برای تولید محتوا ایده ندارید؟ این هم راهِ راحت ایده‌یابی

برای تولید محتوا ایده ندارید؟ این هم راهِ راحت ایده‌یابی

کوتاه و مهم

زمانی رودَن به ریلکه گفت:

«چرا نمی‌روی به چیزی-مثلاً در باغ نباتات-آن‌قدر نگاه کنی تا بتوانی شعری دربارۀ آن بگویی؟»

این حکم دربارۀ تولید محتوا و هر نوعی دیگری از نوشتن هم صدق می‌کند.

چرا به محصولی که می‌خواهید دربارۀ آن محتوا تولید کنید خیره نمی‌شوید؟

چرا به مخاطب فرضی‌ خودتان چشم نمی‌دوزید تا از او و برای او بنویسید؟

چرا به جنبه‌های گوناگون خدماتی که ارائه می‌دهید نگاه نمی‌کنید تا ایده‌ها فوران کنند؟

راز ماجرای محتوا همین است، باید آن‌قدر مجدانه نگاه کرد تا ایده‌های خلاقانه خودبه‌خود جاری شوند.

 

چند پیشنهاد برای مطالعۀ بیشتر: مدرسه نویسندگی | نقشه راه نویسندگی | اصول تولید محتوای الکترونیکی | کپی رایتینگ | معرفی کتاب | کلاس‌ها و دوره‌ها | دانلود رایگان کتاب نویسندگی آنلاین 
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

10 پاسخ

  1. با سلام خدمت شاهین جان عزیز

    چند روز قبل توی اینستاگرام
    یکی از دوستان پستی گذاشته بود با این مضمون
    ” باران که می زند … ”
    و خواسته بود هر کسی ادامه ای برای این پست بنویسد
    من هم چند مدل ادامه دادم

    برایتان می نویسم
    لطفا اگر فرصتی شد بخوانید و نظر ارشادی تان را بفرمایید .

    1 – باران که می زند

    باران که می زند
    پشت پنجره می ایستم
    کنار گلدانی که سپردی به من
    دست هایم را می گیرم زیر باران
    پیامت را جاری می کنم
    در دستان منتظر گلدان

    باران که می زند
    پنجره قلبم را باز می کنم
    به روی نسیم نفس های تو

    باران که می زند
    دست دلم را می گیرم
    بدنبال تو می گردیم
    در پی خیالی که جاریست توی شهر

    باران که می زند
    چشمانم ابری می شوند
    در حسرت دیدن تو

    2 – باران که می زند

    باران که می زند
    خاطراتت غوغا می کنند
    در خیال من
    دلم هوای خنده هایت را می کند
    هوای جانم گفتن هایت زیر باران

    باران که می زند
    میدوم زیر باران
    گوش می کنم به قطره قطره های آوازت
    به افسانه زندگی که ترنم می کند
    در هوای عاشقی

    باران که می زند
    قلبم هوای شادمانی می کند ، باز
    مثل روزهای قشنگ با تو بودن

    باران که می زند
    قصه می گویم برای دلم
    از افسانه محبت که می گفتی :
    زیر باران باید رفت
    زیر باران باید خندید
    زیر باران باید …

    3 – باران که می زند

    باران که می زند
    هوایی می شود دلم

    یاد روزهای مدرسه
    زنده می شود

    خنده های شاد کودکانه ام
    در حیاط مدرسه

    باران که می زند
    پرواز می کند دلم
    در هوای دیدن چشمان پدر
    وقتی می آمد
    با دستانی پر
    زیر باران
    با لبانی خندان
    با ” جانم بابا ” که می گفت
    در جواب ” سلام بابا ”

    باران که می زند
    دلم پر می کشد
    برای دیدن مادر
    برای شندیدن صدای مهربان او
    برای خنده ای در آستانه در
    در جواب سلام من

    4 – باران که می زند

    باران که می زند
    برگ های سرخ و زرد خیس می شوند
    و من دلم می گیرد

    روزهای من
    بی تو
    برگ های هستند
    پاییز زده و باران خورده
    زیر پای رهگذران کوچه ها
    که شاد می خندند
    و رد می شوند
    از روی تنهایی های من

    باران که می زند
    بغض تنهایی هایم می ترکد
    در حسرت روزهایی
    که منتظر ماندند بیایی
    اما
    نیامدی
    و من سالها ایستادم
    زیر باران

    باران که می زند
    دلم ترک بر می دارد
    که بیایی
    و آرامش کنی

    شاهین عزیز ممنون همه وقت هایی هستیم که میگذاری برای آموزش تولید محتوا و هدایت و راهبری محتوا گران

    1. پرویز عزیز
      من همیشه با خوندن نوشته‌های تو سر ذوق میام.
      شک ندارم که تو با مداومت بیشتری میتونی یه شاعر بزرگ بشی.

  2. سلام آقای کلانتری خداقوت ممنون از مطالب مفید و انگیزشی شما
    من چند سالیه که وبلاگنویسی می کنم و دوست داشتم هم منظم بشه و هم درآمدزا که با سایت شما و خود شما آشنا شدم می خواستم نگاهی به وبلاگم بندازین و به نظرتون با این محتوا سایت راه بیندازم و میشه کسب درآمد کرد یا نه؟
    ممنون از لطف و تلاش شما
    آدرس وبلاگم: http://allah-layoheb-yoheb.blogfa.com/

    1. خب، حالا میشناسن. کار محتوا همینه دیگه.
      ضمن اینکه شناختن یا نشناختنش چه تاثیری رو زیبایی و بار آموزشیِ چیزی که نقل شده میذاره؟

  3. سلام
    امشب و همین الان داشتم فکر میکردم چرا در تمام زندگیم فکر نکردم که وارد عرصه طنز پردازی شوم گاهی چیزهایی به ذهنم می رسد که خودم از خنده ریسه می روم و بعد در قالب نقل قول برای دیگری هم تعریف می کنم محال است بتواند جلوی خنده اش را بگیرد …. مخصوصا حاضر جوابی ها ….استاد دقیقا به کجا نگاه کنم تا یاد بگیرم طنز هم بنویسم ؟ نوشته های من غالبا اشک طرف را در می آورد بس که احساسی اند من توان خنداندنم بیشتر از گریاندن است آدم شادی که غمگین می نویسد این پارادوکس از عالم شوریدگی را چه کنم ؟

    1. سلام
      خیلی خوبه که به نوشتن طنز علاقه پیدا کردی.
      اول از همه باید خیلی خوب طنز بخونی.
      کتابی هست با عنوان طنزپزدازی به زبان ساده، اگه تونستی بخونش.

  4. البته من فکر می کنم برای ایده گرفتن، نگاه به جنبه های مختلف و عجیب کردن موضوع هم کم تاثیر نیست. ولی در کل چشم دوختن به نیاز مردم، برای اجرای ایده های خلاقانه بشدت نیازه. در کل خیلی مختصر و مفید بود. ممنون از شما.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *