کیست که از عملکردش ناراضی نباشد؟ اینهمه کتاب و کلاس دربارهی مدیریت زمان و افزایش بهرهوری نشان میدهند که حل قضیه به این سادگیها نیست.
بهطور معمول دربارهی اینکه قبل یا هنگام انجام یک کار چطور بهتر عمل کنیم حرف بسیار است. اما دربارهی لحظههای حساسِ بین کارها کمتر گفته شده.
فرض کنید یک ساعت وقت میگذارید و یکی از کارهای مهم روزتان را انجام میدهید. تمام که شد چه میکنید؟
گوشی دست میگیرد و در شبکههای اجتماعی پرسه میزنید؟ با همکارانتان گپ میزنید؟ چیزی میخورید؟
شاید هم همهی این کارها را با هم انجام میدهید.
البته گاهی چنان سرمان شلوغ است که بهناچار فوری کار دیگری را میآغازیم، یا حتا همزمان چند کار انجام میدهیم و اصلن متوجه نمیشویم کدام کار کی شروع شده و کی تمام.
باری، حساسترین لحظهها همین وقفههای بین دو کار است. هر کسی باید عملکرد خودش را مدتی به دقت ثبت کند تا ببینید این زمانهای میانی را چطور طی میکند.
آنوقت شاید متوجه بشیم دلیل هدررفت وقت ما کارهاییست که از سر عادت لابهلای کارها انجام میدهیم.
چند دقیقه خبر خواندن، گپوگفت بیخاصیت با اطرافیان، درگیر شدن در نشخورهای ذهنی و… رفتار اغلب ما در فواصل بین کارهاست (رفتارهای انرژیخور).
اما کدامیک از ما بین این کار تا آن کار دقایقی را صرف انجام حرکات کششی، قدمزدن، مراقبه، چُرتی کوتاه، یا چند کلمه آزانویسی میکنیم (اقدامات انرژیزا)؟
برای انجام بهتر کارها باید به بهبود کیفیت فاصلهی بین کارها اندیشید.
پینوشت:
واژهی «تَلَفزار» را اول بار در شعری از احسان مهتدی دیدم. (البته نباید میگفتم «اول بار»، چون هنوز در جای دیگری بهچشمم نخورده.)