ما عاشق موبایل نیستیم...

ما عاشق موبایل نیستیم…

ما وابسته و دلبستۀ احساساتی هستیم که با موبایل تجربه می‌کنیم.

اگر زمانی کافه و پارک و سینما، لوکشین گفتگوهای ما بودند، حالا صفحات چت به اندازۀ همان مکان‌ها می‌توانند مهیج و خاطره‌ساز باشند. اینکه به خیابان چشم بدوزی و انتظار آمدن کسی را داشته باشی، با انتظار آغاز یک گفتگوی آنلاین چندان تفاوتی ندارد.

پیام‌رسان‌های اینترنتی بنا نیست بستر تمام افت‌وخیز روابط ما باشند، اما مانعی هم ندارد که نقش پررنگ آن‌‌ها را به رسمیت بشناسیم و برای افزایش کیفیت تجربیات آنلاینمان تلاش کنیم.

اینکه رابطۀ ما با اینترنت از اندازه خارج می‌شود یا مدام دچار تشویش و سوءتفاهم می‌شویم، به خاطر نقص ما در معماری یک رابطه است.

از کلیشه‌ها جدا شویم، اینترنت واقعیت زندگی ماست. زندگی مجازی و حقیقی در هم تنیده شده است.

طبعاً با ذهن و زبان نسبتاً غنی، چت فرصتی طلایی برای افزودن ظرافت بیشتر به یک رابطه و بروز احساسات عمیق است.

فضای چت حتی از نامه‌نگاری‌های عاشقانه هم پویاتر است. می‌توانیم با متن و صوت و عکس و صدها استیکر و ایموجی، رابطه‌ای پویا بسازیم.

اما خوب چت کردن، مکمل عشق است.

تصور کن توی کافه نشسته‌ای و گفتگو گل انداخته، اما وسط گفتگو مدام بلند شوی و به درودیوار و خیابان و میزهای دیگر نگاه ‌کنی و باز برگردی سر میز، چند کلمه بگویی و بشنوی و بعد دوباره مثل مرغ سرکنده…

چت هم همین است، اگر وسط یک گفتگوی آنلاین، تا طرف مقابل دست به تایپ شود، پیام‌های دیگر را جواب بدهی و به ده‌تا کانال و پیج دیگر هم سر بزنی؛ اصولاً نمی‌توانی ظرافت‌های احساسی موجود را درک کنی.

سطر به سطر و جمله به جمله‌ای که توی چت ردوبدل می‌کنیم، می‌توانند مثل خلال بادام و پودر نارگیل رابطۀ ما را تزئین کنند.

اما زیبایی چت‌های ما به اکسیر تأمل نیاز دارد. چت کردن هم به شنونده بودن نیاز دارد، به قانون سادۀ: اول فکر کن، بعد جواب بده.

*

چه چیزی شگفت‌انگیزتر از این‌که در هر لحظه از روز که وجودت سرشار از عشق و تمناست بتوانی بنویسی:

دوستت دارم.

و همان لحظه برسد.

 

 فکر می‌کنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر هم برای شما سودمند باشد:

چگونه چت کنیم؟

کلاس نویسندگی

 شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

10 پاسخ

  1. چه تعبیر قشنگی هرلحظه ای ک وجودت تمناست بنویسی دوستت دارم وهمان موقع برسد

  2. سلام امیدوارم حالتون خوب باشه.
    من اصلا تا حالا از این بعد ب جریان چت نگاه نکرده بودم ممنونم ..

    1. سلام الهام عزیز
      خوشحالم که این متن تونسته روی دیگۀ ماجرا رو هم نشون بده.

  3. سلام من از آن دسته از مخاطبانی هستم که پست ها را داغ داغ می بلعم اما مجانی،تصمیم گرفته ام از امروزبرای همه ی پست ها کامنت بگذارم راستی معادل فارسی کامنت چیه؟آهان دیدگاه،البته من اصلا صاحب دیدگاه نیستم وفقط حسم رو نسبت به مطالب شما میگم.اگر درسالهای ۸۰ که من تازه وارد دبیرستان شده بودم کسی برایم از فضای تلگرام ویا امکانات نامحدود فضای آنلاین برای عاشق نوشتنی مثل من حرف میزدزندگی واقعیم راتا میتوانستم مجازی میکردم مجاز مجاز

    1. سلام زهره جان
      خوشحالم که میخوام نوشتن رو در اینجا شروع کنی.
      هیچ دیر نشده و اتفاقا الان بهترین زمان برای فعالیت های آنلاینه.
      شروع کن و با قدرت ادامه بده.
      منتظرم تا نوشته هات رو بخونم.

  4. سلام.
    احساس آدمها رو به راحتی میشه از روی چت ها و کامنت ها شون فهمید. وقتی ما کلمات رو خلق می کنیم از روح خودمون در اون می دمیم و اون کلمات با احساس ما زنده میشن و جان می گیرند. اگر با عشق و محبت بنویسیم با عشق و محبت و اگر با خشونت و نفرت آنها هم خشن و نفرت انگیز متولد خواهند شد. در حقیقت این احساس ماست که به مانند روح در کلمات متجلی شده و مطمئن باشید مخاطب بواسطه ی آن روح احساس ما رو درک خواهد کرد. پس به جان کلمات دقت کنیم. آنها حتی در فضای مجازی و بوسیله کیبورد هم که زاده شوند، دروغ نمی گویند و بر اساس جان خود با مخاطبشان گفتگو می کنند.

    1. زنده باد عصمت عزیز
      از نگاه موشکافانه و تحلیلی شما لذت میبرم.

  5. سلامی چو دوست بر شاهین
    قبل از اینکه موبایل «اسمارت» شود و تبلت رایج شود، اول کامپیوتر رو میزی رایج شد و بعدش لپتاپ. من با لپتاپ بود که با اینترنت و امکانات جادوئی آن آشنا شدم؛ حدود سال ۱۳۸۰. از طریق یک لپتاپ توشیبا تکرا (Toshiba tecra)
    که حدود ۲ سال شب و روز با آن مشغول بودم. برایم بسیار عجیب بود که به ۲ کلمه‌ی Toshiba tecra حساس شده بودم و هر وقت بر حسب اتفاق این ۲ کلمه را در جایی می‌دیدم، انگار که اسم عزیزترین آدم زندگی‌ام را دیده باشم. بسیار تجربه‌ی عجیب و غریبی بود. بعد از ۲ سال به دلایل گوناگونی آن لپتاپ خراب شد! درست مثل اینکه عزیزترین آدم زندگی‌ام فوت کرده باشد، تا مدتها افسرده بودم و دلم نمی‌خواست لپتاپ دیگری حتی با همان اسم و مدل بخرم. بالاخره لپتاپ خیلی گرانتری خریدم ولی تا چند سال «جسد» همان Toshiba tecra را حفظ کرده بودم و دلم نمی‌آمد حتی یک پیچ آن را دور بریزم. بعدها به صورتی پیچیده‌تر چنین رابطه‌ای را در فیلم her شاهد شدم. اینترنت، ابعادی از انسان را علنی کرده که کاملاً ناشناخته بوده و از جمله «ژیژک» در این مورد حرفهای جالبی زده.

    1. داوود رابطۀ عاطفی خودت رو چقدر نوشتی.
      من تمام موبایل‌های قبلی خودم رو کماکان نگه داشتم. الان نزدیک یک کشو موبایل خاموش دارم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *