چرا غمگین می‌نویسی؟

 

و به آن دوستانم که از غم‌آلود‌گیِ‌ نوشته‌هاشان بیزارند و شگردِ شادانه‌نگاری می‌طلبند، جز این نمی‌گویم: عزیزم، هرچه هست از ناخودآگاه تو می‌جوشد و اصلن چه اصراری‌ست که حتمن به‌زورِ دیگران شاد بنویسی؟

من اگر از امید می‌نویسم، خاسته و ناخاسته ازم امید می‌‌تراود، پنداری محکومم به امیدواری.

 

مرضیه شاه‌بزاز گفته بود:

«اگر زندگی شعری است تراژیک، پس باید با زبانی که رنگ‌آمیزی‌یی از اندوه دارد به سرایش آن پرداخت، که اندوه غریزه‌ی شعر است و احساس، انگیزاننده‌ی شعر. شادمانی و دیگر احساس‌ها کمتر شعری را برمی‌انگیزند، شاید به این دلیل که شادی احساسی زودگذر است و خصلتاً سطحی، اما اندوه دیرپاست و عمیق.*»

 

اندوهت امتیاز توست، اگر خوب بنویسیش.

 

*اندیشه‌های خاک، نشر زاگرس، ۲۰۲۳

3 پاسخ

  1. اندوهم از تنهایی است
    تنهایی خودخواسته‌ای که امانم را بریده‌است
    امانم
    را
    بریده
    است

  2. انسان هزارو یک نعمت دارد وانرا پاس نمی‌دارد ازاشک چشمش گرفته تا مویرگ‌های کف پایش و گیرنده های پیدا و پنهانی که درون وجودش تعبیه شده وبوسیله آنها با زمین زمان ارتباط دارد ازهوا اکسیژن میگیرد وازخورشید ویتامین د ووووتک تک سلول هایش درزندگی او نقش دارند با نبود یکی ازانهادادو فریادش بلند میشود واه وناله سرمی‌دهد چه میشود کرد انسانست و جایزالخطا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *