از جملهقصارهای غیرخنثی و تأملبرانگیزی که اخیراً خواندهام، یکی این جملۀ متیو کلی است:
«در یک ساعت سکوت میتوان بیشتر از یک سال کتابخواندن، مطلب یاد گرفت.»
البته کلی در گفتن جملۀ بالا اغراق کرده تا اهمیت سکوت را نشان بدهد؛ وگرنه من فکر نمیکنم در سکوت آدمی که کتابخوان نیست دستاورد خاصی داشته باشد.
اوایل سال مطلبی نوشته بودم دربارۀ اختصاص دادن زمانی به سکوت و تأمل؛ اینکه بهتر است دقایقی از روز را در گوشهای بیسروصدا بنشینیم و بدون کمترین تحرک جسمی، بگذاریم افکارمان آزادانه جریان بیابند.
سکوت گاهی میتواند خلاقهترین حرکت ما باشد.
دربارۀ عکس این پست: تصویر زیبایی که برای من حس رازآلودی از سکوت و خلوت دارد.
5 پاسخ
فکر کردن، ناخودآگاه را به جریان می اندازه که از بین مسیر های موجود که شاید توانایی تشخیص بهترین، در حالت معمولی وجود نداره را پیدا کنیم.
راه تفکر صحیح از سکوت می گذرد.
به تازگی بعد از شاید سی الی چهل و پنج دقیقه مطالعه ترجیح میدهم کتاب را ببندم و کمی فکر کنم. البته گاهی آگاهانه اتفاق می افتد و گاهی هم ناخوداگاه از شدت هیجان مطلبی که یاد گرفته ام یا نکته ای که دریافتم.
به نظرم این سکوت میتواند سوخت مناسبی برای نوشتن باشد.