بابک روشنینژاد در پارهیی از کتاب «از نابهنگاهی فرهنگ»، پس از توصیف فضای اتاقش مینویسد «کاش مادام بوواریِ فلوبر را اینجا میخواندم. با اینکه فضای آن به ظاهر بیربط با جایی است که در آن هستم. عیبی ندارد. کتابهای دیگری هستند که خواندنِ آنها میتواند همراه با تجربهی بود در این مکان باشد.»
به برخی از کتابهای محبوبم اندیشیدم و اینکه دوست داشتم آنها را کجا میخواندم:
کاش «شب یک شب دو» بهمن فرسی را در یکی از کافههای خیابان کریمخان میخواندم.
کاش شعرهای مسعود احمدی را در ساحل عباسآباد میخواندم.
کاش «ناکجاآباد» جعفر مدرس صادقی را در صحراهای صائینقلعه میخواندم.
کاش «شب هول» هرمز شهدادی را در اصفهان میخواندم.
کاش «برکههای باد» رضا جولایی را در قطاری به سمت شیراز میخواندم.
کاش شعرهای رودکی را پنجکند تاجیکستان میخواندم.
کاش «اتاقی در هتل پلازا» نیل سایمون را در کرمان میخواندم.
کاش «قهرمان فروتن» یوسا را در لیما میخواندم.
البته از هر یک از این جاها گوشهیی خاص را در ذهن دارم.
شما هم بگویید.
3 پاسخ
یک جای خوب برای مطالعه مثل …..
مثل یک کافه
مثل کافه کتاب
مثل کافه هنر و هنرمند
مثل یک کتابخانه کوچک شخصی
مثل یک مبل راحتی گوشه کتابخانه
مثل حیاط یک خانه قدیمی و با صفا
مثل یک نیمکت در یک پارک زیبا و خلوت
مثل یک آلاچیق در میان راه رودخانه و باغ
مثل یک مبل راحتی تختخواب شو یا قفسه دار
مثل میز و صندلی یک آلاچیق زیبا در حیاط خانه
مثل یک تاپ خانوادگی وسط حیاط، گلخانه یا باغچه
مثل یک خانه درختی بالای یک درخت بزرگ و سرسبز
مثل پشت پنجره اتاق خواب نقلی زیبا و دخترانه خودت
مثل گوشه کوچک و سرسبز یک گلخانه یا پاسیوی خانگی
مثل اتاق زیر شیروانی پنجره دار یک خانه روستایی یا ویلایی
مثل یک گوشه آشپزخانه بزرگ و خلوت، قبل یا بعد از صرف صبحانه
مثل یک گوشه گرم و نرم کنار شومینه در هوای سرد پاییزی و زمستانی
مثل حیاط یک خانه روستایی با هوای پاک و آسمان آبی و آوای خوش طبیعت
مثل یک کاناپه راحت و خوب در اتاق نشیمن که مخصوص مطالعه و نوشتن است
مثل یک تراس یا بالکن خانه آپارتمانی که هوای خوبی دارد و پر از گل و گلدان های زیباست
در هر حال و به هر صورت که باید یک همچین جایی باشد…
جایی که مرتب و تمیز و دلنشین باشدو تو را راغب به خواندن کند
جایی که در آن حالت خوب و میزان باشد و خواب آلوده و کسل ات نکند
یک جای خوب و راحت و دنج برای مطالعه کجا و چجور جایی می تواند باشد
جایی باشد که دارای نور و روشنایی مناسب و مطابق سلیقه ات برای مطاله باشد
جایی که راحت بتوانی بنشینی و کتاب را نگهداری و ورق بزنی و اگر خواستی بنویسی
جایی در آن کسی برایت مزاحمت ایجاد نکند، دور از رفت و امد و شلوغی و سرو صدا
زنده باد. زیبا نوشتید.
چندوقته پیش حرم امام رضا (ع) بودم و یک شعر از حمیدرضا برقعی خوندم که مطلعش این بود:
میان این همه غوغا ، میان صحن و سرایت
بگو که می رسد آیا صدای من به صدایت ؟
تلفیق شعر و شلوغی حرم یه حس خاص در من ایجاد کرد که قبلا کمتر تجربه کرده بودم.
درباره موسیقی هم مثل کتاب این موضوع صدق میکنه…