قصه‌نویس هم محتاج استدلال است

 

یعنی چه؟

گفتی داستان‌نویس را چه به برهان‌آوری؟ نه. حرف این نیست که قصه‌نویس باید استدلال کند و مخاطب را به راه راست هدایت. سخن از توان فکری نویسنده است که با مهارت او در استدلال‌شناسی و استدلال‌آوری سنجیده می‌شود.

باختین شیفته‌ی داستایفسکی بود چون او می‌توانست استدلال مخالفان فکری خودش را هم طوری در نوشته‌هایش بیاورد که تو درنیابی خودِ نویسنده طرفدار کیست.

 

از خود بپرسیم:

آیا می‌توانم استدلال‌های معیوب را به‌درستی تشخیص بدهم؟

انواع مغلطه و سفسطه ‌را می‌شناسم؟

آیا می‌توانم برای دیدگاه‌هایم استدلال‌های قرص و محکم عرضه کنم؟‌

آیا با تحقیق و تفکر برای پُر کردن شکاف برهان‌هایم می‌کوشم؟

 

از یاد نبریم که بنا نیست داستان را به تریبونی برای استدلال‌پراکنی تبدیل کنیم. برهان‌های ما بیشتر در ژرف‌ساخت قصه ‌حضور دارند،‌ و چه‌بهتر که بگذاریم ناخودآگاه در اثرمان جاری شوند.

 

می‌خاهی موضوع برایت روشن‌تر شود؟ رمان «قهرمان فروتن»‌را بخان و پرس‌وکاو کن. ببین یوسا چگونه درباره‌ی هنر و زندگی و اخلاق و انسانیت برهان می‌آورد بی‌که با مستقیم‌گویی بیازاردمان.

و اگر در پی شناخت اصول استدلال هستی این کتاب برای شروع مناسب است:

حمله به سفسطه از تی ادوارد آدامز

➕ shahinkalantari.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *