دوست داستاندوستی چندی پیش در مصاحبهی دورهی نویسندگی خلاق گفت دو–سه صفحهی آخر هیچیک از کتابهای موردعلاقهاش را تاکنون نخوانده است، چون نمیخواهد مزهی خواندن داستان از دست برود؛ اینطوری بندی ناگسستنی بین او و کتاب باقی خواهد ماند. و چنان باشوق گفت که اول هوس افتادم و بعد افسوس خوردم چرا برخی رمانهای محبوبم (از جمله «زندگی جعلی من» و «قهرمان فروتن») را تا ته خواندهام.
البته شاید برخی از ما چنین کاری را خودآزارانه و بیحاصل تلقی کنیم.
اما آیا «اثر زیگارنیک» در اینجا هم صادق است؟ «افراد، کارها و وظایف ناتمام را بیشتر از کارها و وظایفی که به صورت کامل انجام دادهاند، به خاطر میآورند.» یعنی داستانهایی که ناتمام رها میکنیم بیشتر در ذهنمان دوام میآورند؟
شما بگویید: دوست داشتید واپسین صفحات کدام کتاب را ناخوانده رها میکردید؟
4 پاسخ
چه زیباست زندگی که آخرین ورقهای ان هرگز به صاحبش نمیرسد و بااینکه گاهی اوقات همه ما انتظار داریم که این کتاب به پایان برسدنویسنده داستان زندگی آنقدر آنرا کش میدهد که خودمان میگوییم راستی راستی این چه کاراحمقانه ای بود که من میخواستم انجام دهم.
زنده باد.
انگار با تموم نکردن یه کتاب، داستان اون همیشه توی ذهن جریان و پویایی داره. من دوست داشتم وداع با اسلحه رو فقط تا اواسط کتاب بخونم.
عالیه.