می‌نویسیم چون...

چرا می‌نویسیم؟ دلیل نوشتن

گفت‌وگویی از شاعر بزرگ «اکتایو پاز» را می‌خواندم که در جایی از آن گفته بود:

می‌نویسیم چون چاره‌ای جز نوشتن نداریم، چون فانی هستیم. اگر از خدایان بودیم، نمی‌نوشتیم. یکی از شیوه‌های انتقام گرفتن از مرگ کودکان، مقابله با فناپذیری‌مان یا آشتی و سازش با آن، نوشتن است.

و من به سیاق مطلب «اگر موبایل بودم»، «می‌نویسیم چون» را دستمایه کردم و سطرهای زیر شکل گرفت. شما نوشتن این مطلب را توی کامنت‌ها ادامه بدهید:

می‌نویسیم چون…

می‌نویسیم چون نوشتن قدرت می‌آورد

می‌نویسیم چون نوشتن ما را امیدوار می‌کند

می‌نویسیم چون نوشتن طاقت ما را بیشتر می‌کند

می‌نویسیم چون نوشتن را از مابقی کارها ارزشمندتر می‌دانیم

می‌نویسیم چون فقط با نوشتن است که می‌توانیم بخش‌های خاصی از وجودمان را آشکار کنیم.

می‌نویسیم چون بسیاری از بهترین آدم‌هایی که می‌شناسیم نویسنده بوده‌اند

می‌نویسیم چون نوشتن چاره‌ساز است.

می‌نویسیم چون نوشتن هم راه رفتن است و هم پرواز کردن.

می‌نویسیم چون تشنۀ تغییریم.

می‌نویسیم چون از سیاهی این شب طولانی خسته شده‌ایم.

می‌نویسیم چون جهان روبه‌زوال است.

می‌نویسیم چون نوشتن راهی برای رسیدن به فردیت است.

می‌نویسیم چون نوشتن چاشنی خوشمزۀ غذای زندگی است.

می‌نویسیم چون نوشتن است که به ما آرامش می‌دهد.

می‌نویسیم چون می‌خواهیم از دیوار رد شویم!

می‌نویسیم چون می‌خواهیم کیمیاگری کنیم.

می‌نویسیم چون می‌خواهیم با آدم‌های ایده‌آلمان ارتباط برقرار کنیم.

می‌نویسیم چون کتاب‌ها ما را وسوسه کرده‌اند.

می‌نویسم چون نوشتن به زندگی ما معنا می‌دهد.

می‌نویسم چون گمان می‌کنیم با نوشتن زمان هدر نمی‌رود.

می‌نویسم چون رازها و دروغ‌ها را می‌سازد و برملا می‌کند.

می‌نویسیم چون با نوشتن می‌توانیم به دیگران کمک کنیم.

می‌نویسیم چون نوشتن فرصتی برای درک حضور دیگری است.

می‌نویسیم چون از تارعنکبوت بستن ذهنمان می‌ترسیم.

می‌نویسیم چون نوشتن، شور و شهوت ما را برای خواندن افزایش می‌دهد.

می‌نویسیم چون می‌خواهیم دنیای منحصربه‌فردی را در کتاب‌هایمان خلق کنیم.

می‌نویسیم چون عاشقیم.

می‌نویسیم چون…

 

چند پیشنهاد برای مطالعۀ بیشتر: مدرسه نویسندگی | نقشه راه نویسندگی | تولید محتوا | کپی رایتینگ | معرفی کتابشعر | ویرایش و ویراستاری | دانلود رایگان کتاب نویسندگی آنلاین 
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

26 پاسخ

  1. می نویسم تا هزاربار از نو متولد شوم، زندگی کنم و در انتها با مرگهای متفاوتی ملاقات کنم، دست بدهم و جاده ی مرگ را تا انتها طی کنم.

  2. می نویسم چون آوای خاموش درونم نفس بکشد می نویسم چون روزی یک تکه احساس حرف نشده زیر شاخه ی حادثه ای یافتم آن احساس داشت زیر هوای دم کرده ی سکوت فاسد می شد می نویسم چون تنها نوشتن می تواند آن احساس دور افتاده را با نگاه دقیقش بیابد

  3. من می نویسم چون نوشتن ذهن من را پربار میکند.
    می نویسم چون با نوشتن آرامش می یابم.
    می نویسم چون با نوشتن احساس میکنم با یکی در حال صحبت کردم.
    می نویسم چون می توانم از ذهنیت محدود و بسته خارج شوم.
    می نویسم چون با نوشتن اشتیاق زندگی خوب و حال خوب دست پیدا می کنم.
    می نویسم چون با نوشتن افق دیدم افزون تر می شود.
    می نویسم چون با نوشتن به افکار زیبا دست می یابم
    می نویسم چون با نوشتن گستره دید و افکار فزونی می یابد
    پس باید بنویسیم بنویسم بنویسیم..

  4. مینویسم چون قلبم پراست از حرفهایی که نمیتوانم به زبان آورم! مینویسم چون تلخی لحنم مانع از جاری شدن زیبایی کلمات است! مینویسم چون نوشتن را دوست دارم و نوشتن مرا….

  5. می نویسیم چون وظیفه ما همین است،که بنویسیم و با نوشتن حضور خودمان را اعلام کنیم.می نویسیم چون کلمات بیشتر از آواها ما را درک می کنند.می نویسیم چون وجود ما با دنیای نا متناهی واژه ها پیوند نا گسستنی خورده است.می نویسیم چون کلمات مثل آفتاب نو ظهور بر ما بتابد،چون ستاره هایمان در دنیای خیالی نوشته ها پررنگ تر از هر موقع دیگر بدرخشند.می نویسیم چون چرخ گیتی این کار را در سرشت ما قرار داده است گویی قرارداد نانوشته ای میان ما،سرنوشت مان را به این کار پیوند داده است.می نویسیم چون ما خود از واژه هایی ساخته شده ایم که در درونمان طغیان کرده اند.می نویسیم چون از اسرار ناشناخته پشت پرده سردر بیاوریم زیرا ما خود جزئی از ستارگان هستیم…

  6. من می‌نویسم چون نوشتن پرتقال زندگی من است.
    من می‌نویسم چون نوشتن دنیای خاکستری‌ام را رنگی می‌کند.
    من می‌نویسم چون نوشتن بوی دریای شمال، صدای مرغان دریایی، خش‌خش برگ‌ها و روشنی آفتاب را به اتاقم می‌آورد.
    من می‌نویسم چون کلمات را دوست دارم.
    من می‌نویسم چون درون کتاب‌ها زندگی می‌کنم.
    من می‌نویسم چون می‌خواهم زندگی‌های بیشتری را تجربه کنم.
    من می‌نویسم چون نوشتن هوای تازه‌ به اتاقم می‌آورد و پرندهٔ فکرم را پرواز می‌دهد.
    من می‌نویسم چون نوشتن من را با من روبه‌رو می‌کند.
    من می‌نویسم چون نوشتن مثل نفس کشیدن که لازمهٔ حیات است، مثل پوشاک، مثل خوراک، مثل مسکن، که لازمهٔ زندگی هر انسانی است و باید تأمین بشود لازمهٔ زندگی من شده است.
    من می‌نویسم چون داستانی برای گفتن دارم.
    من می‌نویسم چون باید با یک نفر حرف بزنم.
    من می‌نویسم چون باید بنویسم.

    نوشتن چراغ جادوی من است.

  7. می نویسم چون نوشتن از نوع خلق کردن است و اینگونه من در ذهن کسانی که نوشته های مرا می خوانند تا ابد زنده می مانم

  8. برنامه هفتگی سال تحصیلی جدید
    ایام هفته زنگ اول زنگ دوم زنگ سوم زنگ چهارم
    شنبه صفحات صبحگاهی انشا داستان نویسی شعر نویسی
    یکشنبه صفحات صبحگاهی تاریخ ادبیات انواع ادبی صنایع ادبی
    دوشنبه صفحات صبحگاهی داستان نویسی نامه نگاری نمایش نامه
    سه شنبه صفحات صبحگاهی آزاد نویسی شعر نویسی شب نویسی
    چهارشنبه صفحات صبحگاهی انشا داستان نویسی عصر نویسی
    پنج شنبه صفحات صبحگاهی ادبیات بین الملل آزاد نویسی شب نویسی
    جمعه صفحات صبحگاهی آزاد نویسی انشا داستان نویسی

    معلم انشا گفت ، زنگ های نویسندگی بیشتر و پر ثمر تری برایتان آرزو دارم
    پرسیدم اگر بخواهم زنگ های “…….نویسی” دیگر اضافه کنم می شود
    گفت این نمونه برنامه سال اولی هاست . سال دوم به بالاتر که بشوی زنگ های نوشتن ات بیشتر می شود .
    گفتم دوستی دارم که 12 ساعت می نویسد
    خندید و گفت خوب او استاد شده
    تو هم یواش یواش بنویس تا به روزی 12 ساعت برسی
    پرسیدم یواش یواش نوشتن یعنی چه
    از بالای عینک نگاه کرد و گفت
    یعنی عجله نکن
    با حوصله بنویس .
    یادت باشد خوش خط بنویسی
    و حواست به هر جایی پرت شد و رفت از آن جا هم بنویس
    یادش به خیر
    معلم خوبی داشتم
    خودش هم عاشق نوشتن بود
    همه چیز می نوشت
    ما را هم پایبند نوشتن کرد
    می گفت برنامه زنگ های نویسندگی مان را بنویسیم
    برایمان بهتر است . حواسمان جمع تر می شود .

    1. درود این کامنت چقدر برای من الهام‌بخش و شگفت‌انگیز بود.

  9. حتی خدا هم برای اینکه بگوید من هستم کتاب نوشت. زمین و آسمان و مخلوقات و انسان را نوشت. و هنوز هم دارد می نویسد. و همه هستی به تبع او و عشق او در حال نوشتنند. می نویسیم تا طی طریق کنیم به عالم بالا. “چو بنوشت آسمان را فرش بر فرش – به استقبالش آمد تارک عرش” پیامبر آسمان را نوشت تا بر آن عروج کرد و شیرین برای پرویز جهان را “از آن سوی دگر شیرین به شبدیز – جهان را می نوشت از بهر پرویز”
    پس چرا ما ننویسیم که ننوشتن از غافله عشق عقب ماندن است.
    (اشعار از نظامی)

  10. سلام ، وقت بخیر
    من یکسری دلایل نوشتن را در قالب شعر آوردم:
    می نویسیم چون که ما هستیم
    عاشقی پر غرور و سرمستیم
    می نویسیم چون که ما قلم داریم
    حرف حق تا دل سحر داریم
    می نویسیم چون که ما غزل داریم
    همچو آتشفشان شرر داریم
    می نویسیم چون پر امیدیم
    عازم سرزمین خورشیدیم
    می نویسیم چون که در پی نوریم
    رهسپار حریم معبودیم
    می نویسیم چون که گوش جان داریم
    هاتفی قصه گو و خوش بیان داریم
    می نویسیم چون که کاشف جانیم
    گوهر و دّر ز آن بیفشانیم
    می نویسیم چون که مرهم عشقیم
    التیامی سزا به زخم دل گشتیم
    می نویسیم چون طلایه دار رهیم
    بر دیار خرد صلا بدهیم
    می نویسیم چون که محرم رازیم
    با نوشتن همیشه دمسازیم

  11. 1_بنویس.
    زیرا که نوشتن همیشه ودر هر حالتی تسلی بخش روح وجانت خواهد بود.

    2_ بنویس .
    زیرا اینگونه می توانی ترس ها،رویاها، نگرانی ها ، خوشی ها و خلاصه زیر وبم زندگی ات را ثبت کنی و هر زمان که بخواهی به آنها دسترسی داشته باشی.

    3_ وقتی مشکلات ودغدغه هایت را می نویسی ، نا خودآگاه
    راه حل ها نیز به دنبالش نوشته می شوند.

    4_ آموخته هایت را بنویس زیرا اینگونه احتمال اینکه به آنها
    عمل کنی
    بسیار بالا می رود.

    5_ با نوشتن می توانی میزان رشدت را بسنجی.

    6_ اگر در زمان خوش حالی دست به قلم شوی خوش حالی ات دوچندان می شود واگر در شرایط عادی این کار را انجام دهی ،نفس نوشتن موجب سر مستی ات خواهد شد.

    7_ نوشتن حس گند پوچی وبیهودگی را از ما می گیرد ، وحس ناب ارزشمند بودن را جایگزینش می کند.

    8_ وقتی می نویسی مشکلات را کوچک می بینی و توانایی غلبه برآنها را در وجودت حس می کنی.

    9_ افراط در هیچ کاری خوب نیست مگر خواندن ونوشتن.
    که یکی به تعلم می انجامد ودیگری انسان را به سمت تعقل می کشاند.

    و در آخر هم به قول شما: بنویس تا کپک نزنی! :))

  12. مینویسیم چون جز این آرام نمیگیریم.
    مینویسیم چون تمام نداشته هارو داراست.
    مینویسیم چون راه دیگه ای واسه ما معنی نداره.

  13. می نویسیم چون نوشتن همچون نهالی در تن ما ریشه دوانده که هر چه بیشتر آبیاری شود ریشه هایش تنومند تر شده و درخت باروری را به عرصه می گذارد که حاصلش شیوایی کلام، زیبایی قلم و فراست است. می نویسیم چون با هر با قلم فرسایی جنینی تازه از درونمان رویانده می شود و زمانی که بر روی کاغذ عرضه می شود چون کودکی نوباوه است که خالقش با لذت تمام به تماشای لطافت و معصومیت آن می نشیند و از آن حذ می برد. نوشتن تکه ای از وجودمان است که هر بار به طریقی آن را با مخاطبمان به اشتراک می گذاریم تا شاید مصداقی از کلام گوهربار سعدی علیه الرحمه باشد که می گوید بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند…..

