اِرل، راوی داستان کوتاه راک اسپرینگز*، در جایی از این داستان میگوید:
«وقتی کارت به جروبحث میکشد، دیگر نمیتوانی نظر کسی را عوض کنی. اما اغلب فکر میکنند قضیه برعکس است، یعنی وقتی با دیگران وارد بحث شوی، میتوانی نظرشان را تغییر بدهی و شاید برای بعضی از طبقات همینطور هم باشد، اما برای من که هیچوقت اینطور نبوده است.»
حالا ممکن است یکی بگوید «نه! برای من بارها پیش آمده که طیِ جر و بحث دیگران را متقاعد کردهام.»
بلافاصله باید پرسید: «مطمئنی؟»
شاید دیگری چنان از بحث با تو خسته و آزرده شده که ترجیح داده تو را برندۀ بازی نشان دهد تا دست از یقهاش برداری.
احتمال دیگری هم هست: او در آن لحظه -بنا به هر دلیلی- متقاعد شده، شاید مدتی هم با تو همراهی کند؛ اما چه تضمینی هست که بعدن این اختلاف نظر از جایی دیگری به شکل بدتری بیرون نزند؟ انگار با یک تکه چسب شیشهای، سوراخ سقف را پوشاندهای. شاید چند لحظهای چکههای آب را متوقف کنی؛ اما چسب شیشهای چارۀ کار نیست.
من هم با ارل موافقم، نباید بگذاری کار به جر و بحث بکشد. فقط پیش از آن است که فرصت تأثیرگذاشتن روی نظر دیگران را داری.
*از مجموعه داستان آتشبازی، ریچارد فورد، ترجمۀ امیرمهدی حقیقت، نشر ماهی
15 پاسخ
واقعا به چه نکته ظریف و جالبی اشاره کردید استاد وقتی بهش فکر می کنیم تازه متوجه می شیم که بارها شاید طرف به ظاهر متقائد شده ولی بعدا که دوباره بحثش پیش بیاد می بینی همان آش و همان کاسه است.چقدر از خوندن و فکر کردن به نکات ریزی رفتاری و شخصیتی که اشاره می کنید لذت می برم .زنده باد
میشه روی مسائل کمتر مهم بحث کنیم تا جر و بحث خونمون کم نشه؟ یا کلاً نه؟ من تازگیا متوجه یه ابهتی(!) در خودم شدم که وقتی با بقیه بحث میکنم احساس میکنم.
😉😂
من هم با ارل موافقم، به قول سعدی:«دلایل قوی باید و معنوی /نه رگهای گردن به حجت قوی.» اما کاش همه مردم ایران با ارل و سعدی آشنایی داشتند و ما شاهد این همه جر و بحث و نهایتا یقه گیری نبودیم. البته در کشوری با این همه فقر و تقریبا ٠/۲۵ مشکلات روانی جر و بحث اجتناب ناپذیره.
تاثیر گذاری روی دیگران پیش از آن که به جر و بحث کشیده شود خودش نشانه ی عاقبت اندیشی انجام امور است که پیش از اتفاق واقعه برای علاجش فکر کنی. نگاه خوب و ارزشمندی بود استاد. تشکر از آگاهی شما
درود بر تو امین جان.
•کامنتی بر یادداشت های استاد
°آیا جرو بحث موثر است؟
این طور که سوال پرسیده شد و تیتر به صورت خبری(جرو بحث موثر هست/نیست.) نیامده می فهمیم یک بوهایی از این قضیه می آید. چه قضیه ای؟
“من گفتم مبلمان با خانوادهء داماد است. همچنین تخت و سایر وسایل خانه. او هم از در لج و لجبازی وارد شد که وسایل خانه با خانوادهء عروس است و اینها.
از من اصرار برای پذیرش واز او انکار.
البته جاهایی هم پرانتزی باز کرد و مقداری از چیزها را متقبل شد و پذیرفت. که مثلا تلویزیون خانه را خود تهیه کند و بخرد. اما درنهایت نظر منسجمش یک چیز بود.”
من طالب تغییر دادن نظرش نبودم. اما می خواستم دیدگاهش درمورد آن موضوع با من یکی باشد. اسمش را هم می گذاشتم “تفاهم و هماهنگی در نظرات”.
اما در جرو بحث که حلوا خیرات نمی کنند. باری اگر هم خیرات کنند چیزی گیرمان نمی آید به جز چندی فحش و بددهانی و نظرات مخالف.
بله. از قبل ترش می دانستم اما از آن لحظه به بعد بیشتر واقف شدم که جرو بحث نه تنها سنگی را از روی سنگی جابجا نمی کند، بلکه بیشتر سبب شکاف می شود. و دل طرف مقابل ثقیل و قسی القلب بشود و نسبت به گفتهء تو- حتی اگر درست باشد- دفاع می کند و واکنشی هجومی بروز دهد.
از این رو همیشه صحبت مسالمت آمیز و البته رودر رو را به جرو بحث های بی نتیجه که اغلب به جدایی و قهر-برهم خوردن پیوند دوستی- منجر می شود ترجیح می دهم. گفتگوهای مسالمت آمیز و آرام، نهایت عقل ومنطق فکری دو آدم بالغ را نمایان می کند.
دیدم این مطلب مربوط به دسته بندی توسعهء فردی-رابطه است. بهترین دسته بندی که می شد انتخاب کرد. به عقیدهء بنده، مهارت صحبت کردن -آن هم به صورت حل کننده وموثر- مهارتی است که لازم است در یک رابطه پرورش داده شود. و هرچه وقت گذاری برای آن بیشتر، ارزش و دوام رابطه جاودانه تر خواهد بود وفزونی خواهد یافت.
آفرین. به این میگن یه کامنت جوندار و درجهیک.
من دو نفری رو می شناسم که سال های زیادی -خیلی خیلی زیادتر از سن خودم و چیز که فکرش رو کنید- در حال بحث کردن درباره یه موضوع مشخص هستن و هیچوقت هیچ کدوم کوتاه نمیان. ولی من هیچ وقت نفهمیدم ضرورت اینکار چیه؟ چرا به جای اینکه فکر کنن اندیشه شون درست هست یا نه، اینقدر زیاد تمرکزشون رو می زارن روی متقاعد کردن دیگران؟ چه نیازیه با بحث کردن کسی رو قانع کرد؟ چه نیازیه به زور بهش بفهمونیم که تو داری اشتباه می کنی؟ اصلا کی با چه دلیلی گفته داره اشتباه می کنه؟ اصلا وقتی تعداد و مدت بحث مثل سریال های ترکی بشه، دیگه کاملا از بحث اصلی و هدفی که داشتن فاصله می گیرن.
سلام استاد
من یه سوال ازتون داشتم ، گفتم شاید اینجا ازتون بپرسم زود ببینید و پاسخ بدید.
جدیدا برای پروژه ی یه شرکتی دارم محتوای داستانی می نویسم تا توی پنلشون قرار بدن.
می خواستم ازتون بپرسم هزینه ی تولید محتوا به چه صورته؟ سرچ کرده بودم نوشته بود براساس کلمه محاسبه میشه.اما من چجوری متوجه بشم متنم در چه حدی هست؟تعداد کلماتش هم تقریبا هزار و خورده ای میشه.
چون اولین باره دارم این کار رو انجام میدم و ازم یه بازه ی قیمتی خواستن گفتم از شما بپرسم تا راهنماییم کنید.
لطف می کنید اگه برام توضیح بدید.
سلام زهرا جان
راستش این کار قاعدۀ چندان مشخصی نداره.
تنها چیز دقیقی که میشه گفت اینه که مبلغ بر اساس تعداد کلمات محاسبه میشه.
شما بذار اول اونا پیشنهاد بدن.
توی جر و بحث هر کدوم از افراد میخوان بگن حق با اونا بوده و هیچ کدوم هم کوتاه نمیان. به قولی اگه کوتاه هم بیان بازم ممکنه بخاطر این نباشه که نظرشون تغییر کرده. پس واقعا نباید فکر کنیم با یه دعوا یا بحث می تونیم تفکر و نظر کسیو تغییر بدیم. حتی شاید با حرفامون جری تر شه. به نظر منم زمانی میتونیم بیشتر روی افراد تاثیرگذار باشیم که به صورت منطقی چیزی رو ارائه بدیم.
من هم موافقم جر و بحث نمی تواند برای متقاعد کردن و تاثیرگذاری موثر باشد، چه بسا در جر و بحث حرمت ها هم شکسته شود و رابطه و تعامل آن دو نفر به کلی خراب شود.
به نظرم زمانی ما می توانیم گاها نظر کسی رو تغییر بدهیم که اول از همه شنونده نظرات طرف مقابل باشیم و به آن این فرصت را بدهیم که بتواند در آرامش نظراتش را بیان کند و بعد از آن نظر خودمون را مطرح کنیم طوری که حالت تحمیل نداشته باشد و طرف مقابل بتواند خودش نظر ما را با عقاید خودش مقایسه و بررسی و تحلیل کند و به یک نتیجه قابل قبولی برسد. ما این حق را نداریم که نظر خودمون را به کسی بقبولانیم. سپاس. 💐
دقیقا درسته👌
و من چقدر تجربشو داشتم.
و الان بهم ثابت شده که دیگه نباید برای متقاعد کردن کسی تلاش کنم.
آدما توی جر و بحث در مقابل هم گارد میگیرن، درست مثل مسابقه که میخوان برندهی میدون باشن، حتی من دقت کردم افراد توی بحث اصلا عمق منظور و حرف طرف مقابل رو نمیفهمن و نمیشنون و فقط تو این فکر هستند که: چه جوابی بهش بدم؟
سپاس استاد عزیز
(دوبار دیدگاهمو ارسال کردم چون دفعه اول خطا داد، اگه دوبار اومده عذر)
سکوت، تلاش و کار عمیق، مؤثرترین راه برای دستیابی به شرایط ایدهآل هستند. متقاعد کردن دیگران با بحث یا بدون بحث، مثل این میمونه تصادفی صورت بگیره و طرفین به جای تماس با پلیس، به دعوا بپردازن. وقتی چیزی برای ارائه داری، علم کافی یا پروژههای فوقالعاده، خود به خود حرف خودت رو به کرسی مینشونی.