رماننویسی مغزفرساست. میفرساید و میسازد.
اما چگونه میتوان با دلآسودگی ایدهیی را برگزید و برایش مغز فرسود؟
تغییرْ عنصر بنیادین بیشترینهی داستانهاست، ولی افزون بر دگرگونیِ شخصیتِ اصلیِ روایت، به این هم بیندیشیم:
آیا نگارش داستان به تغییر خود نویسنده نیز میانجامند؟
این پرسشها، در سنجش ایدهها، یاریرسانند:
آیا نوشتن این داستان از من انسان عمیقتری میسازد؟
وادارم میکند تا گوشهیی از جهان را ژرفتر بشناسم؟
مرا به شناخت عمیق خودم و دیگران برمیانگیزد؟
2 پاسخ
واقعا با نوشتن من به هزارتوی خودم اگاه شدم شاید بتوانم برای رفع نقایصم گامی هرچند کوچک بردارم.
درود خانم سجادی. رابطهی شما با نوشتن واقعن قابل تحسینه.
همینطوره، نوشتن خودش راههای لازم برای تغییرات رو هم به ما نشون میده. امید که همیشه غرق در شادی و نور باشید