قوطی قصه‌ها

 

یه قوطی دارم واسه قصه‌ها. قصه‌های یه خطی. قصه‌ی زنی که تو یه خط بال درمیاره. قصه‌ی مردی که تو یه خط خیط می‌شه و جمله‌هاشو میخارونه. قصه‌ی گلدونی که گلشو می‌بره گلفروشی آب کنه، میفته تو جوب می‌شکنه. قصه‌ی کلمه‌یی که فانتزیش اینه یه روزی گیوه بپوشه و تو کریمخان قدم بزنه. قصه‌ی کتابی که شبا می‌ره بیابونگردی. قصه‌ی قصه‌نویسی که فکر می‌کنه هیچ قصه‌یی نباید یه خط بیشتر باشه.

 

تو هم یه قصه بنداز تو قوطیم.

3 پاسخ

  1. قصه پدری که نمیخواهم باور کنم زود پیر شده هی به خودم می گویم و میخواهم باور کنم همان پدر کلاس چهارمم است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *