واپسین برگ‌ها

دوست داستان‌دوستی چندی پیش در مصاحبه‌ی دوره‌ی نویسندگی خلاق گفت دوسه صفحه‌ی آخر هیچ‌یک از کتاب‌های موردعلاقه‌اش را تاکنون نخوانده است، چون نمی‌خواهد مزه‌ی خواندن داستان از دست برود؛ اینطوری بندی ناگسستنی بین او و کتاب باقی خواهد ماند. و چنان باشوق گفت که اول هوس افتادم و بعد افسوس خوردم چرا برخی رمان‌های محبوبم (از جمله «زندگی جعلی من» و «قهرمان فروتن») را تا ته خوانده‌ام. 

البته شاید برخی از ما چنین کاری را خودآزارانه و بی‌‌حاصل تلقیکنیم.

اما آیا «اثر زیگارنیک» در اینجا هم صادق است؟ «افراد، کارها و وظایف ناتمام را بیشتر از کارها و وظایفی که به صورت کامل انجام داده‌اند، به خاطر می‌آورندیعنی داستان‌هایی که ناتمام رها می‌کنیم بیشتر در ذهنمان دوام می‌آورند؟

شما بگویید: دوست داشتید واپسین صفحات کدام کتاب را ناخوانده رها می‌کردید؟

به همسفران مدرسه نویسندگی بپیوندید:

پیشنهاد مطالعه:

11 بهمن 1403

11 بهمن 1403

5 اردیبهشت 1404

5 اردیبهشت 1404

4 پاسخ

  1. چه زیباست زندگی که آخرین ورقهای ان هرگز به صاحبش نمیرسد و بااینکه گاهی اوقات همه ما انتظار داریم که این کتاب به پایان برسدنویسنده داستان زندگی آنقدر آنرا کش میدهد که خودمان میگوییم راستی راستی این چه کاراحمقانه ای بود که من میخواستم انجام دهم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *