تلق، تولوق، تق، توق، تلق.
با این صداها از خواب میپرم، هنوز چشمهایم بستهاند. اولین چیزی که به ذهنم میرسد، صدای جنبوجوش ذرت توی قابله است. چه کسی این وقت صبح هوس چُسِفیل کرده؟
و همانجا، در حالت نیمههوشیار، به این فکر میکنم که آیا میتوان با همین جرقه، ایدهای ساخت؟
اگر مختل شدن خوابم نفعی نبرم، ممکن است تا آخر روز اعصابم به هم بریزد.
عادت کردهام که از هر اتفاق بد و حتی عذابآوری، درس یا نکتهای را بیرون بکشم، تا قدری کمتر بسوزم! اصلاً خیلی از اتفاقات زندگی مثبت زندگی من نتیجۀ همین نگرش است: مثلاً من علاقهای به داشتن ماشین نداشتم، اما در اثر یک اتفاق مضحک، چنان به خشم آمدم که زور زدم و یک آهنپارۀ دیگر به پارکینگ خانه اضافه کردم. یا خیلی از نوشتههای من هم برای رفع سوزش من در اثر اتفاقات منفی است. مثلاً در رستوران گندی غذای گندتری میخورم، بعد تصمیم میگیرم در جبران خسارتی که به جیب و معدهام زدهام، لااقل یک پست وبلاگی بیرون بکشم.
باری، بیدار که شدم دیدم خبری از چسفیل نیست، منشأ صدا را هم پیدا نکردم. اما به این فکر کردم که نوشتن بیشباهت به درست کردن چسفیل یا همان پاپ کورنِ شما نیست.
هر کلمه مثل یک ذرت است، و ایدۀ ما (یا شاید کلۀ ما!) قابلمهای که بناست این کلمات در آن تفت داده شوند.
به هر میزان که فکر و ایده نیرومندتر و خلاقانهتر باشد، کلمات راحتتر میترکند (!) و خواندنیتر و خوردنیتر میشوند!
حرارت این قابلمه هم به مهارت نگارشی نویسنده بستگی دارد. هرچقدر تسلط کلامی بالاتر، چسفیلِ واژهها خوردنیتر!
بله عنایت فرمودید که حتی چسفیل هم میتواند به استعارهای در دنیای نویسندگی بدل شود!
پی نوشت موقت:
طی چند روز اخیر برای پستهای قبلی 52 کامنت ثبت شده که فردا با تمرکز کامل به آنها پاسخ میدهم. علت تاخیرم در پاسخگویی به کامنتها را در این پست گفته بودم: این سایت تمام زندگی من است+نکتهای مهم دربارۀ کامنتها
فکر میکنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر هم برای شما سودمند باشد:
یک پیشنهاد ساده و مهم برای پرورش هوش کلامی
شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
14 پاسخ
من از تشبیه های این چنین خوشمزه خیلی خوشم میاد مخصوصا که برای نوشتن هم هست!
از نوشته ی جذاب شما هم میشه به این نتیجه رسید ایده های ناب درست بغل گوشمون هستن و نیاز داریم فقط یکم متفاوت تر و ساده تر بهشون نگاه کنیم تا دیده بشن!
“هرچقدر تسلط کلامی بالاتر، چسفیلِ واژهها خوردنیتر!” همین جمله خودش خیلی خوردنی بود خدایی!
یه دعا میکنم بلند بگین آمین الهی حرارتِ قابلمه ی چسفیلِ دست به قلمان هیچوقت کم نشه و هر روز خدا بیشتر از دیروز هاشون تق تق چسفیل هاشون زیاد تر بشه تا شاهد یک عالمه چسفیل های خوشمزه و خوردنی باشیم!
خدای من
چه بانمک و خوب نوشتی.
زهرا، وبلاگنویسی که بزودی میدرخشد…
سلام خسته نباشین اقای کلانتری چه نوشته جدابی شما خیلی اسون از هر اتفاق ی جذابیت میسازین ممنون خداقوت
ممنونم الهام نازنین
از وقتی که سعی میکنیم از هر اتفاقی یه ایده بکشیم بیرون، طبعاً زندگی برای جذاب تر و جالب تر شده. کاش بعد مردن هم بتونم از این تلخ ترین حادثۀ عمر، چند تایی پست وبلاگی بیرون بکشم!
عادت کردهام که از هر اتفاق بد و حتی عذابآوری، درس یا نکتهای را بیرون بکشم، تا قدری کمتر بسوزم!
ای کاش من هم مثل شما بودم آقای کلانتری! 😞
کاری نداره میترا جان. یعنی اصلاً کار خاصی نیست. از همین الان هم میتونی همین کارو بکنی.
شروع کن کم کم بنویس و کم کم منتشر کن. همین.
نمک چسفیلا رو فراموش کردین بزنین. شاید نمکش به کارگیری انواع صنایع ادبی باشه. نه خیلی شور نه خیلی بی نمک. تا نظر خودتون چی باشه.
بله، ممنونم عصمت عزیز. خوشمزه تر شد.
استعارهی جالبی بود. وقتی کلمات و نوشته ها رو به پاپکرن ( یا همان چسِفیل شما :)) ) و کلهم رو به قابلمه تشبیه میکنم؛ هیجان نوشتن برام بیشتر میشه D:
چقدر عالی علیرضا جان
پس نذار هیجان نوشتنت بگذره. وبلاگت رو زودتر به روز کن.
زنده باد.
سلام آقای کلانتری عزیز
من به خاطر اینکه صبح ها باید به مدرسه بروم نمیتوانم صفحات روزنمو صبحا بنویسم ولی به محض اینکه از مدرسه میام صفحات رو مینویسم.
اینطور نوشتن مشکلی داره
عالیه مهدی جان.
هر وقت بنویسی عالیه.
سلام آقای کلانتری
با این پست خیلی شنگول شدم .
چون در واقع حرف دل من را زدید .
من هم از هر چیزی که به ذهنم می آید داستانی هرچند کوتاه بیرون می کشم .
بخصوص بازی لغات.
از هر کلمه تقریبا یک داستان کوتاه مثل آب خوردن به وجود می آید.
من که با صدای چک چک قطره های آب که از شیر آب به روی سینک ظرفشویی می افتد هم تحریک به نوشتن می شوم
تلق و تلوق چسفیل هم که مثل مزه اش به دل می نشیند.
چقدر خوب محمد
استعداد خودت رو جدی بگیر.
بیشتر بخون و بیشتر بنویس.