  14. می نویسیم چون …
    بعضی حرفا رو فقط میشه نوشت. چون اونی که باید بشینه پای حرفامون دیگه نیست. ما هم مجبوریم براش بنویسیم و بنویسیم و بنویسیم.

  15. می نویسیم چون نوشتن دوباره زیستن است…چون تنفس است ….چون زلال است

    1. می نویسیم چون ننوشتن، راکد شدن و گندیدن است.
      می نویسیم چون کار قلم و قلم زن نوشتن است و بیان رازهای مگو با نوشتن است و بس.
      می نویسیم چون ننویسیم مرده ای متحرک خواهیم بود.
      می نویسیم چون باید بنویسیم، وگرنه در لا به لای حرف های دل زندانی می شویم و بتدریج می پوسیم بدون مردن و دفن شدن.

  16. می نویسیم چون تنها با نوشتن است که ارواح نا آراممان آرامش پیدا می کنند.

  17. سلاااااام
    می نویسیم چون هستیم و جاری چون آب.

    می نویسیم تا راهی دل های بیکران باشیم و پایداری را بنیاد نهیم.

    می نویسیم تا راهی به نور و روشنایی در دل و جان خود یافته و جاده ای رو به جهان بگشائیم.

    1. می نویسم چون نویسندگی حس خالق بودن را به من می دهد. و آنچه را بخواهم، می توانم در دنیای نوشتن خلق کنم. که البته صرفاً رویا نیست، بخشی از دنیای واقعیست…

  18. …می نویسیم تا دفتر تاریخ ، یک تقویم پوک و پوچ نبشته با دست و قلم ننگين زورمندان و زراندوزان و تزويرگران نباشد، تاریخ راستین زندگی را با نوشتن های برخواسته از زندگی می نویسیم.
    می نویسیم تا حلقه ایی باشیم از زنجیر بی انتهای تکامل ذهن، تجربه و زیستن: تا زندگی برای هر نسل که می آید حتا به اندازه ی سر سوزنی بهتر گردد.
    می نویسیم که هزاران هزار خورشید باشیم بر پیکر زندگی؛ هر کدام از یک سو بتابیم . تا شايد روزی سایه ها برچیده شوند و زشتی در پناهشان ریشه نگیرد.
    می نویسیم تا بسازیم، تا خلق کنیم، تا کاری کنیم شبیه خدا؛ خدایی که خلق کردن انتخاب اوست.
    می نویسیم تا هر روز یادمان بیاوریم چیزی این میان کم است، گم است. چیزی که نیاز است و نیست.
    می نویسیم تا هر روز به وقت نوشتن، برای چند هزارمین بار از خودمان بپرسیم برای چه می نویسیم؟ هر بار جوابی بدهیم و باز به امیّد فردا بمانیم تا همین پرسش و پاسخ تکرار شود .
    می نویسیم تا یک نقطه ی تصادفی بر صفحه ی وجود نباشیم، تا وجودمان انتخاب خودمان باشد.
    اصلا می نویسیم که« کیف » کنیم از نوشتن، چه دلیلی بهتر و بالاتر از این برای نوشتن؟؟

  19. می‌نویسم چون، عاشقم.
    آره عاشق، همون عشقی که تو سنِ ۸ سالگی به نوشتن ایجاد شد.
    من می‌نویسم چون، زندگیم بدون نوشتن تمام معنا هاش به باد می‌ره .
    چون نوشتن برام مثل خوردنِ یه بستنی قیفی تو جیگر تابستون لذت میتابونه.
    چون با اونه که روحم آزاد میشه، میان انبوهی از زنجیر های محدود کننده و آزار دهنده ای اسارت.
    چون لحظه هامو ناب میکنه، تو پوستم هیجان پخش میکنه، ذهنم شبیه ماه روشن می‌سازه. دلمو میرقصونه، دستامو ورزش میده، چشمامو باز میکنه، لبامو میبنده، نفسامو تند میکنه، نیم کره ای سمت راست مغزمو به فریاد وا میداره؛ فریادی از حباب های پر از ایده که درست تو فرق دل یه صفحه ای سفید فرود میان و … تق، میشن کلی نوشته های سربه هوایِ وحشیِ خواندنی!
    من مینویسم چون، زندگی یعنی نوشتن. نوشتن یعنی زندگی. چون دونستن یعنی نوشتن و نوشتن یعنی…
    من مینویسم و می‌نویسم و مینویسم ، چون، بدون نوشتن، نیستم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *