به پیوند عمیق خوب نوشتن و خودافشایی اندیشیدهاید؟
به این نتیجه رسیدهام نوشتار خلاقانه رهاورد بیپروا نوشتن است، وگرنه چیز جز انشای آب زیپو دستت را نمیگیرد. اینکه نوشتههایت را منتشر میکنی یا نه، بحث دیگریست. مهم است که هنگام نوشتن جلوی هیچ فکر و کلمهای سد نبندی. ولی خب، این کار اصلن ساده نیست.
ببینید هنری میلر چقدر زیبا از این موضوع گفته است:
14 پاسخ
چقدر به این تذکر احتیاج داشتم.
این روزها مشغول نوشتن داستان بلندی هستم به قصد چاپ.
ناخواسته سانسور میکنم، انگار همش یه ممیزی وایساده بالاسرم و من دارم به خواست او مینویسم.
ولی متاسفانه نمیدونم چطور رها و آزاد بنویسم.
استاد من با اینکه نزدیک به یکساله صفحات صبحگاهی رو طبق قوانین جولیاکامرون مینویسم و آزاد نویسی هک زیاااااد داشتم و دارم ولی منتقد درونم موقع نوشتن متن اولیه خییییلی فعاله.
نمیدونم چطوری ساکتش کنم و فقط موقع بازنویسی بیدارش کنم؟
سلام فاطمه عزیز
به تدریج به این مهارت میرسی، فقط کافیه تو مسیر نوشتن باقی بمونی.
خیلی جذاب بود کیف کردم.
شاهین جان در مورد جنبه های مختلف کارآفرینی محتوایی بیشتر بنویس.
درود بر تو مرتضی جان
حتمن مینویسم.
سلام.
به شخصه برای خودم طرح این نگرش با این متن جاندار در نوع خود تازگی دارد اما فکر می کنم بسیاری از آن ها که می نویسند بارها در دو راهی نوشتن آن چه که در دل دارند و آن چه که می خواهند بنویسند، به دام افتاده اند و باز هم کفه سنگین تر اکثرن به سمتی بوده که ننوشتن در ان است.
در جلسه پیشین دوره ۴۱ نویسندگی خلاق خیلی خوب روی این موضوع تاکید داشتید که اتوبیوگرافی خود را سانسور نکنیم و باز هم بر همان دو راهی به دام افتادم البته با نگرشی تازه و صدالبته با جسارتی بسبار بیش تر از قبل.
زنده باد میربهرام عزیزم
بله، این دوراهی بسیار دشواریه.
من فکر میکنم همین که آدم تو خلوت خودش بتونه آزادانه بنویسه هم یه پیروزی بزرگه.
عرض سلام و آرزوی شادی برای خواننده این دیدگاه.
ممنونیم از تو شاهین عزیز! بابت سایت و محتواهای نغز و مفیدی که تولید میکنی. صفحات وبلاگ تو هم، گاهی آدمو آتش میزنن! از بس که کیفیت کارت بینظیره! آدم حظ میکنه! اصلا مجموعه محتواهای مجازی تو، یه کتاب خیلی خیلی کاربردی و تک و بینقصه! که روز به روز داره پر ورقتر و با کیفیتتر میشه.
فقط دو کلام و یک اموجی: خیلی خفنی.🤩
خدا یار و نگهدارت باشه❤
و اینکه نیکبختی دیدارت رو داشته باشم. با یک سبد سوغاتی انجیر از شهر خوی. انجیر سی و چهار ساله حیاط خونه مادربزرگم.
سلام مبین عزیزم
از خوندن کامنت زیبا و پر از مهر تو بینهایت خوشحال شدم.
باز هم برای من بنویس.
به امید دیدارِ پرانجیر و با آرزوی بهترینها
🌸🌸🌸
سپاسگزارم از نگاه و توجه پر محبتت شاهین عزیزم❤ جسارتاً لفظ استاد رو به کار نمیبرم. اینکه با صفا و خاکی هستی، احتمال میدم چنین القابی رو نپسندی. وگرنه مثل ماه شب چهارده تو هوای صاف، مشخصه که شما استاد مسلم هستید و تو حرفه خودت از همه کلانتری! آرزوی نیک وقتی و نیک بختی دارم برات.💖
تصحیح میکنم:😅
*مثل ماه شب چهارده تو یه شب با آسمون صاف*
عزیز دلمی متین عزیز
شاد و برقرار باشی.
بسیار زیبا و جذاب بود.
فقط کاش نویسنده به جای واژه مرد از انسان استفاده کرده بود!
هیچ شناختی از نویسنده ندارم اما با بیپروایی میگویم نوشتههایش بوی زنستیزی میدهد 🙂
۹ بار کلمه مرد در یک پاراگرف؛ هربار با یک ضربآهنگ محکم و کوبنده.
علیرضا جان
باهات موافقم. ولی یه نکته مهم رو در نظر بگیر:
این نقل قول جدید نیست. مال دههها قبله. و اصلن این مدل نوشتن صدها سال باب بوده و چیز غریبی نیست.
سلام.
شاید منظور از مرد همان انسان هست که پیش تر از کلمه مرد برای خطاب قرار دادن نوع بشر استفاده می شده است.