اگر بیکار هستید…

تئوریسین بزرگ دنیای مدیریت، پیتر دراکر می‌نویسد:

می‌دانیم که کار هم بار است و هم نیاز، هم آفت است و هم رحمت. و مدت‌هاست که فهمیده‌ایم بیکاری باعث پریشانی‌های روان‌شناختی طاقت‌فرسا می‌شود، نه از آن جهت که بیکاری عامل فقر اقتصادی است، بلکه عمدتاً به این خاطر که عزت نفس انسان را از بین می‌برد. کار امتداد شخصیت است؛ موفقیت است. یکی از راه‌های متمایز ساختن شخص است، شایستگی و انسانیت او را محک می‌زند.
رهنمود: نگذارید در اثر بیکاری عزت‌نفس شما آسیب ببیند. به خودتان بگویید، علاوه بر کار، راه‌های دیگری هم برای متمایز کردن خود دارید. (+)

از نسخه‌پیچیدن خوشم نمی‌آید؛ این چند سطر هم صرفاً پیشنهاد من است به دوستانی که فعلاً بیکارند و از بیکاری آزرده:

اگر بیکار هستید: بنویسید، منظورم این نیست که نویسندۀ حرفه‌ای بشوید. فقط هر روز ساعتی را به نوشتن اختصاص بدهید، البته اگر بیکاری برایتان وقتی باقی گذاشت باشد!

نوشتن لااقل نمی‌گذارد افسرده بشوید و افکار منفی و درخودفرورفتگی به موبایل و اینترنت معتادتان کند.

مهم‌تر از همه: نوشتن، فرصت‌آفرین است.

نوشتن افکار ما را دقیق‌تر و راهگشاتر می‌کند؛ و شاید گام مؤثری باشد برای دور شدن از افکار پوسیده‌ای که چشم ما را به منابع و فرصت‌ها بسته‌اند. دشواری نوشتن که کاری کم‌خرج و انفرادی است، رخوت و سستی را از ما دور می‌کند و شاید تمرینی باشد برای تقویت اراده.

شاید بعداً همین مهارت نویسندگی به‌عنوان مهارتی مکمل در حوزه‌ای که می‌خواهید مشغول به کار شوید کمکتان کند. اگر هم نشد هیچ ضرر نکرده‌اید، به مهارت خوبی برای بیان خودتان دست‌یافته‌اید. شاید هم توانستید با نوشتن یک کار خوب برای خودتان بسازید.

اول بخوانم یا بنویسم؟

صدالبته که خواندن پیش‌شرط نوشتن است، اما باید حواسمان باشد تا به بهانه خواندن از نوشتن طفره نرویم.

اغلب افراد بعد از خواندن، به نوشتن علاقه‌مند می‌شوند، ولی من دوستان موفقی را سراغ دارم که با نوشتن شروع کرده‌اند و سروکله‌زدن با واژه‌ها آن‌ها را به مطالعه واداشته و الان در زمره کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای‌اند.

از چه بنویسم؟

با نوشتن از بیکاری شروع کنید، از تلخی بیکاری.

بعد هم بگذارید جریان نوشتن شما را پیش ببرد.

می‌توانید روی کاغذ دنبال فرصت‌های شغلی بگردید.

مهم این است که همه چیز را به کلمات مکتوب تبدیل کنید.

نوشتن بهترین کار است.

 برای مطالعۀ بیشتر:
مدرسه نویسندگی | نقشه راه نویسندگی | تولید محتوا | کپی رایتینگ | معرفی کتابشعر | ویرایش و ویراستاری |

38 پاسخ

  1. سلام استاد کلانتری عزیز.
    وقت تون بخیر.
    من شخصآ به نوشته اعتقاد دارم.البته چند سال قبل حس علاقه مندی به نوشتن دروجودم پدیدار گردیده بود اما مسیرش رابشکل درست نمیدانستم و نمیدانستم ازکجاشروع نمایم. آن موقع توی اداره که وظیفه داشتم نوشته های آن روزهام نامه نگاری ومکتوب نوشتن بود.وگاهی هم بعضی دلنوشته های کوتاانجام میدادم.
    به یاد دارم قبل اینکه به نوشتن روبیارم مدام باخود درگیربودم افکار منفی سراغ ذهن رامیگرفت لحظه رهایم نمیکرد انگار حس میکردم که تمام عالم وآدم بامن دشمن میباشند.راهی نجات را نمیافتم چندمدتی بیش ازحد درگیرافکارمنفی بودم باوصف که ان روزها ورزش خاصی را.انجام نمیدادم حدود سه کیلو وزن کم نموده بودم.
    این کاهش وزن خیلی برام وحشت ناک بود تااینکه به نوشتن رو آوردم لحظات که دست به کیبورد گوشی همراه ام میبرم شروع به نوشتن میکنم بهترین حسی را دارم.
    آزادی واقعی رابانوشتن تجربه مینمایم.موقع که مینوسم رها وآزاد ازهرقید وبند میباشم.
    مدت یک سال است باسایت زیبایی تون توسط خانم نیلویگانه آشنا شدم از روزی که باسایت شما آشناشدم بیشتر شیفته نویسنده گی شدم ازنظر من عشق واقعی یعنی نوشتن ونویسنده گی.
    امسال مصمم ومشتاقم که تاتوان دارم صرف بخوانم وبنویسم خیلی چیزهای که جزتلف نمودن وقت سودی درپی نداشته قیدشان را زدم مینوسم به مسیرمیمانم وادامه میدهم حتی اگر درست ازآب درنیایدبازهم مینوسم ایمان دارم روزی بهتر وروان مینوسم.

    1. چقدر عالی. با قدرت به نوشتن ادامه بدید.
      مشتاق خوندن کامنت‌های بعدی شما هستم.

  2. می نویسم پس هستم.
    در یک عصر کسل کننده روز تعطیل، وقتی به نظر نمی رسه حوصله خودت رو هم داشته باشی. شروع می کنی به گشتن در فضای مجازی تا شاید عقربه ها یک تکانی به خودشان بدهند و زمانِ خسته و کش آمده را هل بدهند بلکه راهش را بگیرد و برود. پشت میزت می نشینی و با خودکار شروع می کنی به زخمی کردن کاغذ بی چاره که نمی دانم چه هیزم تری به تو فروخته است. دستانت را زیر سرت حائل می کنی و می روی.
    اهالی نوشتن در پس سکوت ناگزیر لحظاتشان، می روند لابلای هم همه مبهم واژه های ذهنشان، یکی یکی حروف را به خط می کنند و تبعیدشان می کنند روی کاغذی، صفحه کامپیوتری،… آنها بر عکس بیرون آرام و خلوت ،درون شلوغی دارند که بیشتر اوقات حرف برای گفتن و شنیدن هست.

  3. بانک واژه
    پشت میز روی کاغذ خم شده ام
    زاویه ای نود درجه به دستم داده ام و تو فکر شغل و کارم و دارم می نویسم،
    فکر میکنم بانک داری پول چرب و چیله ای داره،میخوام یک بانک راه بندازم
    آره بانکداری فکر خوبیه!
    باید هزاران واژه بسازم و تو بانکم سپرده کنم اونوقت کلی پول دار میشم
    فقط باید زود سر کار برم و دیر برگردم کمی صبر و حوصله که باشه معرکه س!!

  4. این نوع از نوشتن که یعنی نوشتن در مورد بیکاری و چیزای آزار دهنده،به شدت موثره. من خودم انجامش می دادم و نتیجه هم گرفتم.ممنون از شما آقای کلانتری در مورد «فرصت آفرینی نوشتن».
    #ناجی

  5. وقتی مینویسیم انگار زمان واقعی تر میشه، وقتی اخر فصل بهار برگشتم به روزهای قبل نگاه کردم شاید کار خاصی هم انجام نداده بودم و فقط روزها نوشتم اما ته دلم احساس خوبی داشتم و به نظرم اومد که اولین فصل بهاری بود که این چنین از خودم و از لحظه هام راضی بودم چون میدونم که دارم جلو میرم نه عقب.

  6. جناب قای شاهین کلانتری عزیز مثل همیشه عالی بود
    درمواقعی که خیلی بی کار هستیم با چه موضوعاتی کارنوشتن را پیش ببریم میشه دوتا موضوع پیشنهاد بدهیدممنونم

    1. علی جان
      کل مطالب قبلی من به نوعی پاسخ پرسش شماست.
      به نظرم اگه حوصله داشتید سری به آرشیو سایت بزنید و خودتون موضوعت مودعلاقه و مناسب خودتون رو کشف کنید.

  7. یک بیکارِ نویسنده بهتر از یک بیکارِ خالی هستش
    گاهی که تو خونه میگم من کار دارم صدام نزنین
    ازم میپرسم کارت چیه جز اینکه بشینی پشت لپ تابت کار خاصی نمیکنی
    همیشه جوابم اینه اتفاقا من به مفیدترین حالتِ ممکن پشت لپ تابم میشینم
    چرا؟چون مینویسم همین
    قبلا با افتخار این حرف هارو نمیزدم چه بسا حتی وقتی خانوادم میومدن اتاقم من دفترم رو میبستم یا لپ تاب رو خاموش میکردم که نبینن مینویسم
    اما از وقتی وبلاگ زدم با افتخار میگم من مینویسم و نویسنده ام پس مزاحمم نشید
    حتی اگه توهم نویسنده بودن رو هم زده باشم بازم ولی خرسندم که مینویسم

    1. زهرا جان
      چقدر خوشحال شدم از خوندن این کامنت تو.
      خوشحالم که به این میزان از عزت نفس رسیدی.
      با قدرت بنویس نویسندۀ جوان.

  8. عرض ادب آقا شاهین.
    اول صورت جدید سایتت جالبه اما چرا تصویر ها رو حذف کردی؟
    به هر حال بخش نقشه راه نویسندگی یک ایده خلاقانه و به نظرم مورد نیاز بود.
    نوشته هایت هم که مثل قبل انگار فیلم برداری از زندگی منه.
    بیکاری! فکر کنم پدر بیکاری ایران من باشم. الان مدت هاست بیکاری له ام می کنه.
    منم طبق پیشنهاد شما از این فرصت دارم استفاده می کنم تا بیشتر بنویسم. البته امیدوارم از بیکاری بنویسم اما از بیکاری ننویسیم😉
    چاکر قلمت

    1. سلام محمد جان
      از یک جایی به بعد متوجه شدم که تصویرها، انرژی زیادی از من میگیرن، و همون انرژی و میشه صرف نوشتن یادداشت‌ها کرد. به خاطر همین این ماه، تعداد دفعال به روز شدن سایت، خیلی بیشتر از قبل شد.
      نگران بیکاری هم نباش. دنبال گرفتن کار از دیگران هم نباش. کار رو خودت بساز. وقت بذار و کار مطلوب خودت رو طراحی کن.

  9. سلام. وقت بخیر
    منم جزو اون دسته آدم هایی هستم که اول نوشتن رو شروع کردم. چند سال فقط می نوشتم و خیلی کم می خوندم.
    به این خاطراینکه دلم می خواست هر چیزی که می نویسم طرز تفکر واقعی خودم باشه. برای همین شب ها کلی باخودم کلنجار می رفتم وتا صبح به معنی خیلی چیزا فکر می کردم. خیلی هم لذت می بردم واز این اوضاع راضی بودم. اما گر چه کشف مطالب شیرین ولذت بخشه.
    اما نخوندن باعث شد که عقب بمونم. شاید بزرگترین اشتباهم این بود که نمی خوندم. وقتی بزرگتر شدم
    دیدم وضع نمی تونه اینطوری ادامه پیدا کنه. 16سالم بود که نوشتن رو همراه با خوندن شروع کردم و… ادامه مسیر نویسندگی.
    موفق باشم…

  10. سلااااام جناب کلانتری عزیز
    مدتی نمیتونستم به سایتتون سر بزنم و درگیر یک آزمون سخت و جانکاه هستم
    چقدر دلتنگ نوشته هاتون و حس خوب ناشی از اون ها بودم
    اما باید خبری بهتون بدم ، با وجودی که فرصت وقت گذاشتن و پست نوشتن برای وبلاگم رو ندارم اما بیش از یک هفته ست که نوشتن صفحات صبحگاهی رو شروع کردم و بی وقفه ادامه میدم و باید اضافه کنم که بی نهایت حس خوب بهم میده و کمک کننده ست
    ممنونم از پیشنهادتون

    1. سلام المیرا جان
      جای تو خالی بود اینجا. امیدوارم همۀ کارات خوب پیش بره.
      شاد و موفق باشی.

  11. یعنی میشه بدون خوندن حداقلی هم دست به قلم شد ؟ بنظرم صحبتای شما توی این سایت یجور نشونه از خدا بود برام .چون دقیقا من هم بیکارم ولی تابستون رو دارم با مطالعه ی کتابای مختلف میگذرونم و رونویسی از متنهایی که خوشم میاد از کانال شما .

  12. سلام جناب کلانتری..
    شخصا به نوشتن اعتقاد و ایمانخاصی دارم و بارها و بارها با نوشتن معجزه دیدم..
    تکنیک ها و پیشنهادات شما عالیه و ساده.. در پناه خدا موفق و سالم و شاد باشید

    1. سلام دوست مهربان و عزیزم
      چقدر خوب که معجزۀ نوشتن رو تو زندگیتون دیدید. سعادت بزرگیه.
      ممنونم از محبتتون.
      منو از نظراتتون بی نصیب نگذارید.

  13. من که نمی دانم چه بنویسم. ،؟ چون مشکلات من را افسرده کرده و توان مقابله را گرفته و گاهی اوقات فکر میکنم آدم بد شانسی هستم چرا هیچ کاری آنطور که تلاش میکنم به نتیجه نمیرسه . به نظر تون چه کاری انجام بدم. ،؟

    1. نسرین جان
      به کتاب های خوب پناه ببر.
      و بیشتر بنویس.
      به مرور از حال و روز خودت بیشتر بنویس برام…

    2. وسط همه کارهای روزمره و خستگیهام، خوندن درسهای مدرسه نویسندگی و سایتتون حالمو خوب میکنه، مرسی

  14. بزرگترین بهونه ام بیشتر برای ننوشتن شاید همین جمله ای بود که شما گفتید! ولی تا حالا انگار بهش شفاف نگاه نکرده بودم 🙂
    “به بهانه خواندن از نوشتن طفره نرویم”

  15. راهکاری جذاب و هیجان‌انگیز بود.
    خیلی خوب است که جریان نوشتن دستمان را بگیرد و قلمروهای جدیدی را در ذهن و جان ما باز کند.

    1. 🙂 حالا فعلاً با نوشتن بسوزید و بسازید، کار هم پیدا میشه ایشالا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *