چند سال پیش توی یکی از قصههای هاروکی موراکامی خواندم که ما آدمها فقط 3 بار عاشق میشویم.
تا آن زمان دو بار عاشق شده بودم، دو عشق طولانی که اسکلت اصلی روح و شخصیتم را شکل داده بودند.
از آن روز به بعد از اینکه روی یک رابطه اسم عشق سوم را بگذارم طفره رفتهام، شاید ناخودآگاه میترسم که کوپنم تمام شود.
این نکته را گفتم تا به حرف مهمتری برسم. استفاده از عدد 3 معجزه میکند. کافی است در هر متن و ایدهای سعی کنی از عدد 3 استفاده کنی، میبینی که بهسرعت ذهنت نظم میگیرد.
عدد 3 یادآور مثلث است که به نظر من شکل هندسی مهمی است که در ساختار بخشیدن به افکار یاریدهنده است.
3 را در جاهای مختلفی میبینیم:
از «آغاز، میان، پایان» و «فیلمنامهنویسی 3 پردهای» تا «3راهی برق»!
قدرت عدد 3 در این است که هر ایده و فکری را به شکل جذابتر و موزونتر در ذهن ماندگار میکند.
پینوشت: در پاسخ تیتر این مطلب شما کامنت بگذارید.
114 پاسخ
همیشه موضوع عشق جذاب بوده ولی تا حالا کسی نتونسته تعریف درستی از عشق ارائه بده. با توجه به مواردی که در افراد مختلف دیدم به نظر میرسه عشقِ اول با یک نگاه اتفاق میفته و هیچ کنترلی روی اون نیست. عمیقه و همهزندگیت رو درگیر میکنه. تلاشی هم نداری برای فاصله گرفتن. اونم تا جایی که بتونه میتازونه. عشق رو میگم. بیشترین جای زخم رو هم بهجا میگذاره.
احتمالن تا مدتی فردِ عاشق درگیره و گذر زمان عشق رو کمرنگ میکنه. تا چند وقت هم حواسش جمعه که دیگه عاشق نشه. ولی اگر دوباره عاشق شد دیگه شده. کاریش نمیشه کرد. اما دیگه فرد با توجه به تجربهای که داره سعی میکنه زیاد عمیق نشه و جوانب امر رو هم در نظر بگیره. این بار یه مقداری کنترل داره روی میزان عشق. گاهی فاصله میگیره تا کمتر آسیب ببینه. اما عشق همچنان این بار هم میتازونه هرچند جای زخمش کمتر بمونه.
این سه بار که گفتید از نظر علم تجربی هم ثابت شده تا حدودی. زندگی محدود دنیا بیش از این هم نیست. تعدادش رو نمیدونم. اما انگار آدم هر چی تجربه کسب میکنه عاقلتر میشه. جدال عقل و عشق همیشه هست. گاهی هم آدمها توی سن بالاتر دلشون لک میزنه برای عاشق شدن. شاید عاشق بشن یا نشن. اما اگر عاشق بشن عشق در نگاه اول نیست. خیلی سختپسندتر میشن و دست به انتخاب میزنن. انگار تصمیم میگیرن عاشق بشن. عشقشون هم پختهتره.
بحث هورمونها هم مطرحه. خب هر چی جوونتر باشی احتمالش بیشتره که باز عاشق بشی. اما ضمیر ناخودآگاه هم قدرتش خیلی زیاده و خیلی جوانب پنهان داره که هنوز کشف نشده. شاید هم روزی بیاد که بشه بینهایتبار عاشق شد.
اما برای معشوق خیلی قابل تحمل نیست که بدونه عاشق ممکنه پیش از او عاشق فرد دیگهای بوده باشه و یا در آینده باز هم عاشق بشه.
پس بهترین دستآویز همون بحث جفت روحیه. اگر بپذیریم که روح ما در بدو خلقت به دو نیم تقسیم شده و نیمهی گمشدهی ما فقط میتونه عشق واقعی باشه. عشقی شگفتانگیز و بیبدیل و بیتکرار. بدون اینکه مسئلهی دیگهای مثل سن و زبان و محل تولد و فرهنگ و … در این عشق تأثیرگذار باشه. عشقی آتشین که جسم و روح هر دو رو در بر میگیره و باعث تعالی میشه. تازه اون وقته که میفهمی عشقهای قبلی توهمی بیش نبوده. چنین عشقی آرزوست. من به این قسمت از حرفم اعتقاد بیشتری دارم و منتظر چنین واقعهی باشکوهی در زندگیم هستم. یک بار ولی همیشه.
سلام
چه نگاه قشنگی.
پاکیزه و زیبا مینویسید.
سلام
من ۲۰ سال پیش عاشق پسری شدم که میگفت نمیتونم باهات ازدواج کنم ۷سال منتظر موندم تا بهش برسم شب و روز گریه میکردم واز خدا میخواستم فقط به عشقم برسم بعد ۷سال به هم رسیدیم اما بعد مدتها عشقم معتاد شد همه میگفتن طلاق بگیر ولی من نمی تونستم تنهاش بزارم حتی توی اون شرایط بازم عاشقش بودم ۱۴ سال با اعتیادش جنگیدم ولی نشد که خوب بشه …….بدون اینکه کسی بدونه توافقی طلاق گرفتیم ولی بازم نتونستم ولش کنم وارد یه رابطه جدید شدم گفتم شاید اینجوری بهتر بشه ولی شرایطمو بدتر کردم آدم نمیتونه دوبار عاشق بشه ولی میتونه یکیرو خیلی دوست داشته باشه
من با پسری در ارتباط هستم که قرار بود ازدواج کنیم.. ولی چون توی گذشته ایی که داشته بیش از 3بار عاشق شده به نقل از خودش آیا ممکنه همون خس و باز تجربه کنه؟؟
موراکامی ادامه این حرف چی گفته بود؟
نمیدونم.
چقد نظرات این صفحه عجیبه .
ادم هایی که از عاشق نشدن می ترسن .این تصویر و حرفا ناآشناست.
ولی واقعیت همینه ، هر چی که ادما به عاشق بودنشون غر بزنن بازم بی عشق نمیتونن .
وقتی عشق نباشه ، بهانهای هم نیست .
بی بهانه هم که نمیشه.
باید بهانه باشه برای خندیدن ، گریه کردن ،تلاش کردن ، ترسیدن ، دلتنگ شدن و زندگی کردن …
باید چیزی یا کسی باشه برای دوست داشتن .
ولی از نظر من ادم نمیتونه خیلیبار عاشق بشه .سه بار خیلی زیاده ، بنظرم انسان این انرژی و همتو نداره . عاشق شدن خیلی جرائت میخواد.
خیلی همت کنی و شجاع باشی فوقش یکبار بتونی به مرحله عاشقی برسی .
میشه ده هزار بار دوست داشتن رو تجربه کرد ولی عشقو نه .
سلام وقت بخیر
من پسرم و ۲۰ سالمه و عاشق یه نفر شدم ولی نمیدونستم که نامزده و من به این دلیل نمیتونم باهاش ازدواج کنم و خیلی زیاد ناراحتم و بهم ریخته ام به شدت
من اولین بارمه این حس رو تجربه میکنم و تو عمرم کسی رو به این اندازه دوست نداشتم و به هیچ کس اینطوری ابراز احساسات نکرده بودم و واقعا با تمام جان و دل و وجود و از ته دل عاشقشم و دوسش دارم
یعنی من بازم عاشق میشم ؟
کسی رو اینطوری دوست خواهم داشت ؟
فکر میکنم که شخصی مثل ایشون دیگه تو کل دنیا و بین تمام آدما نیست از هر لحاظ مخصوصا از لحاظ اخلاقی و اینا ولی در کل از هر لحاظ و هر جنبه
میخواستم راهنماییم کنید خیلی ناراحت و سر در گمم ، وقتی فکر میکنم نامزده دیوونه میشم
وقتی به زندگی کنارش فکر میکنم لذت بخشه برام و رویاییه و زندگی کلا بدون اون برام لذتی نداره واقعا
خواهشا راهنماییم کنید و توضیح بدید بهم خیلی ناراحت و سر در گمم ، خیلی ممنونم ازتون 🙏🏻
عزیزم . من دانشجوی پزشکی ام ۲ ماه دیگه پزشک عمومی میشم اگه خدا بخواد و کلی مطالعات روانپزشکی داشتم . اینارو گفتم که بهم اعتماد کنی . عزیزم شما هورمون های مغزیت از چرخه طبیعیشون خارج شده . یکم زمان بگذره و درست دوباره شروع به کار کنن جوری برات مساله بی اهمیت میشه که خنده ات میگیره . دچار وسواس فکری شدی . خوابتو تنظیم کن ورزش کن تفریح کن اگه خیلی اذیت بودی نهایتا دارو بخوری یه مدت درست میشه . اینکه شما از یکی خوشت بیاد بعد بفهمی نامزد داره که کلا مساله منتفیه دیگه ذهن خودته که بهت گیر داده اونم قابل درست شدنه .
داددش نمیشه فراموش کنی ولی اگه نشد دنبال مرحم باش چرا عشقی که بهش نرسی عشق واقعی هست نرسی زخمی میشه به دلت نمیشه فراموش کرد ولی میشه مرحم گذاشت
من خودم این درد رو تجربه کردم
و چند سال منتظر موندم به امید اینکه شاید جدا بشه برسیم بهم ولی نشد مخصوصا که خانوادهامونم باهم مشکل داشتن
خلاصه اگه نشد مثل من چند سال الاف نکن خودتو اگه موردی بود که دوست داشت واقعا خودت رو برای خودت فقط ولش نکن
نمی خوادهم خیلی ابراز احساسات کنی براش فقط اگه موردی بود که واقعا دوست داشت تورو دلشو نشکن فقط یادت باشه بیش از حد به دختر وابسته نشو و بهش خیلی ابراز علاقه نکن چون واقعیت سعی کن میان رو باشی
نه بد محبت باش نه بیش از حد محبت کن حواست باشه این واقعیت دنیا هست
خلاصه اگه مرحم بود بزار روی زخمت شاید خوب بشه گرچه که عشق اول فراموش نشدنی هست ولی شاید هم بهتر ازون بیاد سر راهت این دفعه در ضمن راه عشق دو حالت داره یا تهش به خدا میرسه و طرف میفهمه که عشق فقط مال خدای یکتاست باز برعکس حالت دوم از طرف یک بی رحم میسازه تهش به بی راهه میرسه که دیگه به هیچ دختری رحم نمیکنه البته شما راه این راه دوم رو انتخاب نکن چون از اول طرف مقابلت نامزد داشته در کل اگر صبر داری که هیچ ولی اگه نداری خوب مواظب باش دقت کن برای انتخاب تازه ات
سلام وقت بخیر
من پسرم و عاشق یه نفر شدم ولی نمیدونستم که نامزده و من به این دلیل نمیتونم باهاش ازدواج کنم و خیلی زیاد ناراحتم و بهم ریخته ام به شدت
من اولین بارمه این حس رو تجربه میکنم و تو عمرم کسی رو به این اندازه دوست نداشتم و به هیچ کس اینطوری ابراز احساسات نکرده بودم و واقعا با تمام جان و دل و وجود و از ته دل عاشقشم و دوسش دارم
یعنی من بازم عاشق میشم ؟
کسی رو اینطوری دوست خواهم داشت ؟
فکر میکنم که شخصی مثل ایشون دیگه تو کل دنیا و بین تمام آدما نیست از هر لحاظ مخصوصا از لحاظ اخلاقی و اینا ولی در کل از هر لحاظ و هر جنبه
میخواستم راهنماییم کنید خیلی ناراحت و سر در گمم ، وقتی فکر میکنم نامزده دیوونه میشم
وقتی به زندگی کنارش فکر میکنم لذت بخشه برام و رویاییه و زندگی کلا بدون اون برام لذتی نداره واقعا
خواهشا راهنماییم کنید و توضیح بدید بهم خیلی ناراحت و سر در گمم ، خیلی ممنونم ازتون 🙏🏻
میفهمم تو رو امیر جان
تلخه و نمیتونم چارهای بهت پیشنهاد بدم.
شاید تنها کاری که میشه کرد اینه: داستان بنویس. داستانی که اون دختر یکی از شخصیتهاشه.
یعنی دیگه عاشق نمیشم ؟
میتونم فراموشش کنم ؟
کسی رو اینطوری یا بیشتر از این دوستش خواهم داشت ؟
سلام وقت شما بخیر
من عاشق یه نفر شدم ولی نمیدونستم که نامزده و من به این دلیل نمیتونم باهاش ازدواج کنم و خیلی زیاد ناراحتم و بهم ریخته ام به شدت
من اولین بارمه این حس رو تجربه میکنم و تو عمرم کسی رو به این اندازه دوست نداشتم و به هیچ کس اینطوری ابراز احساسات نکرده بودم و واقعا با تمام جان و دل و وجود و از ته دل عاشقشم و دوسش دارم
یعنی من بازم عاشق میشم ؟
کسی رو اینطوری دوست خواهم داشت ؟
فکر میکنم که شخصی مثل ایشون دیگه تو کل دنیا و بین تمام آدما نیست از هر لحاظ مخصوصا از لحاظ اخلاقی و اینا ولی در کل از هر لحاظ و هر جنبه
میخواستم راهنماییم کنید خیلی ناراحت و سر در گمم ، وقتی فکر میکنم نامزده دیوونه میشم
وقتی به زندگی کنارش فکر میکنم لذت بخشه برام و رویاییه و زندگی کلا بدون اون برام لذتی نداره واقعا
خواهشا راهنماییم کنید و توضیح بدید بهم خیلی ناراحت و سر در گمم ، خیلی ممنونم ازتون 🙏🏻
من۱۸ سالمه و کلان دوباره عاشق شودم
وبعد از چند سال یک نفر عاشق من شود من قبول کردم الانم ۲ ساله باهمیم اون منو خیلی دوست داره ولی من احساساتم مرده ن میتونم عاشقش بشم شاید ی حس دوست داشتن بهش داشته باشم ولی عاشقش نیستم
خیلی دوست دارم تو زندگیم بمونه فقط دعا کنین عاشقش بشم 🙂
نگران نباش، احتمالن دو هزار و نود و چهار بار دیگه هم عاشق خواهی شد.
چرا همیشه میگن عشق اول عشق اول؟
من روزی ۳۰ بار عاشق میشم 😁
خدا قوت 😉
من چهار بار عاشق شدم
من دو بار عاشق یک نفر شدم میدونید چرا ؟
اون یه باره دیگه عمو.
کدوم کتاب هاروکی موراکامی بود ؟
یادم نیست متاسفانه.
با اینکه آدم احساساتی ای¡ هستم ولی در زمینه عشق به شدت عصا به دست راه میرم و معیارای سفت و سختی دارم که فکر نکنم آدمی پیدا بشه که همه شون رو داشته باشه ،به همین دلیل مشتاقم تو زندگیم جواب سوال شما رو با لفظ دیگه ای پیدا کنم:
آیا من عاشق میشوم؟
امیدوارم که بشی.
سنایی میگه:
ای بی خبر از سوخته و سوختنی
عشق آمدنی بود نه اندوختنی
سلام، من عاشق دختری شدم که بیماری ارثی سرطان تو خونوادشونه بعد از ۴ سال دوستی الان برام جدی شد و بعد از خواستگاری رسمی از هم جدا شدیم هر کاری کردم نتونستم با این مسئله کنار بیام چون مشخص نیست تو آینده بگیره یا نگیره برام سخته ؟شما جای من بودید چیکار میکردید
واقعا عاشقشی؟😐😕
خاک تو سرت عشق یعنی تو هر شرایطی کنارش باشی میدونی چقدر با ول کردنش بهش لطمه زدی
داداش من هنوز هم اگه بعد چندسال که طرفم شوهرش دادن اگه جدا بشه اگه زبونم لال مریض هم بشه که هیچکی طرفش نره من بازهم میخوامش و میرم پیشش اگه بخواد میگیرمش
با تمام وجودم
حس های خوب همیشه سراغ آدم میاد
خیلیا میان ک دوسشون داریم…
ولی ی حسایی هیچوقت تکرار نمیشه
چه دختر چه پسر بالاخره تو ی سنی این احساس شدت دوست داشتن ی نفر سراغشون میاد
انقدر که دوسش داری حتی ب آدمایی که کنارشن و روزانه اونو میبینن حسودی میکنی….
فک میکنی جزءیی از وجود خودته یا اصلا خود خودته…. هرچند سالم بگذره از ذهنت نمیگذره
هرچقدرم کنارش بمونی برات تکراری نمیشه
و فقط و فقط یباره این عشق .
الهی طفلی دختره بیشتر ازاون تو ک دوسش داری ولی اگه واقعا دوسش داری مهم نیس ی عمر کنار هم باشید یا یک دقیقه مهم اینکه تا اخرین لحظه کنار اونی باشی ک دوسش داری و این بهترین حس دنیاست
عشق اگه عشق باشه فقط یباره…
اسم هر حسی رو عشق نذارین
و ب هرکسی نگین عشقم !
آفرین
سلام همه دوستان عزیز خلاصه اسم من ناصر و6ساله عاشق شدم وتو این 6سال دوبار عاشق شدم خیلی سخت بود که از این وضعیت بیرون بیام عشق اول تو14سالگی به وجود اومد هر ادمی به این تجربیاتی نیاز داره و بایدم تجربه کنه عشق اولی 3سال طول کشید ولی وسط عشق اولی خواب های عجیبی میدیدم که منو به یه علم های روحی نزدیک میکرد دقیق 17سالم بود که عش اولی تمام شد آخرین شبیه که اونو دیدم احساساتم دادازبین میرفت وقتی که اون تموم شد عشق دومی هم که عاشق خدا شدم انسان روحش از وجود خداست وگوشت وپوستش از گل خاک هستش ودقیق من عاشق خوشده بودم عشق آخرین عشقیکه به یک علوم بزرگ دست پیدا کردم که عجیبه برام قابل درکه والان هم 1399 هنوزم عاشق خدا هستم
یه دختر ساده بودم خیلی ساده…
واسم محبت پسرا خیلی باارزش بود…
بچه بودم دیگ
وقتی از رفتاراش فهمیدم ک میخادم جذبش شدم.نباید ولی عاشقش شدم
۸ماه باهم بودیم هرکاری واسش کردم دیوونه شدم ب نوعی اما با اون دیوانگی هم متوجه بی تفاوتی هاش شده بودم و گذاشتم رفتم ب این امید ک نذاره اما….
اون انگار مشتاق تر بوود.الان ۶ماه گذشته از ون روزا.
الان دیگه مث اونموقع نیست کلی پسر دورمن کلی ادم ک بخانم کلی محبت اما هیچکدوم برام مهم نیستن هیچکس….
انگار ک احساساتمو از دست دادم منی ک یکم توجه تا اوج میبردم الان از همه نوعی دم دستمه اما بی اهمیت شدم…البته ن نسبت ب عشق اولم..بعد از ۶ماه یهویی یکی از یادگاری هاشو دیدم تا مرز دیوونگی رفتم اخریاا خودمو ب در و دیوار میزدم ک گریه نکن اون عوضی ارزشش رو نداره ولی بازم ادامه میدادم…
من ۱۷سالمه و فقط یه عوضی ک ترکم کرده ب چشم میاد..دیگه محبت هیچ پسری قلی سنگمو اب نکرد ولی یه تشایه اسمی از اون نابودم کرد…فک کنم دیگه عاشق نشم و این خیلی بده
اوه اوه اشتباه تایپی پیش اومد تصحیح میکنم
> (تسلیت)
سلام خسته نباشید من دچار دوگانگی شدم نمیدانم که طرف رو دوس داشتم یانه چرا همش تو فکرشم و دوتایی ادعای عاشقی میکردیم ولی هربار یه نفر میرفت و دوباره بر میگشت تاوقتی که من پیجمو پاک کردم و حالا میگه که عاشق یه نفر دیگست ولی در عین حال پیگیر منه و فک میکنه که من نفهمیدم پیگیرمه واقعا نیاز دارم که بفهمم طرف و بدونم قصدش چیه تا بتونم تصمیم درس بگیرم در واقع نمیفهمم خودم و اون چه حسی داریم و خیلی وقته به این فکر میکنم ولی هنوز نفهمیدم میشه کمکم کنید
خب دیوونه دل به دل یجورایی راه داره واسه همینه ک به فکر همین.
سلام یه سوال من دچار دوگانگی شدم از یه طرف میگم دوسش ندارم واز طرف دیگه همیشه بهش فکر میکنم و هر لحظه در تردیدم که ایا دوسش دارم یا نه اگه نه چرا یه لحظه هم نمیتونم از فکرش در بیام و این که اون چه حسی داشت من و سرکار گذاشت یا چی باعث شد که بره و احساس میکنم که باید جواب این سوالارو بدونم تا تصمیم درست بگیرم اگه میشه راهنمایی کنید
سلام آقا شاهین عزیز
من برای بار اولی بود که به سایت شما میام و واقعا لذت بردم
و تمام نظرات دوستان رو نیز مطالعه کردم
و حال یه سوال دارم:
بنده یه بار عاشق شدم(دوطرفه)…ولی چون انتخاب درستی برای هم نبودیم هیچ جوره..اختلاف سن زیاد و عقیده و ارزشهای زندگی و…با اصرار بنده رابطه به انتها کشید…
حال سوالم اینه که؛
بنده بازم عاشق میشم؟
با سنگینی قلب چه باید بکنم؟(به یادشون که میوفتم واقعن حال خوبی ندارم)
نگران آیندمم هستم که نکنه این حس و سنگینی قلبم نزاره در زندگی مشترک آیندم به خوبی عاشقی کنم…
و در کل چه کنم که از ذهنم خارج شن؟
دانیال عزیز
تو باز عاشق خواهی شد. بارها و بارها.
و بزرگترین و بهترین عشقها در انتظار توست؛ اگر خودت را به انسان مناسبی تبدیل کنی.
یه سوال من با پسری در ارتباط هستم که قرار بود ازدواج کنیم … ولی چوک در گذشتش چندبار به قول خودش عاشق شده و یه طرفه بوده.. الانم میخواد دیقااا همون حس و رو تجربه کنه که از نظر خودش عشقه؟؟؟ آیا امکانش هس؟؟؟
یه بار یه جاخوندم عشق مثل نوار چسب میمونه چندبارکه دل بکنی دیگه به کسی نمیچسبه.بدجوری رفته تومخم .ولی منتظرم بازم عاشق بشم…
إن شاءالله بشی من که 18 سال دارم تا الان سه بار عاشق شدم که خیلی دوست داشتم با عشق آخری ازدواج کنم ولی خب نشد و اون نامزد پیدا کرد و من دیگه سرد و سرد شدم که تو سن خودم به عنوان یه پسر عجیبه ولی خب إن شاءالله عاشق شی و به عشقت برسی مثل من افسرده و سرد نشی و دچار خود خوری و ظاهر نشان بودن نشی یعنی نشون بدی شادی ولی از درون داغون باشی
سلام شاید این سومین باریه که کسی را دوست دارم ولی با سومین دوست داشتنم متحول شدم هدفمند تر شدم باورم نمیشه مطمئنم طرف مورد نظرم رو پیدا می کنم حالا که 17 سالمه و بهترین وقته برا چیزای تازه یاد گرفتن برای همین تازه اولای راهمه و می خوام زندگیمو بسازم
چن وقت پیش به کتاب خوندم (دربارهی عشق) راستش با این کتاب نظر من واقعا در مورد عشق عوض شد ، خیلی از اون روابطیو که ما فک میکنیم عشقه در واقع عشق نیست و یه خواستن و وابستگیه ، تو ۱۵سالگی فک میکردم عاشق شدم ولی الان که فک میکنم نه عشق نبوده یه وابستگیه بچگونه بود چون عشق به تنفر تبدیل نمیشه ، ۱۷سالم بود با کسی که از بچگی حس میکردم دوسش دارم وارد رابطه شدم به یه سری دلایل مجبور شدیم جدا بشیم ، اونم به مرور زمان فراموش شد و به بی حسی رسید ، ۱۹ سالگی بازم حس کردم یکیو میخوام و اون آدم همین دو هفته پیش ازدواج کرد ، دوستای عزیزم عشق مقدسه ولی من خودم شخصا یه دوسداشتنِ دوطرفه عمیقو میخوام که این به مرور تبدیل به عشق بشه مه اینکه تو چن روز فک کنم عاشق شدم ، عشقو نباشد اشتباه بگیریم
سلام من حدود13سال داشتم و مجازی عاشق یکی شدم و خیلی بهش وابسته بودم میخواستمش،و فک میکردم اونم منو میخاد وقتی من 13ساله بودم اون 18ساله بودو ظاهرا آدم فهمیده بود و ب ی دلایلی نشد همدیگر ببینیم و قسمت نشد و از هم جداشدیم این جدایی تقریبا 2سال طول کشید و من همش تو فکرش بودم اصن داغون شدم دوسال بعد اون با یکی آشنا شدم حس کردم عاشق اونم هستم بعد یکی دوماه مامانم فهمید و بین مارد بهم زد واقعا الان ک فکر میکنم خیلی خوب بوده چون ب نفعم بوده،ی سال بعد اون دوباره با یکی دوست شدم تا 6ماه نشانه های عاشقی رو روی اونم داشتم،بعد ی مدت از اونم جداشدم و از فکرش دراومدم با چندنفر دیگ دوست شدم و اونام ب همین صورت،وحالا با19سالمع و با یکی 7ماهه دوستم و واقعا عاشقش بودم ولی نمیدونم چرا الان حس میکنم داره مثل قبلیا میشه، اون از گذشتم هیچ خبری نداره، میدونم الان میگین ک طرف لاشیه و فلان هرچی دوست دارید بگید،ولی من فقط میخوام بدونم مشکلم چیه ک اینجوری شدم…
عزیز دل
کلاً در اشتباهی.
تو هیچ مشکلی نداری.
خیلی جوونی، خیلی کم سنی. همۀ اینها هم طبیعیه.
زندگیتو بکن، عاشق شو، لذت ببر. تجربه کن، شکست بخور، دوباره پاشو و ادامه بده.
همین.
بازم میگم تو هیچ مشکلی نداری.
سلام اشتباه شما این بوده که با هرکسی که طرفتون میومد ردش نمیکردین واقعا آدم باید صبر کنه و تنها باشه تا طرف واقعیشو پیدا کنه تنهایی سخته ولی بهتراز رابطه های پوچه من خودم یکیو میخوام البته دخترعمومه اونم دوسم داره الان یه ساله صبر کردیم یه سال دیگه هم باید صبر کنیم تا شرایط فراهم بشه تو این مدت خیلی سخت بود برام تنهایی ولی به دخترای دیگه رو نزدم حتی واسه سرگرمی.عشق،تعهد،وفاداری.
درضمن من 22 سالمه
من 15 ساله هستم اهل سردشت .
یه چیزیو باید بگم که ادم وقتی عاشق میشه انگار به مرحله ی اصلی و تازه شروع شدن زندگی میرسه
عشق / عاشق شدن چیزی نیست که تو بخوای بری سراغش در اصل عشق خودش به سراغت میاد یک عشق واقعی این جوریه . من برای سومین باره که در سال 1398 /2019میلادی اوایل اردیبهشت عاشق شدم. اولی رو دوست داشتم اما اون نه. وقتی که فهمیدم کنار کشیدم چون عشقی که یک طرفه باشه رو نمی تونم قبول کنم یعنی کسی دوستت نداشته باشه و تورو نخواد تو هم اگه دیونه اش هم باشی نباید دنبالش باشی چون نمی تونی بهش برسی.عشق دومم ۴ بار دیدمش از 13 سالگی دیگه تا الان ندیدمش کم کم گفتم حتما قسمت نبوده با این موضوع کنار اومدم و حالا دوباره یعنی برای اخرین بار عاشق شدم اگه این یکی رو نتونم دیگه عاشق نمیشم .
تا بعد چالشای زندگیم بعد تحصیل. اول دبیرستانی هستم چیزی نمونده تا دانشگاهم تصمیم دارم تا فوق لیسانس بخونم و بعدش بکشم کنار
وبرم دنبال کار اگه بازم عاشق شدم اونوقت دیگه معلوم نیس چی میشه
اگه بهش فکر می کنم با خودم میگم اونوقت نیمی از عمرم گذشته.عشقی که من الان دارم دو طرفه است یعنی اون هم منو دوست داره و میدونم که اخریشه .
عشق حس خیلی زیبایی است که عاشقان تجربه می کنند حسی که ادمو عوض میکنه .
وقتی عاشق میشی فکر میکنی که انگار با همه فرق داری. بسیار ممنونم از اینکه متن من را خواندید.
رفیق تو تازه پونزده سالته. اینه که گفتی هنوز همهشون سر جمع سه عشق هم حسابی نمیشن.
زندگی تو تازه داره شروع میشه.
دیدگاهای قبلی من واستون اومد اگه اره
منتظر جوابم
عشق فقط عشق اول 😔
من میگم عشق عشق اول که ادم درس عاشق میشه گرچه من دوبار عاشق شدم این دومی هم اشتبا شد البته حس من قویه چون خیلیا خواستن باهام باشن که من جذبشون نشدم و فکرم رو کسیه که با نگاهش جوری دلمو برد که یاد عشق اولم افتادم البته که با اینا اصلا دوست نبودم میخواستم جوری بشه که این دومی باهاش دوست بشم اما شرایطش نبود چون فهمیدم یکی تو زندگیش هس و پی برد همون عشق اولم پاک تر و و بهتر
بوده تا این دومی اما به عشق اولیمم نرسیدم اون شماره داد من چون کم سن بودم و گوشی نداشتم نمیتونستم دوستیشو قبول کنم چون گوشی مامانم دستم بود سنم هیجده بود ووتو اول دبیرستان شمارمش گیرم اومد البته گتو راهنمایی عاشق شدم کمتر بود سنم خلاصه من از پیش دانشگاهی گوشی دارشدم کاش اونموقع گوشی داشتم و عشق اولمو به دست میوردم الان پشیمون با هیچکسم بعد اون نتونستم دوست بشم یا درخواست اددواج کسیو قبول کنم چون دیگه دلم پیش کسی گیر نمیکنه تا یکی با رفتارش اینو ثابت کنه تو سن بیست چهار سالگی پارسال یکی تونست اما عشق اشتباهی چه فایده نامزد داشت حس من برای بار دوم عشق بود حس اون نامردو نمیدونم که با کاراش باعث شد عاشقش بشم البته بگم من عشقم به دوستی نرسید هیچکدوم اولی میخوا س برسه نشد
بزن بیرون.
دوباره عاشق شو.
زندگی تو تازه شروع شده.
ول کن مرور گذشته رو.
من یکیو عمیق دوست داشتم ک ولم کرد چون عاشق یکی دیگه بود الانم هنوز نتونسم فراموشش کنم و عاشق یکی دیگه شم😭
من اعتقاد دارم عشق همون عشق اولی حالا اگه به هر دلیلی نتونی به اون عشق
اولی برسی میشه باز عاشق شد ولی فراموش کردن اولی غیر ممکنه من میگم ادم دوبار میتونه اما سه بار نه مگه قلب کاروان سراست من خودم تو سن هجده سالگب عاشق یکی شدم نشد بهش برسم تلاش خودمم کردم اما چون سنم کم بود نمیشد مامانم قانع ام کرد که سنت کم هس ولی نتونستم فراموشش کنم تا یکی مثل اون دیدم با کاراش چشماش منو عاشق خودش کرد تو هر بحثی با همکارام میومد با من حرف میزد هر اهنگی گوش میدادم اونم گوش میداد
وقتی نگام میکرد لبخند میزد و وقتی هم
من باهاش چشم تو چشم میشدم روشو برمیگردوند اما تو دنیای مجازی نبود به یکی از همکارا گفته بود اینستا نداره من اما اینستاشو هم پیدا کردم چون اسم و فامیلشو از طریق یکی از دوستاش که سربه سرس گذاشت فهمیدم کلی تحقیق کردم فهمیدم رفتاراش نشونه عاشق شدن بود اما من اونو ببا دختر دیده بودم میگفتم شاید خواهرشه اخه حلقه تو دستشو ندیده بودم بعد ها که از کارم اومدم بیرون فهمیدم نامزد داره خیلی حالمم بد شد حتی وقتی با دختر دیدمش ناراحت بودم که دلیل این همه توجهش چی بود سرکار خیلیا بودن توجه میکردن اما میدونستم حسشون چرته حتی یکی از همکاراا بهم شماره داد باهام دوس شد اما حسش حس دوست شدن نبود من دوستیشو رد کردم چون واقعا حس نگاها ی اونو باور داشتم من حسم عشق بود اونو نمیدونم 😞بگین این عشق بود حسش بهم یا ؟!
وسواس نداشته باش. اینهمه هم جزییات رو تحلیل نکن.
عاشق شو، عاشق شو، عاشق شو. بالاخره آدم مناسب خودت رو پیدا میکنی.
من بخاطر مادیات و اون بخاطر تحصیلات دیگری رو انتخاب کردیم . البته هنوز قطعی نشده . و مطمئن نیستم راجب طرف مقابل . بهرحال تجربه ای بود بس باور نکردنی که تکرار نخواهد شد ! دیگر دلم نمیخواد تکرار بشه . با هیچکس ! حتی کسی که از او بهتر باشه . نمیدونم پسرا میتونن توی ۳۰ سالگی بعد از یه رابطه عاطفی ۸ ساله طی ۱۷ روز بذارن برن سراغ دیگری و یه عشق جدید رو شروع کنن ؟
به خودت زمان بده نسرین جان.
محمد قائد میگه ما محکوم به غافلگیر شدن در برابر آیندهایم.
شاهین جان رفتا آدما هم باعث شده آدم به وجود عشق هم گاهی شک کنه. آیا رنگ باخته ؟ آیا نیست دیگه ؟ آخه خیلیا فقط میان که عاشق کنند وبرن و اصلا قصدشون عشق نیست انگاری. و آدم این طوری به مرور ترسو تر وترسو تر می شه.
سلام
تک تک نظرها رو خوندم . چقد خوب نوشته بودین . عالی بودین همه . ریز بین و دقیق . من شدم عشق اول ! ولی فقط عشق اول ! و او هم اولین عشق من شد . قبل از من هم بود ولی زمان زیادی نموند ! و فقط اولی یه حس شیفتگی تنها برایش بود ! ۸ سال انتظار و موندن و نهایت نه من نه اون به توافق نرسیدیم چرا ؟! چون عقل از قلب پیشی گرفت !
نسرین عزیز
ممنونم از مهرت.
راستش میدونی من چندان عقل و عشق رو از هم جدا نمیدونی. همه چی قاطی پاطی و درهمه!
خلاصه که خودتو بسپر به عشق و بذار زندگی غافلگیرت کنه.
با سلام
من اولین بارمه به این سایت میام و اولین سایتیه که توش نظر میدم ولی عدد سه رو هم قبول دارم هم نه چون میدونین چیه از یه طرف قبول دارم با این دیدگاه که اگه عشق رو نوعی مبارزه بدونیم خب بار اولش سخته و دفعه هایه بعد قابل کنترول تر ولی خب هیجانی که بار اول داشتیمو داره رو نمیشه دیگه تجربه کرد،و ازین دیدگاهم قبولش ندارم که اگه عشق رو مثه همون آبه تویه پارچ تصور کنیم بعد از هربار که بریزیم رویه زمینو با دسمال خشکش کنیم هر دفعه که جمش کنیم هم کثیف تر شده هم مقدارش کمتر اینارو مثال زدم تا متوجه منظورم بشید مرسی و خسته نباشی.
عدد ۳ آغاز ، میان ، پایان
آغازمان با خودمان نبود . پس متولد شدیم !
میانمان ، شاید اکنون است که در آن هستیم . و پایانمان فردا که خواهد رسید .
هیچ آغازی زشت نبوده است . تولد نوزاد همواره شادی آفرین است .
بکوشیم با توسعه فردی ، میانی مفید و پایانی درخشان داشته باشیم .
عشق چه حالتی داره .الان من نمی دونم عاشقم یانه .چه حسی داره درونت چه اتفاقی میوفته
عشق برای هر آدمی یه جور اتفاق میفته.
ضمن اینکه عشق فقط یه کلمۀ انتزاعیه که ما رو طیفی از احساساتمون گذاشتیم. به تعداد آدم های عاشق برای این کلمه مفهومپردازیهای متفاوت وجود داره.
من درمورد این که سه بار عاشق می شویم یا می توانیم بیشتر از سه بار عاشق شویم نظری ندارم ولی من خودم عاشق زبا اینگلیسیم و وقتی مطالعه می کنم ارامش پیدا می کنم و در هنگام یا کلاس زبان از هیجان و علاقه زیاد می خندم و دبیر زبانم هم برای کس که عاشق زبان هست من را معرفی می کند و به نظرم منظور از عاشق شدن فقط عشق به جنس مخالف نیست موفق باشید
جقدر عالی مهرناز عزیز
امیدوارم روزی برسه که انگلیسی رو از زبان فارسی هم بهتر و زیباتر حرف بزنید و بنویسید.
خیلی ازت ممنونم شاهین جان زنده باشی
به نظر من انسان بار اول خیلی عمیق عاشق میشه که همراه با همه احساسات و نشانه ها است. اگر شکست عشقی بخوره دیگه بار دوم زمان طولانی رو باید طی کرده باشه تا بتونه دوباره عاشق بشه. من خودم قربانی عشق شدم و بعد از 6سال هنوز نتونستم دوباره عاشق بشم.
من فکر میکنم که عشق های بعدی آدم میتونه خیلی شگفت انگیزتر، موندگارتر و زیباتر هم باشه.
پس نگران نباش، خودت رو به آدم مناسبی تبدیل کن تا بتونی عاشق آدم مناسبی بشی.
موافقم
كمتر مغزتونو با جملات اشتباه پر كنيد
ادم ميتونه بارها عاشق باشه اگه ذهنشو كنترل كنه و نذاره حرفاي اشتباه تو ذهنشون بره
لطفا مشاوره بريد
من رفتم الان حالم خوبه
خيلي خوب
مطالب نت راه گم كنه
باسلام خدمت دوستان
من توسن ۱۸سالگی عاشق شدم کلاشایدچندثانیه بیشترطول نکشیدچندنگاهای چشم توچشم که یکدفه همه وجودم اتیش گرفت قلبم سوخت نامزدی کردم چندسال نامزدی بودیم چندین بارنامزدی خراب شدبه دلایلی ونهایتن خراب شدالان خداشاهده ۱۷سال گذشته ۱۰سال ازدواج کردم شایدبشه فراموش کردولی هنوزروزی نیست ک بهش فکرنکنم اصلامفهوم زندگی رونفهمیدم بعداز۱۷سال هنوزواسم تازه تازست
به نظر من عشق یک طریقت برای رسیدن به بهترینه و تا به بهترین نرسیم این طریق ات ادامه داره, الا بذکر الله تطمئن القلوب
من با نظر ارسطو موافقم که عشق در پاسخ به زیبایی رخ میده، آنچه که برای تو زیباست، محبت و اشتیاق تو رو برانگیخته میکنه و همینطور کدگذاری میشه و نمیتونی فراموشش کنی…هومر در داستان اودیسه و پنه لوپه به خوبی اینو نشون میده…اسم جذب شدن های آنی رو عشق نگذاریم.
من واقعن حس بدی دارم، الان برا ثبت نام ارشد رفتم دانشگاه کارشناسیم برا مدارک، دختر مسیول کپی ی حسی بهش داشتم از قبل ،صداش نازه،النگو و ساعت و نمیدونم حلقه بود یا انگشتر دستش بود،،چند سال قبلش ی کاراموز محل کارم وقتی مسیله علاقمو در میون گذاشتم دست رد زد، داغ شدم، نمیدونم این یکیو دیدم همه احساساتم نسبت ب همه اون چندتا ک دوتاشو گفتم زنده شد، نمیدونم حال بدم از این تعدد ،احساس تنفر دارم از خودم چرا این همه کثرت،
سلام.
یاد دو تا چیز افتادم یکی اینکه تو یه انیمیشن میگفت:”هیچ میدونستین مثلث محکم ترین شکلیه که تو طبیعت وجود داره”
دومیش هم توی سریال شرلوک زمانی که اسمیت قاتل به شرلوک میگه که ما سه دستگاه ضبط صوت توی جیب کت شما پیدا کردیم،شرلوک برمیگرده و میگه:”بنظرم یه خاصیت راضی کننده ای تو عدد سه وجود داره،مردم همیشه بعد از سه از کار دست میکشن.”
صادق دمت گرم
با این کامنتت این پست رو کامل تر و خیلی بهتر کردی.
به نظر من میشه بیش از سه بار شیفته کسی شد ولی عاشق شدن فقط و فقط یک بار اتفاق میفته و اون یک بار هم آنچنان دنیای آدمو زیر و رو میکنه که مطمئنا دیگه ظرفیت اینو نداریم تا دوباره عاشق شیم.حتی برا بعضی ها ممکنه هیچ وقت اتفاق نیفته… .
منم اون داستان هاروکی موراکامی رو خوندم… و البته منم ترس برم داشت که اگه به 3 برسم چی میشه…ولی نظرم عوض شد.چیزی که موراکامی توصیفش کرده بود شیفته شدن بود نه عشق مگرنه اگه عشقی شکست بخوره دیگه من انسان ظرفیت دیگه ای برا تجربه دوباره ندارم و دیگه عدد و رقم برام بی معنیه. عدد سه یه جور وسواس فکریه(!!!)وگرنه من فکر میکنم میشه هزار بار شیفته شد و در هزارمی عاشق.
پس نگران عدد و ارقام نباشیم… (:
موافقم.
منم صرفاً جنبۀ ادبی موضوع مد نظرم بود.
زنده باشی. آفرین. دقیقا همینه. و متاسفانه من دیگه هیچ وقت درست نشدم.
حتی دیگه اومدنت، بهم کمک نمیکنه…
شاهین من ترجیح میدم باور کنم هرکسی یکبار عاشق میشه!
با اون یک تجربه سنگین و مرد افکنی که من در عاشقی داشتم، اگر عدد سه را باور کنم چهار ستون تنم به لرزه در میاد😉
به تدریج دردش کمتر میشه پوریا!
پس فقط یکبار رخ میده
نه. میتونه بارها و بارها رخ بده و بهتر و بهتر هم بشه.
باهات کاملا موافقم و میتونم با صراحت و قاطعیت و با تجربه ای که کسب کردم دور و ورم و ادما رو دیدم ادم میتونه بارها عاشق شه
این مهمه که موقعی یه انسان نمیتونه چندین بار بعد هز اتمام یک رابطه عاشق شه که قلبش ضربان نداشته باشه و به عبارتی مرده باشه و بعد جسمانی و روحانیش از بین رفته باشه
واقعا که درسته عشق ی بار انافاق میفته
وقلبم گنجایشش بیشتر یک بار نیس شاید بعد باز از یکی خوشمون بیاد اما اسمش
عشق نی
احسنت
به نظر این حقیر ذهن شما منظم است و هرمطلبی را دسته بندی میکنه تا هر وقت لازم داشت به سهولت استفاده کند من کاملا موافقم که از اشکال هندسی در ذهن استفاده بشه سریع واسان بخاطر می اید ومیشود بارها مانند یک کد ارامش دهنده باشه ایده بسیار خوبی است برای نظم دهی افکار احسن
از مامانم که پرسیدم گفت دخترا فقط یه بار عاشق میشن ولی واسه پسرا تا هفتاد بار هم میشه اتفاق بیفته 🙂
کلا نباید سخت گرفت دیگه 😂↘↘❇
با توجه به تجربهای که من داشتم و بین چندین رابطه دیدم، کاملا حرف مامانتون برعکسه
پسرا به ظاهر (خیلی وقتا واسه گول زدن و نرم کردن) ابراز علاقمندی میکنن که تشخیص این علاقه هم کار سختی نیست. اما به واقع فقط ۱ بار عاشق میشن که اگر به اون نرسن تا ابد با یادش زندگی میکنن
اما دخترا وارد هر رابطهای شن هم هیجانزده میشن، هم مشتاق و هم عاشق (این رو همهی ما دخترا داریم و هرکس بگه نه من اصلا اینطور نیستم کاملا طفره رفته و سعی داره توجیه کنه)
و از این رو هست که میبینی خیلی از دخترا وسط رابطه یهویی ازدواج میکنن
اوناییم که میچسبن به پسری ۲ دلیل بیشتر نداره: یا کیس بهتری ندارن، یا وابسته شدن
من ندیدم دختری دلیل موندنش تو رابطه علاقه باشه، ادامه میده به قصد ازدواج کردن و اگر این قصد رو درون پسر نبینه سریعا میکَنه
من تجربه عاشق شدن رو دارم
اما بعد از یکسال و کلی بالا پایین کردن و طی کردن مشکلات و برداشتن موانع و در نهایت اقدام برای ازدواج در دقیقه آخر ورق برگشت و همه چیز بهم خورد و دیدم شخصی که معشوقم بود و براش جونمو میدادم از عشق به عنوان ابزاری برای رسیدن به من و بهتر بگم به خدمات و رفاهیاتی که میتونست در کنار من داشته باشه استفاده کرده و بعد از بهم خوردن رابطه ایی به اون عمق گویا و مشخص شدن هدف و چهره و نیت حقیقی ش تبدیل شد به آدمی که انگار نمیشناختمش
تجربه ایی بود بس غم انگیز و دردآور اما فوق العاده پخته ترم کرد
با این تفاسیر من فکر میکنم ما مردها بارها و بارها میتونیم عاشق بشیم اما نسبت به اون ورژن شخصیتی که در اون زمان داشتین فقط یکبار
عشق رو تجربه میکنیم
در واقع
عاشق میشیم .شکست میخوریم.خودمون رو بهتر میشناسیم.تغییر میکنیم و کامل تر میشم باز دوباره با معیارها و فاکتورهای جدید عاشق میشیم
اما نکته ایی که وجود داره اینه که هربار که ما دوباره عاشق میشیم از میزان احساساتی که در درونمون جاری میشن کمتروکمتر میشه و به نوعی عاقلانه تر . منطقی تر و در کل واقع بینانه تر عاشق میشیم و دیگه هیچ وقت نمیتونیم به عمق دفعات اول یا بهتر بگم به عمق بار اولی که عاشق میشیم برسیم و هیچ وقت هم اون شخص و علی الخصوص حس ما نسبت به اون شخص فراموش نمیشه
و این فوق العاده تلخه و فوق العاده خوب
اما در نهایت به رشد و تکامل حقیقی ما خیلی کمک میکنه و روز به روز بیشتر پی میبریم که همچون خالق احد مون در این جهان تنهاییم
در انتهای نوشته ام یه شعر از حضرت مولانا تقدیمتون میکنم که همیشه محرم رنج ها و تنهایی های منه
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند؟
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر، تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
نه که قصّاب به خنجر چو سر میش ببُرّد
نهلد کشتهٔ خود را، کُشد آن گاه کشاند
چو دم میش نمانَد ز دم خود کُنَدش پُر
تو ببینی دم یزدان به کجاهات رساند
به مثَل گفتهام این را و اگر نه کرَم او
نکُشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند
همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد
بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند
دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش
به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟
هله خاموش که بیگفت از این می همگان را
بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند
چه کامنت دلنشین و خوندنیای علیرضای عزیز😊.
ممنون از نگاه و شعری که با ما به اشتراک گذاشتی🙏.
سلام!
شاهین عزیز!
یکی – دو هفته ای غایب بودم.
از مطالب جدید وب لذت بردم. خوشحالم که بر خلاف من، مقید و متعهد به قول و قرارت می نویسی.
خواستم در مورد تعریف عشق یا توهم عشق، مثلث عشق استرنبرگ و از این چیزها بنویسم، دیدم فواد انصاری عزیز، صحیح تر و موجز تر حق مطلب رو ادا کرده.
من در مورد 4 هم مصداق های هم راستا کم نشنیدم: تعداد فصل ها، تعداد مزاج ها، چهار جهت اصلی، چهار عمل اصلی و…
اما گذشته از بحث اعداد و اهمیت آنها، درباره عدد 3 باز هم می شه بحث کرد:
به نظر من قصه ها و اسطوره ها نوع نگرش، ترس ها، رویاها و آرزوهای مردم رو منعکس می کنند. در بسیاری از قصه ها و افسانه ها، دیوی ظاهر می شود که به شخص آزادی بخش خود، قول می دهد که 3 آرزوی او را برآورده کند. معمولا اگر این ماجرا در اوایل قصه باشد، شخصیت اصلی قصه، دو آرزوی اول خودش رو به باد می ده. به عبارتی نزدیک نگری و لذت طلبی آنی، دو تا از فرصت هاش رو به سادگی و به سرعت می سوزونه. بعد که با مسائل جدی تر روبرو می شه، می بینه فقط یه فرصت بیشتر نداره. از اونجا که بقای خودش رو در گرو دقت در استفاده از همون یه آرزو می بینه، تمام تلاشش رو می کنه تا همچنان اون فرصت رو نگه داره برای زمان مبادا.
در تعداد پرشماری از افسانه های هزار و یک شب، چنین بن مایه ای مشاهده می شه. شاید معروف ترین شون علاء الدین و غول چراغ جادو باشه. یا پویا نمایی دزد بغداد.
نمونه دیگه، سومین و کوچکترین پسر پادشاه، دهقان، آسیابان و… است. او برای باطل کردن طلسم، به دست آوردن پرنده زرین و… به ماموریت اعزام می شه. غالبا دو برادر اول در برابر ممنوعیت ها، لذت آنی رو انتخاب می کنند.
یادم هست در دوره امتحانات نهایی سال پنجم ابتدایی، به جای درس، مجموعه افسانه های برادران گریم رو می خوندم. واقعا حیرت انگیز و تسخیر کننده بود!
در همین نمونه فوق، به شخص عازم ماموریت، چنین سفارش هایی می شد:
در مسیر رسیدن به مقصد، دو مسافرخانه وجود دارد؛ یکی محقر و دیگری مجلل. مبادا به مسافرخانه مجلل بروی.
