پیشحرف: با خودم گفتم ایدۀ بدی نیست، بنویسم و بگذارم روی وبلاگ، چرا که نه، خیلی هم خوب است، مصاحبۀ چالشی با خودم، چالش در حد همین مصاحبۀ اخیر مجری معروف با چهرۀ اجرایی معروفتر!
توی یادداشتهای روزانهام معمولاً خودم را سؤالپیچ میکنم، به فکرم رسید چرا بخشی از این خودمصاحبهها را روی وبلاگ منتشر نکنم؛ امیدوارم که برای شما مفید و مؤثر باشد.
این خودمصاحبهگریها به خاطر نوشتن حرفهاییست که در قالبهای دیگر نمیتوانم بزنم.
قسمت اول
-خب بگو ببینم کلمۀ جدید چی پیدا کردهای؟
داشتم کتاب واضح اندیشیدن را میخواندم که به خودارتقابخشی رسیدم، به نظرم جالب است، یعنی برای من که دربارۀ توسعه فردی مینویسم کمک میکند تا یک جاهایی به نوشتههایم تنوع بدهم، هر کلمه یا عبارتی که چشمم را بگیرد را سریع یادداشت میکنم و فیالمجلس یکی دو تا جمله با آن میسازم، مثلاً برای خودارتقابخشی این را ساختم:
«از یک جایی به بعد فهمیدم خودارتقابخشی فکری جز با نوشتن صورت نمیگیرد، یعنی محال است ادعای اندیشهورزی کنی و با نوشتن بیگانه باشی.»
-آهان راستی، یعنی چی که این روزها از خودت جمله قصار میگذاری روی کانال مدرسه نویسندگی؟
خب، اول یه کم مردد بودم، ولی بعد دیدم چهبهتر که جای توییتر جملههایی که مینویسم و به دلم مینشیند را بگذارم توی کانال. بههرحال ستون «جمله درمانی» حالا خیلی طرفدار پیداکرده، نمیدانستم گذاشتن جملات خودم چه تأثیری میگذارد، ولی خب من برای انجام هر کاری یکجور دیگری دو دوتا چهار تا میکنم.
چجوری؟
با خودم حساب کتاب میکنم ببینم این کار برای من چیز یادگرفتنی دارد یا نه، وگرنه شهوتی برای دیده شدن اسمم ندارم، از وقتی جملات کوتاه مینویسم و منتشر میکنم حساسیتم روی جملهنویسی خیلی زیاد شده، به نظرم اگر بقیه دوستانی هم که تمرین نوشتن میکنند نوشتن جملات کوتاه را جدیتر بگیرند، مهارت نگارشیشان با سرعت بیشتری بالا میرود.
چند روز پیش داشتم یکی از مصاحبههای دیوید اگیلوی را میخواندم گفته بود قبل از اینکه شروع نوشتن هر متنی را شروع کند، چند دقیقهای جمله قصار میخوانده و بعد شروع میکرده، اینجوری موتور خلاقیتش راه میافتاده.
وقتی جملۀ کوتاه مینویسی خیلی سریع به کلهپوک بودن خودت پی میبری، چون تو مجبوری توی چند تا کلمه یک ایده یا مفهوم را بهطور کامل به مخاطب منتقل کنی و این خیلی سخت است، چون ممکن است به کلیگویی بیفتی و جملات آبکی بنویسی. من عاشق کارهایی هستم که بیسوادی تو را به رخت میکشند. اینجور جاهاست که میفهمی باید بیشتر و بیشتر مطالعه کنی.
–خب نوشتن جملات کوتاه چه فایدهای دارد؟ من که فکر میکنم تا چیزی را مفصل و پروپیمان ننویسی چیزی دستگیر مخاطب نمیشود.
خب اینها باهم منافاتی ندارند، من معتقدم برای خوب فکر کردن، توی خلوت خودت باید تا میتوانی طولانی و با شاخ و برگ بنویسی، اما توی ارائه فکر میکنم سالها طول میکشد تا چنان قلمت ورزیده شود که مخاطب از مطالعۀ متن بلند تو احساس باخت نکند.
-این روزها خیلی «محتوا محتوا» میکنی، اصلاً تولید محتوا که میگویی از کی مد شده، هدفش چیست؟
خب بگذار برایت همان جوری بگویم که انگار دارم برای یک پیرمرد 80 ساله توضیح میدهم، چون اینجوری با وضوح بیشتری برایت حرف خواهم زد.
الآن اینترنت فراگیر شده، دست همه موبایل هست و هر کسی هم طی روز علاوه بر کلی پیج اینستاگرامی و کانال تلگرامی، معمولاً چندتایی سرچ توی گوگل میکند تا کارش راه بیفتد.
خب، این فضای باز و فراخ، محتوا میخواهد، یعنی تو باید تویش را با یک چیزی پر کنی، این پر کردن تکنولوژی خاصی هم نمیخواهد، یعنی همان ویدیو و صدا و متن و تصویر را که قبلاً توی کتاب و مجله و تلویزیون ارائه میشد را اینجا هم باید عرضه کنی.
ایدۀ تولید و بازاریابی محتوا همینجا شکل میگیرد، یعنی توی چنین فضایی که بستر فراهم است و مخاطب تشنه محتواست و تو بهراحتی و بدون دنگ و فنگهای گذشته فضای ارائه محتوا را داری، باید شروع کنی به تولید و اینجوری با مخاطب ارتباط بگیری.
حالا این وسط با اشباع شدن فضا از آگهی و تبلیغات، افراد، گروهها و سازمانها برای دیدهشدن دیگر نمیتوانند صرفاً به پخش کردن آگهیهای بیخاصیت ادامه بدهند. پس چکار میکنند شروع میکنند به تولید محتوا، مثلاً فکر کن تو شرکت لبنیات داری و میخواهی با فروش یک نوع ماست خاص سهمی را توی بازار به دست بیاوری.
قدیم چارهای نداشتی جز اینکه توی تلویزیون و روزنامه و… آگهی بدهی و با فروکردن محصولت توی چشم دیگران خودت را جا بیندازی.
اما حالا توی این شلوغی کسی حوصلۀ دیدن تبلیغات تو را ندارد، هرچقدر هم زور بزنی گم میشوی، اینجاست که تولید محتوا به کمک تو میآید، پس مینشینی و یک استراتژی محتوا تدوین میکنی. مثلاً اولازهمه مشخص میکنی که مشتری ماست خاصی که تولید کردهای دقیقاً چه کسانی هستند، بعد بررسی میکنی ببینی کدام کانال برای ارتباط با آنها مناسبتر است، مثلاً صفحه در اینستاگرام، کانال در تلگرام یا وبلاگ اختصاصی، یا همزمان هر سه اینها.
پسازاین مرحله شروع میکنی به تولید مطالب مفیدی که دقیقاً به سؤالهای توی ذهن مشتری تو جواب میدهد، توی این مرحله قرار نیست خودت را بهزور توی چشم کنی و ته هر مطلب گویی بجنبید و ماست من را بخرید.
بلکه تو با ارزشآفرینی و دادن اطلاعات مفید، بهنوعی رهبری فکری گروهی از ماستخورها را بر عهده میگیری!
جلوتر که میروی گوگل میبینید تو داری محتوای تخصصی و خوب تولید میکنی بنابراین هرکسی را که سؤال ماستی داشت یا دنبال ماستی از جنس ماست تو میگشت، به سایت تو میفرستد.
حالا این وسط اگر ده درصد از محتوا تو هم تبلیغ مستقیم محصولت باشد عیبی ندارد، بههرحال محتوا تولید میکنی بفروشی دیگر.
-این کار که خیلی زمانبر است.
خب مسئله تولید و بازاریابی محتوا هم دقیقاً همین است.
و اکثر رقبای تو هم چند ماهی کار میکنند و معمولاً کنار میکشند. برای همین است که تولید محتوا میتواند عامل تمایز ما باشد؛ و یادت باشد روزبهروز که میگذرد چارهای جز بازاریابی محتوا نداریم، به قول ست گادین بازاریابی محتوا تنها نوع باقی مانده از بازاریابی است. یاد ماجرایی آدمی افتادم که قاشق قاشق ماست میریخت توی دریا، بهش گفتند چرا این کار را میکنی، گفت میخواهم دوغ درست کنم، گفتند مگر میشود؟ گفت اگه بشه چی میشه!
محتوا هم تقریباً همینجوریهاست، ولی نتایج نشان میدهد احتمال اینکه کل دریا را به دوغ تبدیل کنی خیلی زیاد است!
-خود تو از وقتی که برای تولید محتوا گذاشتهای راضی هستی؟
فراتر از چیزی که تصور میکنی.
در حال حاضر توی بسیاری از کلیدواژههای مهم دنیای نویسندگی ازجمله خود کلمه نویسندگی جزو چند لینک صفحۀ اول گوگل هستیم؛ و بهواسطۀ همین ماجرا حالا با جمع کثیری از فعالان و علاقهمندان نوشتن و نویسندگی و تولید محتوا ارتباط نزدیک دارم.
توی دنیای فعلی، دانشگاه واقعی تولید و نشر محتواست. تو هم یاد میگیری و هم یاد میدهی. مدرسه و دانشگاه پیشِ بسترهای فعلی بازیِ وقتگیر و مسخرهای به نظر میرسند.
ادامه دارد…
19 پاسخ
سلام. این مطلب برای تعیین مخاطب در زمینهٔ محتوانویسی به من راه داد.
اما یه سوال داشتم. آیا برای نوشتن جملات قصار فرمول و قاعدهٔ خاصی وجود داره؟
حقیقتن واژهٔ «فرمول» رو از عمد انتخاب کردم.
میدونم حتمن با خودتون میگین مگر ریاضیه؟ شاید هم کمی عصبانی بشید و بگید از تو بعید بود. اما این سوال رو به این شیوه و از عمد میپرسم تا هر فرد دیگهای که وارد این صفحه شد و کامنت من رو دید بتونه استفاده کنه.
من تا به حال به جواب این سوال فکر کردم.
فکر میکنم اگر قرار باشه قاعدهٔ خاصی برای نوشتن جملات قصار موجود باشه، به اندازهٔ تمااام جملات قصاره.
من فکر میکنم جملات قصار از قاعدهای پیروی نمیکنن بلکه عناصری در شکلگیری اونها دخالت داره. بعضی جملات از یک اعتقاد نشأت میگیرن، بعضی دیگه طنز هستن، بعضی اطلاعدهنده هستن و بعضی هم مفهومی.
نمیدونم چقدر تفکر من درسته یا نادرست…
ممنون میشم اگر مطلبی رو در این باره مطالعه کرده اید با من درمیون بگذارید.
از شما بابت دلسوزی و زحمات بیکرانتون ممنونم🌹
درود سارا جان
دربارۀ نوشتن «آفوریسم» خیلی حرفها میشه زد. در این زمینه کتابهایی هم هست که البته به فارسی ترجمه نشده.
من بهت خوندن این مطالب رو پیشنهاد میدم:
https://madresenevisandegi.com/jomlevarzi/
ممنونم استاد🌹خیلیخیلی ممنونم
برای خود ارتقا بخشی باید خود بزرگ بینی را کنار گذاشت .
خود ارتقابخشی ، خودشکوفایی را به دنبال دارد .
خود ارتقابخشی ، آهسته ولی پیوسته رفتن را می طلبد .
تلاش کردم جملات قصار بگویم
عالی بود پست پرمحتوایتان ممنون
سلام و صد سلام به آقا ماستیی که عجب ماستی به بیرنگی قطره های سرگردان کلماتمان میریزه تا دوغ معنا را به لبان تشنه اندیشه مان برساند
سلام
از مشتریان (نویسندگان و اعضای کانال) وفادارتون درخواست سوال کنید ! تا مشتریان بیشتری جذب کنید(مثل همیشه از تلاش شما سپاسگزاریم)
گاهی وقتا یکی رو مسازم تو خودم که خودمو بکشم به چالش…دیدی گاهی تنازعات و مکالمات درونی و یا حتی بیرونی آدم رو به چه کشفیاتی میرسونه؟
ایده ی جالبیه 👍
مرسی شاهین. خیلی این نوشته ت رو دوست داشتم.
سلام به دوست هنرمند و خوشذوقم، سارای عزیز
یک دنیا ممنونم از محبتت.
عالی بود آقای کلانتری.رهبری فکری ماست خور ها حسابی نظرم را جلب کرد.
عالی بود 😊😊👌👌🌟🌟
خیلی عالی بود..بلکه تو با ارزشآفرینی و دادن اطلاعات مفید، بهنوعی رهبری فکری گروهی از ماستخورها را بر عهده میگیری!…
سلام و عرض ادب
بسیار بسیار عالی و بی نظیر
هم درس انسان شناسی و خودسازی بود، هم درس نویسندگی ، هم درس اهمیت و لزوم و تعریف مدیریت محتوا!
داشتم تمرین هفتگی پنجم را به آخر می رساندم که این پست را دیدم!
بی ارتباط با هم نبودند، تمرین هفتگی و این پست را می گویم!
دلم می خواست من هم بنویسم تمرین هفتگی ام نوشته شد داغ بخوانید!
مثل پستهای شما که همیشه منتظرند خوانده شوند و من هم منتظرم که بخوانمشان، همان پستهایی که هم درس نویسندگی هستند هم درس زندگی!
خدا قوت به این قلم!
سلام به روی ماه شما
از لطفتون بی نهایت سپاسگزارم.
خوشحالم که اینجا هستید و انقدر زیبا مینویسید.
خوب بود مناظره خودم با خودم 🙂