بعد از خواندن این نقلقول بود که فهمیدم تشبیه، تکنیک مناسبی برای طنزپردازیست:
«ازدواج مثل مستراح است، آنها که بیرونش هستند عجله دارند سریع داخل شوند، آنها که داخلند میخواهند زودتر بیرون بیایند.»
در تجربهی تدریس دریافتم که بهترین شیوهی جاانداختنِ تشبیه ارائهی تمرینهایی برای نوشتن تشبیههای طنزآمیز و حتا جفنگ است.
چند نمونه بخوانیم:
«مردها مانند دزدگیر ماشیناند، سروصدای زیادی راه میندازند،اما کسی محلشان نمیگذارد.»
-دایان جردن
«یک زن بدون مرد، مثل یک ماهی بدون دوچرخه است.»
-فلورانس کندی
«ازدواج مثل خاورمیانه است، هیچ راهحلی ندارد.»
ویلی راسل
«من در دنیای چکمهها مثل یک پادری هستم.»
ژان رایز
«ما همگی کِرم هستیم، اما من کرم شبتابم.»
وینستون چرچیل
«جایزه مثل سرماخوردگی است، دیر یا زود هر کسی آنرا خواهد گرفت.»
-فردریک رافائل
«یک بز اهلی داشتم که مرا مثل یک صورتحساب پرداختنشده دنبال میکرد.»
-ماتریل رید
«مجسمهی هنری موریس در هایدپارک مثل چیزی است که از یک جت پایین افتاده باشد.»
-لورا میلیگان
«صدای تو مانند کسیست که در سفری دریایی زدهزیر آواز و نیمی از آواز را که میخواند، آرزو میکنم ای کاش کشتی غرق شود.»
-سیمون کدول
«هالیوود چون سفری بر روی مرداب با قایقی تهشیشهیی است.»
-ویلسون میزنر
«چهرهی پیتر اتول، مثل چهرهی قشونی شکستخورده است.»
-پل تیلور
«زبان آلمانی،زبان نیست که، یک جور گلو درد است.»
-مارک تواین
«زبان نروژی مثل زبان آلمانی در زیر آب است.»
-حد لارسون
«علامت تعجب مثل این است که به جوکهای خودت بخندی.»
اف. اسکات فیتز جرالد
«نوشتن شعر مثل استفراغ کردن است. سریع و مؤثر است و بعد از آن احساس راحتی و سبکی میکنی.»
-سارا جینلوت
«مغزت به مغز اینشتین میماند، که از سال ۱۹۵۵ مرده است.»
-جین پرت
«کامپیوترها هم مثل انسانها هستند، هر کاری میکنند جز فکر کردن.»
-جان فون نومان
در میان نویسندگان فارسیزبان، من بخشی از تشبیههای خلاقانه و طنزآمیز را در داستانهای مهشید امیرشاهی خواندهام. در جلد چهارم شاهکارش، «مادران و دختران»، مینویسد:
«طفلک الیزابت! خِسّ هر نفسش مثل پف-بادی بود که از لاستیک پنچری بیرون بزند!»
2 پاسخ
چقدر عالیه این مطلبتون منو به فکر انداخت کاریکلماتورهامو تو سایتم بذارم.
آخ الیزابت😁درست مثل صدای من که شبیه بادکنکیه که انتهاشو کشیدی که بادش یواش یواش خالی…بگذریم😭😅