سلام من علاقه ی زیادی به نویسندگی دارم و چند ماهی می شود که کلاس نویسندگی می روم با نوشته هایی که داشتم روحیه ام را از دست داده بودم با خواندن مطالب ارزشمند شما دوباره امید گرفتم و متوجه کم کاری های خودم شدم تشکر موفق باشید
سیگار نمیکشم
اما روزی چند پاکت از رویاهایم را دود میکنم
گیتار نمیزنم
اما
با دقتی تمام
موسیقی درون قابلمه را هم میزنم
با عشق
دختر مادرم هستم
میترسم از تنهایی، ازدلتنگی
گیسوانم را به باد نمیسپارم
میبافمشان به زیر چارقد شبرنگ
سیگار نمیکشم
دختر مادرم هستم
و فصلش که میرسد خنده ها را ریسه میکنم
به دیوار آشپزخانه می آویزم
خشک که میشوند بیشتر میمانند
شعرو قصه خورد میکنم تا فصلش تمام نشده ترشی بیندازم
کمک کن روی سَرم هم نمک بریزم
هر بار بیشتر
برای چشم زخم هم خوبست
من اما میخواهم جلوی گندیدنم را بگیرد
دختر مادرم هستم
رنگ پریدگی ام را زیر آرایش پنهان میکنم
لبهای سفید و ترک خورده را
از جای بوسهی مرگ پاک میکنم
با رژ لب صورتی مادرم.
چه عالی
واقعن برنامهی درست باعث میشه ذهنمون منظم شه و حس خوبی هم در طول روز داشته باشیم. منم مدتیه بیشتر و دقیقتر برنامهریزی میکنم و متوجهی یسری چیزا شدم که هر هفته دارم بهترش میکنم.
سلام استاد.
یه نکته درمورد خواب بگم.
این تجربهی خودمه.
اگه میخوای خوابِ با کیفیت داشته باشی، نیم ساعت یا یک ساعت قبل از خوابیدن، گوشی و لپ تاپ و… رو بذار کنار.
این رو بارها تجربه کردم. تا یکِ شب نشستم پایِ سیستم و بعد رفتم خوابیدم. و انگار که اصلا نخوابیده بودم!!
یه چیز دیگه هم بگم.
اممم.
کلا این رو میدونیم که چُرت زدن، باعث میشه سرحالتر بشیم.
و خب یکی از بهترین زمانهای چُرت زدن(nap)، قبل از ناهار هست.
چون اگه بعد از ناهار بخوابیم، چون ناهار خوردیم و سنگین شدیم، بیشتر میخوابیم و دیگه شب هم نمیتونیم راحت بخوابیم.
اینها تجربیاتِ من درمورد خواب بود.
امیدوارم که براتون مفید بوده باشه 🙂
فعلا یاعلی.
مثل همیشه الهامبخش بود.
یک چُرتِوسطِروز، وقتی حسابی خسته باشی بهاضافهی آب کافی نوشیدن و استفاده از تکنیک پومودورو سازندهترین کارهاییست که میتوانم در روزم انجام بدهم.
برای روزهایی مثل امروز هم که انرژیام کم است، راه چاره زیستن در حالت پاورسیوینگ است. اینجا بخوانیدش: https://fatemehebrahimi.ir/%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D8%A7%D9%84%D8%AA-%D9%BE%D8%A7%D9%88%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D9%88%DB%8C%D9%86%DA%AF/
سلام استاد عزیز
از وقتی گزارش های شبانه شروع شده نامه نوشتم و تو گزارش بعضی از بچه ها دیدم و امشب دلم خواست که برای دوستم نامه بنویسم .
و خوب اولین کاری که کردم جستجوی کلمه نامه تو سایت شما بود و برخوردم با این پست .
فایل و گوش دادم و تمرینا رو انجام دادم . مثل همیشه خیلی عالی بود .
فکر کنم تا حالا نامه به احساساتم یا یکی از اعضای بدنم ننوشته بودم و این برام خیلی جدید و دوست داشتنی بود .
ازتون ممنونم که هر بار ما رو با تحربه های جدیدی آشنا میکنین .
اولین نامهام رو نوشتم برای دوستم
سه ساعت زمان برد . قد دفترچه ای که بهم هدیه داده براش نوشتم .
هر چند بیشتر نصیحت بود .
ولی حس متفاوتی داشتم .
و بازم ممنونم ازتون استاد که باعث میشین حسای جدید و تجربه کنیم .
الان تو این روزا وبینارها رو با تمام خستگی هم دنبال میکنم
هر کدومش برام یه درس تازه اس
یه روشن کننده ی راه
بعضی وقتا نقاشی رو هم با وجود خستگی میکشم
و الانم دارم سایت و شخم میزنم با اینکه باید برم بخوابم
به نظرم سختترین کار، کاری نکردن و انتظار است. شاید شخصیت داستان من «انتظار» را روی سنگ قبرش بنویسد. کلمهای که صدها معنا را در آنمکان به خواننده القا میکند.
سلام استاد
از وقتی پادکست رادیو نویسندگی ۱ رو گوش دادم پرسه زدن تو فضای مجازی رو خیلی کم کردم مخصوصا اینستاگرام رو . و این باعث شد که زمان خیلی بیش تری داشته باشم .
این روز ها که گزارش های شبانه دوستان رو میخونم از اینکه خودم در طول روزم کار زیادی انجام نمیدم شرمنده میشم .
روزهایی که نمی نویسم و یا یه کار مربوط با نوشتن و خوندن انجام نمیدم فرداش حالم گرفته اس .
همه اش دلم میخواد خودمو مجبور به نوشتن کنم ولی خیلی وقتا نمیشه . بعضی وقتا اینقدر خسته ام که تا میرسم خونه دیگه زمانی برای خوندن یا نوشتن ندارم ولی بازم سعی میکنم حتی شده یه کوچولو بنویسم .
اما همش احساس میکنم دارم کم کاری میکنم و این حس بدی داره . بعدش یادم میافته که من معمولا ده الی سیزده ساعت سرکارم و خودمو دلداری میدم و بعدش باز به خودم میگم اینا همه اش بهونه اس خیلیا هستن که با وجود مشغله کاری بازم مینویسن .
من تازه شروع کردم به نوشتن دوباره .میخوام به خودم سخت بگیرم ولی یاد اون متنتون میافتم که گفته بودین نزاریم نوشتن هم دلیل پریشونیتون بشه . و نمیخوام بزارم این اتفاق بیافته .
ولی گاهی حس بد میاد .
من تمام تلاشمو میکنم دارم حلزون وار جلو میرم .
من قبلا مینوشتم. البته نوشتن انچنانی که نه در حد دو سه تا رمان
ولی از یه جایی دیگه نتونستم بنویسم .
همش سمتش رفتم و ولش کردم .
با شما که آشنا شدم شما دلیل وصل بودن من به نوشتن شدین.
تو تمام این چهار سال شما دلیل اتصالم به نوشتن بودین و دلیلی که نوشتن و رها نمیکردم هر چند زیاد چیزی نمی نوشتم و کلا نوشتن رمان و کنار گذاشته بودم . نوشتنم برمیگشت به پنج دقیقه هایی که تو وبینار مینوشتم و قبلش گاهی فقط گاهی چیزهای کوچیک.
اما شرکت تو سمینار باعث شد نویسنده ی درونم زنده بشه و خوب بفهمم که چقدر نوشتن برام مهمه . از همون روز دارم کم کم مینویسم هر چی دستم میرسه مینویسم . میخواد خاطرات باشه میخواد اتفاقات سرکار باشه میخواد نوشتن درباره ی وبینار باشه.
و حالم خوبه و همه اینا رو مدیون شما هستم
ممنون که باعث شدین من دوباره با نوشتن آشتی کنم .
ممنون که راه روشن و بهم نشون دادین.
من واقعا از اینکه میتونم دوباره حسایی که وقت نوشتن سراغم میاد و حس کنم ازتون سپاسگزارم
هر چی تشکر کنم بازم کمه
ممنونم بابت وبینار ها و اینکه هر دفعه یه چیز جدید یادمون میدین
اصلا نمیدونم چی دارم میگم . میدونم نوشتنم کلی ایراد داره . میدونم همه چی رو در هم نوشتم . از این موضوع به اون موضوع پریدم .
عذر خواهم بابت نوشتن در هم برهمم .
خودمم بیشتر وقتا نمی فهمم چی مینویسم .
فقط میخواستم بنویسم و ازتون تشکر کنم
بازم ممنونم
امیدوارم بتونم یه روز نویسنده بشم
نویسنده ای که همیشه مینویسه
امروز یکی از دانش اموزان قدیمی ام را دیدم. بزرگ شده بود، اما همچنان نگاهش پر از ذوق بود، انگار هنوز هم کسی هست که آدم ها نتوانسته اند لبخند و شوق نگاهش را از ان بگیرند؛ میدانی این روزها آدم های زیادی کمر همت را بسته اند تا اشتیاقت را دود کنند و به هوا بفرستند.
من معلم انشای دوران راهنمایی اش بودم، دخترک بازیگوش ولی شیرینی بود، البته از حق نگذریم هنوز هم به همان اندازه شیرین و توی دل برو است. انقدر با عشق می نوشت و در آن غرق می شد که گاهی دلم می خواست کنارش بنشینم و همراهی اش کنم. فقط کافی بود موضوعی بدهم، کافی بود خودکارش به کاغذ برسد تا دنیایی را به تصویر بکشد. نمی گویم کارش هیچ ایرادی نداشت نه، اما ذوقی که برای اصلاحش کافی بود.
کافی بود حرفی بزنم و ایرادی بگیرم تا به ثانیه نکشیده اصلاحش کند. دخترک ما قلب زیبایی داشت و من معلم سختگیر او بودم و چیزی که برایم جالب بود علاقه اش به سختگیری های من بود، برایش حکم پاداش را داشت، از دوستانش شنیده بودم همیشه علاقه زیادی به معلم های سختگیر دارد و می گوید:درس های مهم رو ادم از معلم های سختگیر یادمیگیره. دخترک زیرک و باهوشی بود و همین موضوع توجه من را به او جلب می کرد.
یک روز با اشتیاق وارد کلاس شد و مشتاق که می خواهد چیزی بخواند، اجازه دادم و او شروع به خواندن کرد، شعر زیبایی نوشته بود برای کسی که چیز زیادی درباره شعر و شاعری نمی داند قابل تحسین بود و مثل همیشه مرا به وجد اورده بود.
گاهی انقدر نگاهش مشتاق بود که گمان می کردم نقش بازی می کند و انقدر به مطالبی که نمی دانست واکنش نشان میداد و چشمان درشتش را گرد می کرد انگار چه اتفاق باور نکردنی پیش امده است. واقعا دخترک عجیب و دوست داشتنی بود.
و امروز که دیدمش نویسنده بزرگی شده بود و شخصیت زیبایی برای خودش ساخته بود، در زندگی بالا و پایین های بسیاری پشت سر گذاشته و به تعبیر خودش زندگی را اینگونه یافته بود.
میدانی وقتی شروع اشتیاقش به نوشتن را از کلاس من بیان کرد و مرا مشوق خودش معرفی کرد برای لحظه ای زمان برایم ایستاد و به این فکر کردم ما ادم ها گاهی بدون ان که بدانیم به زندگی دیگران جهت می دهیم و چقدر باعث خوشحالی و حال خوب است که این جهت خیر او باشد، اما چه بسیار زمان هایی که ادم ها را از به سمتی اشتباه سوق دادیم و هیچ گاه نفهمیدیم.
سلام استاد گرامی.
من با خواندن نیمی از کتاب (راه هنرمند) از جولیا کامرون، صفحات صبحگاهی را بیشتر درک کردهام. بیشتر قدر زمانبندیها را میدانم. به درکی رسیدهام که بتوانم با موانع (چه درونی و چه بیرونی) روبرو شوم و از کنارشان بگذرم، بدون اینکه ترسی داشته باشم.
داستان آموزشی را، که گفتید بنویسیم، برای معرفی این کتاب آغاز کردم.
نویسندهای که همهچیزشو علاقهاش را فدای دیگران کرده و الان در چهل سالگی، با یک سردرگمی ذهنی، دست و پنجه نرم میکند و درست وقت ناامیدی، امیدی دلش را روشن میکند و اتفاقانی که میافتد.
دوست دارم وقتی تمام شد براتون بفرستم تا نظرتون رو بدونم.
به شخصه با اینکه هنوز صد صفحه از این کتاب راخواندم ولی یک حس خوبی در من ایجاد شده و به همهی تمرینها که نه، به بعضی توانستم برسم و نیرویی در من ایجاد میکند که قابل وصف نیست و این تجربه را در داستانم میخواهم بازگو کنم. و مشتاق همراهی شما هستم.
سلام بر شما
چقدر دقیق گفتید
موضوع و نوشته از درون من میآیند. مطالعه کردن به من نمیگوید چه بنویسم؛ بلکه این درون را قویتر و غنیتر می کند تا خودش بیشتر و بهتر بنویسد.
سلام وقت بخیر
منم سنم کمه و دارم یه داستان مینویسم که با نظارت شخصی که توش تقریبا تخصص داره
و تا حالا به این نکته دقت نکرده بودم
من توی گسترش مشکل دارم و این خیلی کمک میکنه سپاس از شما
درود بر نازنیناستاد همیشگی
نمیدونم اهل بازیهای رومیزی یا همون بوردگیم هستید یا نه. طرفدارها و بازیکنان بوردگیم بعد از چندسال بازیکردن و بازی خوردن، شروع میکنند به ساخت بازیهای جدید.
بوردگیم کاری با مغزشون کرده که ذهنشون تبدیل شده به یک ماشین تولید «استراتژی». درواقع بوردگیم نوعی تفکر خلاق رو براشون به ارمغان میاره. حتی توسعهدهندهها و برنامهنویسهای بازیهای ویدئویی هم روزی خودشون گیمر بودن.
به نظر من «نوشتن» برای شما، کارکرد همون بازیهای رومیزی رو برای طرفداران بوردگیم داره. اینقدر نوشتید و لذت بردید که حالا شروع کردید به ساخت فرمولهایی برای نوشتن.
من هم مفتخرم تا از این ماشین نویسندگی شما استفاده کنم و امیدوارم روزی بتونم مثل شما «ایدهپزی» کنم.
و اما سه کلمه من
شهربانو:
. شهربانو؛ خودش برای من یک کتابخانه با هزاران کتابِ هزارجملهای است.
. شهر را با چشمان شهربانو تاخت زدم.
. حالا که برای من شهربانو شدهای، چرا من یک سیاره در کهکشان تو نباشم.
رختخواب:
. رختخواب را جمع کردم وقتی که زندگی تمام شد.
. در رختخواب پدرم به دنبال بوی دستهای گشتم.
. رختخوابام را در جیبام میگذارم و به جنگ خوابها میروم.
سلام استاد عزیز.
چه ایدهی جالبی.
دقیقن بعد از نوشتن چند خط اول، اون فشار چالشبرانگیز خیلی لذت بخشه که بعدها به تقویت نویسندگی خیلی کمک میکنه.
همین الان این سه کلمه به ذهنم رسید، که فکر کنم اگه هر روز سه تا کلمه انتخاب کنم حسابی ذهنم ورزیده میشه.
از اینکه، بهترین، ذهن
ممنونم بابت این تمرین خوب. 🙏🌹🦋
سلام اقا استاد. من چندساله که مطالب پراکندهای درباب نوشتن از اینجا و آنجا میخوانم و چیزکهایی مینویسم. اما هیچکدام به خوبی سایت شما نکات، و مخصوصن این تکنیک، را توضیح نداده بودند. لطفن بازهم بنویسید. بابت سایت فوقالعادهتان ممنونم.
الان هم فوری تمرین را شروع خواهم کرد. 👌
سلام آقای کلانتری. وقتتون بخیر.
استاد من اولین ایبوکِ خودم رو نوشتم 🙂
از مطالب شما هم خیلی استفاده کردم.
اتفاقا اسم کتاب توی یکی از مقالات نویسندگیِ شما به ذهنم اومد 🙂
حالا دوست دارم اگه میشه یه نگاهی به کتابم بندازید و اگه پیشنهادی برای بهبود دارید، بفرمایید.
این به خاطر اینه که ذهن اغلب ما آدمای امروز به خاطر موبایل و اینترنت تحلیل رفته و آسیب دیده.
یه مقدار دربارۀ اقتصاد توجه سرچ کن و بخون. شاید برات جالب باشه.
From فاطمه آقاجانی on خویشخوارشماری
From زهره on چگونه نویسنده شویم؟ اصول نویسندگی در ۵۵ نکته | از داستان کوتاه و رمان تا یادداشت و مقاله و جستار و نامه و محتوا و کتاب
From شاهین کلانتری on چگونه نویسنده شویم؟ اصول نویسندگی در ۵۵ نکته | از داستان کوتاه و رمان تا یادداشت و مقاله و جستار و نامه و محتوا و کتاب
From تیما on شعر چیست؟ 13 تعریف گوناگون
From شاهین کلانتری on شعر چیست؟ 13 تعریف گوناگون
From زهرا صلحدار on چگونه از روز خودمان مراقبت کنیم؟
From دانشجوی همیشگی مدیریت on ویدیو: روش سادۀ من برای مدیریت زمان+وقتدزدی برای نوشتن+دانلود
From شاهین کلانتری on ویدیو: روش سادۀ من برای مدیریت زمان+وقتدزدی برای نوشتن+دانلود
From محمدامین on چگونه از روز خودمان مراقبت کنیم؟
From فاطمه ابراهیمی on چگونه از روز خودمان مراقبت کنیم؟
From شاهین کلانتری on چگونه از روز خودمان مراقبت کنیم؟
From ندا احمدی on پنج نامهی متفاوت | دانلود ۲۳مین وبینار زبانآور
From ندا احمدی on پنج نامهی متفاوت | دانلود ۲۳مین وبینار زبانآور
From شاهین کلانتری on پنج نامهی متفاوت | دانلود ۲۳مین وبینار زبانآور
From ندا احمدی on برای خستههای متفاوت
From ندا احمدی on عشق سالهای تحریم
From نکات ضروری که باید قبل از شروع تبلیغنویسی بدانید | هفت گام مهم برای شروع - مدرسه نویسندگی on نوشتن را لذت بخش تر کنید: تیتربازی
From مهتاب صادقی on گورنوشت
From امیر on چگونه از روز خودمان مراقبت کنیم؟
From ندا احمدی on چگونه از روز خودمان مراقبت کنیم؟
From شاهین کلانتری on چگونه از روز خودمان مراقبت کنیم؟
From فاطمه on واژهها را خبر کنید
From Hamoun on 4 خرید لذتبخش یک نویسنده
From فاطمه ضیاالدینی on معلم انشا
From فاطمه فرخی on کلمهیی برای تمام عمر
From اعظم کمالی on چگونه از روز خودمان مراقبت کنیم؟
From شاهین کلانتری on چگونه از روز خودمان مراقبت کنیم؟
From .سیده رقیه (افسون)هاشمی on 100 جمله در روز دسته به دسته با نظم ترتیب اینجا نشسته
From فاطمه محمودپور on خواندنوشتن
From ترجیح میدم نگویم on شیوههای شاخ و برگ دادن به داستان | تکینکها و تمرینهایی برای گسترش متن
From سید هادی هادیان on کلمهیی برای تمام عمر
From شاهین کلانتری on کلمهیی برای تمام عمر
From بهاره عبدی on کلمهیی برای تمام عمر
From صبا. ب. نگار on شیوههای شاخ و برگ دادن به داستان | تکینکها و تمرینهایی برای گسترش متن
From شاهین کلانتری on شیوههای شاخ و برگ دادن به داستان | تکینکها و تمرینهایی برای گسترش متن
From محمدامین on شیوههای شاخ و برگ دادن به داستان | تکینکها و تمرینهایی برای گسترش متن
From شاهین کلانتری on شیوههای شاخ و برگ دادن به داستان | تکینکها و تمرینهایی برای گسترش متن
From فاطمه کارگر on آیا ثروتمند شدن راحت است؟
From ebi on تعریف آدم عوضی از نظر من!
From شاهین کلانتری on تعریف آدم عوضی از نظر من!
From شاهین کلانتری on این جملههای جاندار | گزیدهای از سخنان محمدعلی اسلامی ندوشن
From شاهین کلانتری on ماجرای سه نویسندۀ روس در یک رستوران
From شاهین کلانتری on کلاس نویسندگی: آموزش نوشتن و تولید محتوا در مدرسه نویسندگی