هنر ظریف شفاف‌ نوشتن

هنر ظریف شفاف‌ نوشتن

1

آیا نوشتن ما را عاقل‌تر می­‌کند؟

نوشتن به افزایش کیفیت تفکر می‌­انجامد؛ درست. آزادنویسی و برون­‌ریزی ذهنی هم از­ گام­‌های مؤثر تفکر مکتوب است؛ درست. اما شفاف نوشتن، چندان ساده نیست.

بسیار پیش آمده که افراد پس از آزمودن آزادنویسی، احساس پریشانی و ناتوانی کرده‌­اند و نوشتن تأثیر مثبتی روی آن­‌ها نداشته است.

با توجه به این موضوع این سؤال مطرح می­‌شود که آیا اصلاً تمام انواع نوشتن ذهن ما را شفاف‌تر می‌کنند؟

به نظر می­‌رسد که این‌طور نیست.

غالباً افرادی که هوس نویسنده­‌شدن می­‌کنند به ورطۀ انشانویسی می‌­افتند.

احساساتی­‌گرایی، زیاده­‌روی در استفاده از قید و صفت و شاعرانگیِ باسمه‌­ای را می­‌توان از ویژگی‌های انشانویسی دانست. انشانویسی آفت شفاف اندیشیدن است.

انشانویسی تلاشی نافرجام است برای «مثل نویسنده­‌ها نوشتن.»

2

اهمیت شفاف­‌نویسی به عنوان پایۀ آموزش نوشتن

اغلب ما مکتوب کردن سرراست افکارمان ساده‌­انگاری می­‌دانیم و حین نوشتن، حرف زدن خودمان هم یادمان می­‌رود. در صورتی که می‌­توانیم با همان ریتم طبیعی زبان گفتاری خودمان افکارمان را مکتوب کنیم. (البته این به معنای محاوره­‌نویسی نیست.)

اما همین که بتوانی با جملات کوتاه و ساده و سرراست مقصود خودت را بیان کنی، خوب نوشته­‌ای.

تخیل ارزشمند است. اما مبهم‌­نویسی و هذیان­‌گویی به معنای تخیل نیست.

مرغ خیال را نمی‌توان به زور نشادر به پرواز درآورد!

نوشتن برای عقل‌گریزی نیست. پناه بردن به قلمبه­‌گویی و مبهم­‌نویسی برای عمیق جلوه ­کردن راه به جایی نمی­‌برد.

نثر شفاف، دست و بال تخیل را هم بازتر می­‌کند.

مسئله این است که در عمل از شفاف­‌نویسی گریزانیم. گاهی به خیال خوب نوشتن از روز اول، نثر محمود دولت‌­آبادی را سرمشق می­‌گیریم یا به ورطۀ شکسته­‌نویسیِ مبتذل و رایج شبکه‌های اجتماعی می‌­افتیم. در صورتی که معمولاً مهارت یافتن در نثر ادبی یا سبک شخصی، پس از رسیدن به نثری استاندارد و متعارف حاصل می‌شود.

3

از شفافیت به خلاقیت

با لفاظی و فلسفه­‌بافی نمی‌­توانیم به نویسندگی خلاق برسیم.

اول از همه ببینیم که آیا می‌­توانیم به ساده‌­ترین شکل ممکن گزارش یک روز از زندگی­‌مان را بنویسم:

ساعت هفت بیدار شدم. صبحانه را سرپا پای یخچال خوردم. تا ساعت هشت پشت میزم در اداره نشسته بودم. یک ربع اول نیازمندی­‌های همشهری را ورق زدم…

همین­‌قدر ساده.

همین نوشته‌­های به ظاهر غیرخلاق، پایه و اساس نویسندگی خلاق است.

بنابراین توسعۀ ذهنی و فکری با نوشتن، در مرحلۀ اول با تمرین شفاف­‌نویسی اتفاق می­‌افتد.

 

 احتمالاً بعد از مطالعۀ این نوشته، مطلب زیر هم برای شما سودمند باشد:

چگونه آزادنویسی بهتری را تجربه کنیم؟

هدف از نوشتن چیست؟ نویسندگی برای بهتر فکر کردن

چند پیشنهاد دیگر:

اصول نویسندگی

دوره‌های حضوری و آنلاین نویسندگی و تولید محتوا

 شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

11 پاسخ

  1. یه بازخورد غافلگیرکننده‌ای که از نوشتن گرفتم شنیدن این جمله بود که دوستم گفت نوشته‌هات یه حسی دارن. پرسیدم چجور حسی؟ گفت نمیدونم فقط وقتی وبلاگت رو باز می‌کنم انتظارش رو دارم.
    الآن که فکر میکنم شاید منظورش نثر بوده. درست فکر کردم؟ یا یدونه موز بردارم برم؟ همینه که مثل اثرانگشته؟
    البته داشتن نثر دغدغه‌ مهمی برام نبوده تا حالا. مهم نوشتن تمام و کمال آنچه در ذهن دارم بوده و هست.

  2. درود.

    با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما.

    نکته خوبی رو بهش اشاره کردید. یادم میاد در کتاب «اگر میتوانید حرف بزنید پس حتما می توانید بنویسید» تقریبا به همین مطلب اشاره داشت اگرچه اصل کتاب بر پایه همین یک جمله بود و در کتاب بیشتر برای باور پذیری چنین ادعایی مثال هایی رو آورده بود. البته خودت هم مثل اینکه مقاله ای در این رابطه نوشته بودی به این آدرس:
    http://shahinkalantari.com/%D8%A7%DA%AF%D8%B1-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B1%D9%81-%D8%A8%D8%B2%D9%86%DB%8C%D8%AF%D8%8C-%D9%BE%D8%B3-%D8%AD%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%8B-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C/

    نکته ای که در کتاب آورده بود این بود که اصل مطلب رو بیان کنید، یعنی چیزی رو که می خواهید، و یا به قول معروف حرف آخر رو اول بزنید. اینطور بهتر و شفاف تر خواهیم نوشت به جای اینکه مدام مقدمه چینی کنیم و در ادبیات نوشتاری غرق بشیم.

    شفاف نویسی نیازمند به تفکر است زیرا ما هنگامی شفاف می نویسیم که بهتر فهمیده باشیم.

    نکته دیگر اینکه برای شفاف نوشتن بهتر است به افعال توجه کنیم یعنی برای بیان وقایع یک روزمان یا اگر ریزتر شویم برای بیان نان خریدنمان بایستی به افعالی که انجام میدهیم بپردازیم و سعی کنیم آنها را بیان کنیم. افعالی که بسیار هستند از دیدن وجود کلید در جیبمان تا شمردن پول ها و یا خارج کردن کارت بانکی از جیبمان و یا دیدن صفحه نمایش دستگاه پرداخت و….

    همگی آنها به تعدادی هستند که اگربخواهیم بیانشان کنیم در حد یک کتاب می شود (با کمی اغراق)!

    البته یک معنای تفکر هم همان ریز شدن است که در اینجا فعل نان خریدن به تعداد زیادی افعال ریزتر تبدیل شد.

    غرص اصلی این بود که بگم تقریبا هر روز سایتت رو میبینم و مطالبت رو میخونم اگرچه زیاد پیام نمیگذارم.
    پایدار باشید.

    بدرود.

    1. درود بر عزیز دل
      اتفاقا دلم برای کامنت‌های تو تنگ شده بود.
      خوب نوشتی. به نکتۀ کاربردی و خیلی مهمی اشاره کردی. ممنونم.

  3. سلام
    مدتی بود که فکر می کردم منم باید انشا گونه بنویسم
    اما این نوشته تون فکر من رو به چالش کشید

    تصمیم گرفتم به ساده نوشتن ادامه بدم

    ممنون

    1. درود محمد عزیز
      البته دقت داشته باشیم که اشارۀ من به سادگی، دست‌کم گرفتن نثر نیست. چون میدونی‌ که نثر و زبان برای من یعنی همه چیز. و نوشتن رو کلاً به خاطر همین موضوع دوست دارم.
      بنابراین برای تسلط کلامی و افزایش دامنۀ واژگان خودت خیلی جدی وقت بگذار.
      اما خب، مواظب باشه که به دام انشانویسی هم نیفتی. چون از دل انشانویسی، جز چسناله و سانتی‌مانتالیسم چیزی بیرون نمیاد!

  4. سلام عذر می خواهم که لاک غلطگیر شده ام برایتان.گفتم شاید کمکی باشد.
    مطلب شماره2،آخر بند اول،داخل پارانتز. کلمه«محاوره»

  5. به نظر می آید در بند دوم سطر اول بعد از لفظ «افراد»یکی از این دو کلمه«پس»یا«بعد» اضافه است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *