همین حرف را اگر احسان یارشاطر نمیگفت آیا باز هم همینقدر تأثیرگذار بود؟ اما این داستان دیگریست.
🧡 نمونه متن یا گفتهی کوتاهی را به خاطر میآورید که شما را سریع به انجام کاری برانگیخته باشد؟
*یعنی نوشتن برای تبلیغ و ترغیب، و کاربرد آن صرفن محدود به آگهیهای رایج نیست و میتواند در هر جایی که به تأثیرگذاری و تغییر رفتار نیاز است به کار آید.