الوین بروکس وایت در آغاز مقالهی «ابهام شعر» مینویسد: «زنم از اتاق دیگر فریاد کشید، ”کاش شاعران میتوانستند روشنتر سخن بگویند.”» در اینجا میبینیم که شنیدن سخنی جرقهی ابتدایی نگارش مقاله را زده است.
بعد از سالها کلنجار رفتن با یادداشتنویسی و کوشش برای یافتن راهی راحت و درعینحال خلاقانه برای ایدهیابی به کشف سادهیی رسیدهام: یکی از بهترین جرقهها برای نوشتنِ متنهای کوتاه (و گاه بلند) سطری از گفتههای اطرافیان است.
همسرتان میگوید: «تو چرا به جای این سریالهای مزخرف، بریکینگ بد را نمیبینی؟»
فرزند خردسالتان میگوید: «مامان! بابا چند سالگی سبیل درآورد؟»
مدیرتان میگوید: «با این مدل کار کردن به هیچجا نمیرسی»
همهی اینها میتوانند جرقهی نگارش یادداشتی کوتاه باشند.
این سخنان شاید همان سطریاند که این ضربالمثل به آن اشاره دارد: «سطر اول را خدایان به شاعر هدیه میدهند و سطرهای بعد را شاعر مینویسد.»
به حرفهای اطرافیانمان به شکل ایدهیی بالقوه برای شروع نوشتن گوش بسپاریم؛ شاید حتا بهاینواسطه شنوندهی بهتری هم شدیم.
همین الان جملهیی به ذهنتان میرسد تا نوشتن بیاغازید؟
4 پاسخ
سلام استاد
خیلی ایده ی خوب و جالبیه ممنون🙏
سپاس
در مورد سریال نوشتید. چیزی به ذهنم رسید. چهجوریه که بعضیها هرشب سریالهای چهارصدقسمتی آبکی(به قول شما آبزیپو) رو میبینن ولی دیدن یک فیلم فاخر دوساعته براشون دشواره. امیدوارم این پرسش من سطر اولی برای دوستان باشه.
من اگه از خر شیطون پیاده بشم و یه فعالیتی یا خیال بافی یا گفت و گوی درونی جدیدی رو شروع کنم یا بخوام به کسی بهترین راهنمایی عمرم رو بکنم یه راهنمایی که محدودیت سنی نداره و افراد معلول جامعه هم باید خودشون رو به مظلومی نزنند و به خاطر بقیه گوش کنند اون راهنمایی اینه که خیلی جدی فقط به فکر پول به دست آوردن باشید و اون فعالیت جدید و اون فکر هام و خط خطی هام روی کاغذ فقط باید خیلی زود تبدیل به پول یا کالا بشند بقیه ی زمانم رو هم غذا می خورم و کتابخونه و مهمونی و … میرم و دیگه هر چیزی که دلیلی واسش پیدا کنم.
یه جمله ی سوالی الان این روزها بهترین محصولی که بشه واسش خیلی راحت تولید محتوا کرد چیه؟ مثلا چیزی که همه ی آدم های کره مون بهش دوسه سال دیگه احتیاج پیدا می کنند و اتفاقا فقط فروش آنلاین ش امکان پذیره؟
الو ؟ الو؟
پرید… 🙁