▽
امروز نوشتن نمایشنامۀ تازهای را شروع کردم. این هم یک کار تمرینیست. مینویسم که بعضی ساختارها و تکنیکها را آزمایش کنم.
برای کار جدید طرح خاصی ندارم. لذت نوشتنش هم به همین است. رفتهام سراغ موضوعی که حسابی قلقلکم میدهد. بعد از نوشتن صحنۀ اول این چند جمله را یک گوشه نوشتم یادم بماند:
همیشه کاری را بکن که دوست داری. قصهای را بنویس که میپسندی. موضوعی را انتخاب کن که قلقلکت میدهد. حرف عقیقی دربارۀ کلیشه را به یاد بیاور. بله، خودت باش این یعنی غیرکلیشهای بودن.
این نکته را هم هنگام نوشتن به خودم تذکر دادم:
خیالبافی دربارۀ انتشار ممنوع. کارت را بکن.
▼
برای ساختن ایدههای تازه و اجرای آنها ضروری به این کار نیاز دارید
روزی 3 ساعت، فقط روزی سه ساعت موبایل خودتان را خاموش کنید و توی یک اتاق پای سیستم خودتان بنشینید و روی پروژههایتان تمرکز کنید. زیاد هم دست و بال خودتان را نبندید. بگذارید ذهنتان به جاهای مختلف سرک بکشد.
یک هفته همین کار را بکنید، من تضمین میکنم که میتوانید بسیاری از مسائلی که در آنها گیر کردهاید حل کنید. یا لااقل در مسیر حل آنها قرار بگیرید.
ممکن است الان جرات و توان پرداختن به خیلی کارها را نداشته باشید. حس شما را خوب درک میکنم چون من هم مانند شما این حس را تجربه کردهام.
اما یکبار بعد از 3 ساعت کار متمرکز روزانه این جمله را نوشتم:
-تو جرات پرداختن به ایدهها را در هنگام کار به دست میآوری.
▽
-چیزی را بخوان که شدیداً به آن نیاز داری، نه چیزی که همه میخوانند و به تو توصیه میکنند.
▼
روزی دههزاربار هم آدم این حرف را به خودش بگوید، کم است: کیفیت اطرفیان و معاشران مهم است. با آدمهایی بگرد که محرک تو برای رشد، موفقیت، مطالعه، کار و ورزش باشند.
▽
خودت را که بسازی رابطهات را هم میسازی.
▼
-نمیتوانی نه بگویی؟
چون برنامۀ محکمی نداری. من هر وقت برنامهام را شُل گرفتهام در نه گفتن ضعیف عمل کردهام.
«انسان آزاد کسی است که بدون آنکه ناچار باشد بهانهای بیاورد، دعوت به یک مهمانی را رد کند.»
ژول رنار
▽
در محتواتیم بخوانید:
اصلی تغییرناپذیر در تولید محتوا | اهمیت محتوای متنی در تولید محتوا
▼
در وبلاگ مدرسه نویسندگی بخوانید:
12 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
عالی بود. ،ممنون از سایت خوبتون و این همه دانسته مفید که با مخاطب ها به اشتراک میذرید
عالی بود این پست. مرسی
سپاس
خیلی اینجاش رو دوست داشتم واقعا انسان آزاد کسی هست که بدون بهانه اوردن و بقول امروزی ها پیجوندن به یک دعوت نه بگه
زنده باد
در مورد نه گفتن و ارتباطش با برنامه به شدت موافقم. هر بار برنامه ام رو حسابی بسته بودم راحت تر به وسوسه های رنگ به رنگ نه می گفتم. خیلی هم قاطع! واقعا تا حالا به ارتباطش با برنامه ای که داریم به این شکل فکر نکرده بودم.
دوست داشتم زمان متوقف میشد.همه ادما را به یه چاه مینداختم ،حتی ادامایی که بخاطر سردردشون تو دنیا نزدیکه دق کنم…..برای ارامشم……برای خودم……
انوقت چادرم را به آویز میاویختم .موهایم را انظور که پسندم بود پریشان میکردم، تکه پارچه ایی میپوشیدم و آزادنه دراین گرما به جزر ومد دریا تکیه میدادم و بار دیگر لالایی نسیم رو توی موهایم گوش میدادم ؛دوباره دختر بچه میشدم.
شبهایی که آسمان دلش گرفته و باران هرهر میبارد، تنهایی میرفتم بیرون زیر نور چراغ خیابانها قدم میزدم؛آزادنه!!بدون ترس از نگاه گرگ آلود خیابان نشینان!و بار دیگر آزادانه و مفتخرانه دختر می بودم.
کوچکتر که بودم فکر میکردم من دختر قصه پریانم ، اما حالا مردهای شهرمان را میبینم که به دختر های قصه پریان حمله میکنند؛پس خودم را زیر پارچه ای گرانابها و زیبا به رنگ سیاه مخفی کردم اما مگر باز هم آرامشت را به جان میگذارند؟
خسته شده ام از اینکه دختر بودن فقط برای عشق ورزی است !اینکه برای مردان اینجا باشیم.البته پرسنس های از جنس غول را هم زیاد بی تقصیر نمیبینم.
بهرحال…. اگر همینطوری پیش برود من شازده کوچولو گم میشوم و دیگر صدای جیریرک های تابستان و باران بیدارم نمیکند،اینجا جای من نیست من باید کوچ کنم.!!!شاید سیاره ای برای خود داشته باشم.
واقعا بارها و بارها بهم ثابت شده که ایده با مطالعه عمیق و کار عمیق بدست میاد…
جالبش اینجاست که اون ایده همیشه جلوی چشمم بوده اما فقط وقتی دیدمش که موبایل کنارم نبوده. فقط وقتی دیدمش که تمام تمرکزم روی مطالعه و نوشتن بوده.
انگار وجود موبایل آدم رو کور میکنه
نه اجازه میده ایدهها رو ببینی و نه اجازه میدی اونها رو اجرا کنی.
به نظرم هممون جسارت اجرا کردن ایدهها رو داریم اما تمرکزش رو نداریم.
شاهین
مطالبت همیشه من رو به چالش میکشه تا یکبار دیگه تلاش کنم، اجرا کنم و تسلیم نشم
دمت گرم
سلام سلام احسان عزیزم
چه کامنت خوبی نوشتی. زنده باد.
پیگیر کارهات هستم. خوشحالم که با جدیت پیش میروی.
به امید درخشش روزافزون تو.
چقدر این پاراگراف رو دوست داشتم استاد جان…
-نمیتوانی نه بگویی؟
چون برنامۀ محکمی نداری. من هر وقت برنامهام را شُل گرفتهام در نه گفتن ضعیف عمل کردهام.
اینروزها برای گفتن «نه»های بیشماری میجنگم، چونکه میدونم هدر دادن زمانم بیشترین پشیمونی رو برای من داره 🙂
زنده باد محدثه عزیز
تو بسیار خوش ذوق و خلاقی.