با جهانبینیِ نادوگانه به موضوع مینگریم. آدمها را به خوب مطلق و بد مطلق تقسیم نمیکنیم. پس در آغاز به این پرسش پاسخ میدهیم:
«کدام ویژگیهای بدِ یک دوست را تحملپذیر میدانم و با وجود آن به رفاقتم ادامه میدهم؟»
سپس میتوانیم خطقرمزهایمان را روشن کنیم:
«چه پندار یا رفتاری سبب میشود یک نفر هیچ جایی در حلقهی دوستان من نداشته باشد؟»
حالا بیا کاری بکنیم:
فرض کن بناست نمایشنامهیی بنویسی با دو شخصیت.
یک نفر آدم مطلوب توست، همانی که دوست داری عمری دوست جانجانیات باشد و دیگری درست در مقابل اوست، آدم نامطلوبی که هیچرقمه حاضر نیستی جزو معاشرانت باشد.
برای گسترش متن میتوانی به درون و بیرون و شغل و خانواده و پرحرفی و کمحرفی و تمیزی و کثیفی و… شخصیت بپردازی.
حالا بگذار این دو نفر سر یک مسئلهی مشخص با هم جدل کنند. دستکم صد صفحه مشغول نگهشان دار تا خودشان را همهجوره نشان بدهند.
شاید نوشتنش ماهها زمان ببرد، اما به انجامش میارزد. شاید بیشتر به این بیندیشی که چطور میتوانی از خودت دوست مطلوبتری بسازی.