و…
آخرین توصیه این بود که مثلا پرنده زرین را که گرفتی دو قفس کنار توست؛ یکی ساده و دیگر طلایی. مبادا قفس طلایی را انتخاب کنی و گر نه هر چه رشته کردی پنبه می شود و به دردسر می افتی.
برادر سوم معمولا با مخالفت پدر به این ماموریت می رفت. پدر می گفت: دو پسرم رفتند و نیامدند. تو بمان. اگر تو هم برنگردی من دق می کنم. در ضمن، به اعتقاد پدر، دو فرزند دیگر، مقتدر تر و عاقل تر از او بودند. به عبارتی چندان نسبت به پسر سوم امیدوار و خاطر جمع نیست.
پسر سوم در راه به مسافرخانه می رسد. از پنجره مسافرخانه مجلل، درون آن را نگاه می کند. می بیند عده ای مشغول عیش و نوش و رقص و خوش گذرانی هستند. برادر بزرگش را میان آنها می بیند. لذا مسافرخانه محقر را انتخاب می کند. به ماموریت خود ادامه می دهد و مثلا در پایان، در نزدیکی پرنده می بیند برادر دوم سنگ شده است. لذا از تصمیم خود برای انتخاب قفس طلایی صرف نظر می کند… و ادامه ماجرا…
فکر می کنم منظور این باشه:
اولین بار، معمولا فرصتی برای اشتباه است.
دومین بار، غالبا فرصتی برای عدم تکرار اشتباه است.
سومین بار، آخرین فرصت است. باید انتخاب کنیم که چه چیزی چقدر برایمان ارزش دارد؟
یا حق!
به به
خارق العاده نوشتی سعید جان
این موضوع چیز ثابت شده و مستندی نیست. برای من اگر 4 مقدس باشد هزار تا دلیل میتوانم برایش پیدا کنم .
این خطای شناختی “جستجو برای شواهد مثبت” است.
search for positive evidence
فواد جان
این یه متن ادبیه.
حرف من هم حالت استعاری داره.
خوب شاهین جان حتما میدونی که استعاره نوعی تشبیه است که مشبه،وجه شبه و ادات تشبیه آن حذف شده. مثلا: “ای آفتاب خوبان” استعاره ست به معشوق وفرقش با تشبیه اینه که ننوشتیم معشوق من شبیه آفتاب خوبان است. اما چه چیزی در نوشته ی شما استعاره است؟
من فکر می کنم تعیین کردن تعداد و عدد و رقم و در نهایت محدودیت برای عشق شاید کمی غیرعادی به نظر بیاید.
عشق را گاهی می شود کنترل کرد و گاهی نه،
شاید موراکامی فقط سه بار عاشق شده باشد و شاید هم نخواسته باشد بنابه دلایلی بقیه را لو دهد.
من فکر می کنم انسان شاید هزاران بار عاشق شود بسیار دیده ام کسانی که عشق را نفی کرده اند و با خود عهد بسته اند دیگر عاشق نمی شوند و دیگران را هم به سخره گرفته اند اما بعدها دیده ام خودشان در دام عاشقی آه و ناله می کنند.
خواستم بگم شاهین نگران کوپن هایت نباش .
زندگی هیچ چیز را معلوم نمی کند عشق بی باکانه درون زندگی ما قدم می گذارد.
درست میگی معصومه جان.
این فقط یه استعارۀ ادبیه.
قطعا طعم اولین عشق فراموش نشدنی خواهد بود ولی فکر میکنم بیشتر از سه بار میشه عاشق شد 🙂
به قول تورگینف: دومین عشق خیلی بهتره!
خب عاشق شدن کلا موضوع عجیبیه :))
من فعلا تصمیم دارم با اولی به نتیجه برسم بعدش نتایجو خدمتتون عرض میکنم
شایدم یه پست روی وبلاگ گذاشتم :)❤↘↘
دقیقا موافقم با حرفتون
معجزه عدد 3
فکر میکنم فقط یکبار پیش میاد و دیگه تکرار نمیشه. شاید باز هم پیش بیاد که کسی رو عمیقا دوست داشته باشی و تجربه فوقالعاده ای هم باشه برات. اما تصور من اینه که فقط یکبار پیش میاد که به کسی به معنای واقعی عشق بورزی.
هرچند من قلبم خیلی جا داره ^__^ و تجربههای عمیق رو بیشتر از یکبار داشتم ولی همچنان نظرم همینه.
زنده باد الهام فیض الهی
ولی من چندان موافق نیستم برای یک بار عاشق شدن چون بار اول آدم ممکنه اشتباه عاشق باشه یا عاشق آدم اشتباهی بشه به نظرم عشق های بعدی معقول تر هستند انشاءالله
در جواب تیتر: بله صد درصد، شک نکنید
کلا شما با اعداد رابطه عمیقی داری 😉 ده برابر تلاش، پنج بار نوشتن اهداف، مدرسه ده، عشق سوم …
اما در پاسخ به سؤالت، این حرفها رو روزی به خودم زدم:
اگر سه بار عاشق شده ای، امیدوارم بار آخر عشقت ماندگار شود، اما اگر نشد:
1- آدمی که برای بار سوم عاشقش شده ای، احتمالا بیش از دو نفر قبل برایت مورد پسند است، اگر نه که آدمیزاد وقتی برتری را میبیند، نمی تواند به کمتر از آن قانع شود. وقتی برای بار سوم عاشق میشوی، آن فرد آنقدر به ایده آل هایت نزدیک هست که احتمال پیدا کردن فرد دیگری که بیش از عشق سومت برایت مطلوب باشد، کمی بعید به نظر میرسد.
2- اگر برای بار سوم عاشق شدی و بعد به راحتی کنارش گذاشتی در پی عشق چهارم، بهتر است کمی به درون ات نگاه کنی. چه چیز در درون توست که پایه های عمیق ترین احساسات و بااهمیت ترین انتخابت اینچنین سست است؟
3- شاید عاشق نشدن انتخاب بهتری باشد.
درسته، موافقم شهرزاد عزیزم.
نظر من این هست که انسان بالذات عاشق است، عشق در درون انسان ها نهفته هست و برای برخی انسان ها هیچگاه متجلی نمی شود .
برای برخی آدم ها علاوه بر اینکه عشق متجلی نمی شود همان نیمه نهفته ای که در وجودشان هست را خاموش می کنند.
و اما ممکن است در هر زمان و مکانی انسان تجلی عشق نهفته درونیش را به صورتی ببیند !
مادری آن را در علاقه به فرزندش می یابد و جانش و عمرش می شود فرزندش!
ممکن است هر انسانی این تجلی را در علاقه و تمنا و طلب انسان دیگری بیابد ..
ممکن است برای فردی تمام وجود و زندگیش کسب ثروت و یا پیشرفت میهنش متجلی شود.
اما همه این ها ذره ای از ان عشق نهفته نخواهد بود..
بنابراین طبیعی است که یک نفر بگوید پنج بار عاشق شدم!!
عاشق شدن مهم نیست زیرا تجلی عشق گسسته هست
عاشق شدن و ماندن و بودن مهم است ..
به نظر من عشق حتی می تواند آسان ترین راه رسیدن به هدف باشد.
عشق را فلاسفه ، روانشناسان، مکاتب مختلف به نوعی تعریف کرده اند
و من با حضرت حافظ موافقم که فرمود:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وآن چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
…