علامت‌بازی

گاهی با علامت‌بازی به یادداشت‌های روزانه‌ام تنوع می‌دهم، مثل امروز صبح:

‘از؟ این؟ لحظه؟ جلوی؟ هر؟ کلمه؟ یک؟ علامت؟ سؤال؟ می‌گذارم؟ اینطوری؟ انگار؟ در؟ معنای؟ هر؟ کلمه؟ تردید؟ می‌کنم؟ و؟ هر؟ واژه‌؟ را؟ از؟ منظر؟ دیگری؟ می‌بینم؟’

یاد یادداشت‌های یوسف انصاری و نگاه خلاقانه‌ی او به نشانه‌گذاری افتادم. او به‌جای هر علامتی فقط از دونقطه (:) استفاده می‌کند:

«…تنها چیزی که جلوی برخی از ما را می‌گیرد تا به قول مارگریت دوراس خودمان را نابود نکنیم همین نوشتن است: داستان باشد یا مقاله یا هر چیز دیگری نوشتن می‌تواند نجات‌بخش باشد: شاید: البته همیشه شک هم هست: شک به نجات‌بخش بودن نوشتن: شک به خود نوشتن: شک به خود زندگی حتی که زورش از همه بیشتر است: ولی شاید نوعی نوشته باشد که نجات‌بخش است…»

پس از شناخت دقیق نشانه‌های نگارشی، بدک نیست گاهی برخورد متفاوتی با آن‌ها داشته باشیم، صرفن برای تجربه‌ی تنوع؛ گاهی هم می‌توانیم از هیچ علامتی استفاده نکنیم، حتا نقطه در انتهای جمله‌ها. تأکید می‌کنم: بهتر است این کار فقط نوعی بازی برای تغییر حسمان به نوشتن ببینیم.

این را هم اضافه کنم: لااقل مدتی بی‌خیال علامت تعجب بشوید. من که به‌کلی قیدش را زده‌ام. علامت تعجب یا عاطفه مثل علامت سؤال و ویرگول و… نیست. مثل برخی نباشیم که خیال می‌کنند با علامت تعجب متنشان طنزآمیز می‌شود یا کلامشان اثرگذارتر. امیدواریم میان آثار نویسندگان سرشناس نگردید تا یک گونی علامت تعجب جمع کنید و بگویید ‘چه می‌گویی برای خودت، نویسنده‌ی محبوبت، بهمن فرسی، در هر پاراگرافش یک فرغون علامت تعجب خالی می‌کند.’

علامت تعجب تنبلمان می‌کند. انتقال احساسات را به خود جمله بسپارید نه علامت کم‌خاصیتی که گاه آماتورترها یکی از آن را هم کافی نمی‌دانند و اینطوری می‌تپانندش ته جمله!!!!!!

(در همین رابطه: درسی از ری کورزویل درباره علامت تعجب!)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *