با این سر و صدا چگونه بنویسم؟

می‌گویی:

-اطرافیانم سر و صدا می‌کنند. برادر کوچکم کاغذهایم را پخش و پلا می‌کند، صدای سریال‌های مادرم همه جای خانه را گرفته، پدر بازنشسته ام مدام در حال خاطره‌گویی است، خلاصه خانه‌ی ما لحظه‌ای ساکت نمی‌شود که برای نوشتن تمرکز کنم.

می‌گویم:

-منتظر سکوت و آرامش مطلق بودن تجمل است، تو می‌توانی توی اتوبوس و مترو هم بنویسی.

ولی بازهم اگر دلت می‌خواهد توی سکوت ناب، بدون هیچ مزاحمتی یکی دوساعتی روی تقویت مهارت نویسندگی‌ات کار کنی، کاری را بکن، که کمتر کسی حاضر است بکند.

سحرها بنویس. سَحَر سِحرآمیز است. یک ماه که هرروز سحر بیدار شوی، سحرخیزی به عادت تو تبدیل می‌‌شود، حتی اگر ساعت دو شب هم به رختخواب رفتی، ساعت چهار یا پنج بیدار شو و یکی دوساعتی در سکوت و آرامش مطلق بنویس. بعدش می‌توانی به خوابت ادامه بدهی.

شک ندارم ساعت چهار پنج صبح نه مادرت سریال می‌بیند، نه برادرت شلوغ می‌کند‌ و نه پدرت بیدار است که خاطرات سربازی‌اش را برای بار هزارم تعریف کند.

برای نوشتن ایثار کن. زمان را ایجاد کن. زمان را بدزد.

جولیا کامرون در جایی از کتاب درخشانش «حق نوشتن» می‌نویسد:

زمانی زن زیرکی به من گفت:«پرمشغله‌ترین و مهم‌ترین مرد هم اگر عاشقت باشد همیشه می‌تواند برایت وقت پیدا کند؛ اگر نتواند، عاشقت نیست.»

وقتی ما عاشق نوشتن باشیم، می‌توانیم برایش وقت پیدا کنیم.

9 پاسخ

  1. سحر سحر آمیز است ،من این جمله را عمیقا زندگی کرده ام، نیمه شب هایی که برای سرکشی به پسر کوچک ام از رخت خواب دور می شوممیز کار و برگه های سفید جادویی مرا به خود نزدیک می کنند و در آنی به اعجاز آنها پی می برم

  2. اول صبح که می نویسم،خودبه خود تصویری از کل روز از دل نوشتنم بیرون می آید و زمان زیادی را برایم ذخیره می کند.
    روزهایی که کمتر می نویسم،زندگی و زمان کوتاه تر می شوند.
    زندگی دو روز است اما با نوشتن بی پایان.
    زمان از جنس نوشتن است بیشتر که می نویسی لحظه هایت طولانی تر می شوند.
    با نوشتن زیاد،همه شب،یلداست.

    1. سحر سحرامیز هست…واقعا که خیلی از کارهاتو این زمان ثمر بخش واقع میشه.

  3. شاهین عزیز
    مشکل ما این است که رسم عاشقی را بلد نیستیم و از سرو صدای عاشقی سرمان هنوز سوت می کشد اما روحمان خشکیده است از ترنم یک باران عاشقانه . باید رسم عاشقی را یاد بگیریم و آن ایثار کردن و دادن قربانی است همان گونه که ابراهیم اسماعیل را قربانی کرد ما هم باید اولویت هایمان را قربانی عشقمان کنیم .

    1. حسن کشاورز عزیز
      از تمثیل زیبایی استفاده کردی.
      بله موافقم:
      ما رسم عاشقی را بلد نیستیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *