پیشحرف: این قلماندازها، تکههایی از میان یادداشتهای روزانه من در روزهای رفتۀ هفته قبل هستند.
شنبه:
خوشحالم که زندگیام گره خورده با نوشتن. من بهرهوریام را با نوشتن حفظ میکنم. فقط وقتی زیاد مینویسم، خوب مینویسم. وقتی پرکارم، در خوشحالترین حالت ممکن هستم. نوشتن راه میدهد به اینکه حرفهای تازهای بزنم و فضاهای تازهای را تجربه کنم.
ناهار؟ الآن نه، دارم مینویسم.
کارِ اول، نوشتن است.
این منم که مینویسم!
یکشنبه:
نوشتن چون امکانات چندانی نمیطلبد و به عبارتی همه از پس آن برمیآیند، جای کار خوبی است، برخلاف فیلم و موسیقی که ابزار و ادوات گران و زیادی میطلبد و نیازمند کار گروهی و رابطه است.
نوشتن در انزوا نیز میتواند رابطه بسازد.
هر کتابی را که میخوانم، بلافاصله باز میکنم و میگذارم کنار لپتاپ. بعد با نوشتن، جاهایی که زیر آن خط کشیدهام را تحلیل میکنم. در این میان است کتابها را عمیقتر فهم میکنم.
دوشنبه:
بتایپ! تایپیدن چه ایرادی دارد؟ کاش انقدر کردن کردن نمیکردیم برای همهچیز!
و این جملۀ زیبا در آغاز دفترچۀ من: ما همیشه با هم مینویسیم.
همیشه کسی را برای بدگویی پست سر افراد موفق پیدا خواهید کرد.
سهشنبه:
اگر مقاومت کنی هر چیزی را رام میکنی. حتی نوشتن را که مهارتی بسیار چموش است.
آدم عبوس بهمراتب بهتر از کسی است که شوخی کردن را بلد نیست.
باید به چیزهایی فکر کنی که نمیدانی که نمیدانی. میتوانی؟
جهان به کام کسی است که پرشور است و خونسرد. تضاد جالبی در جملۀ کوتاه ویلیام مکفی وجود دارد. هنرمندانه است. پرشور و خونسرد! البته که اینها را میتوان کنار هم داشت، به نظرم بیمنطق و نشدنی نیست.
چهارشنبه:
کارآفرین باید 24 ساعته آماده باشد. این ترسناک نیست، اصلاً یک کارآفرین به خاطر عشق به چنین زیستی وارد چالش کارآفرینی میشود.
چه حس خوبی دارم از اینکه که توی سایت اسم بخش گزینگویهها را گذاشتم «حرفای گنده گنده». جذابیتش برایم هزار برابر شد. نمک این عبارت به مذاقم خوش آمده. این تغییر موضوع مهمتری را به من نشان میدهد: از وقتیکه عنوان «گزینگویهها» به حرفای «گنده گنده» تغییر پیدا کرد، منوی سایت برای من جذابتر شد و عزمم برای بهروز کردن آن بیشتر از قبل. راز ماجرا در چیست؟ کلمات میتوانند کل جهان تو را، حس و حالت را تغییر بدهند و با دادن معنایی تازهای به موضوعات، تو را به عمل وادارند یا از عمل بازدارند.
هر چقدر از نوشتن بیشتر فاصله بگیرم، ترسم از نوشتن دوچندان میشود.
پنجشنبه:
برویم سراغ پل الوار: ما در درجات مختلف به جوش میآییم. شما در چه درجهای به جوش میآیید، اصلاً تابهحال به جوش آمدهاید. وقتی به جوش آمدید به نفع شما شد یا به ضرر شما؟
کلاً آدمیزاد وقتی افسرده میشود چون حس میکند کنترلش روی اوضاع کم شده یا اصلاً هیچ کنترلی روی اوضاع ندارد. نوشتن انگار اختیار آدم را بیشتر میکند. کمتر به جبر دامن میزند، حتی نویسندگی که در اثبات جبر مستولی بر زندگی انسان مینویسند، با فعل نوشتن اثبات میکند که اندک اختیاری هست و قلمی که میتواند بر هر جبری آگاه باشد و اعتراض کند.
میبینی درست در لحظاتی که حس میکنی جسم و ذهنت توان کافی ندارد، اتفاقاً بهتر مینویسی. آن خستگی کاذب نیرنگ شیطان مقاومت بوده تا تو را از جوشش چشمۀ قریحهات دور کند.
وقتی مینویسم احساس میکنم روی اوضاع کنترل دارم. این ارزشمندترین دستاورد نوشتن است.
بعد از خواندن این مطلب چهکار کنم؟
میتوانید «بهترین روز زندگی من» را بخوانید.
شرکت در طرح تابستانه مدرسه نویسندگی
2 پاسخ
جهان به کام کسی است که پرشور است و خونسرد.
پرشوری اگر ؛ هدف ، برنامه و اراده اجرای آن را داشته باشی .
انسان هدفمند ،برنامه محور و صاحب اراده ، خونسرد نیز خواهد بود .
چرا ؟!
چون می داند :
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
ما همه با هم می نویسیم
کسانی که نمینویسند نمیدانند چه نعمت بزرگی را از خود درغ میکنند
نوشتن ابتدای گفتن از خود است – نوشتن ابتدای ابراز فکر است – نوشتن ابتدای راه طولانی پیش روی زندگی است
خدایا شکرت که الان دارم مینویسم – من تا قبل از اشنایی با شما کمتر مینوشتم اما داستان از اونجایی شروع خوبی داشت که به توصیه و تاکید شما گوش جان سپردم و برای نوشتن زمان تعیین کردم و بر ترس بیهوده خود غلبه کردم – نوشتن
ن= نیاز فکر ی
و = ورای جهان روزانه
ش = شوق هرروزه
ت= تحمل و بردباری
ن= نباید ناامید بشی
#همین
#نوشتن
#شاهین کلانتری
#دوست