از وسوسه‌هایت بنویس

اکبر رادی در یکی از گفت‌وگوهایش می‌گوید: «باران همیشه برای من وسوسه‌انگیز بوده است.*»

نمایشنامه‌های رادی را که می‌خوانی می‌بینی حضور خاص باران در آثار او حاصل همین نگاه است.

گاهی فکر می‌کنم آدم فقط از وسوسه‌هایش خوب می‌نویسد.

وقتی موضوع متن برایت وسوسه‌انگیز نیست انگار می‌خواهی کوه جابه‌جا کنی، البته وقتی هم که موضوع برایت وسوسه‌انگیز است انگار می‌خواهی کوه جابه‌جا کنی، اما اینبار با نهایت اشتیاق.

حالا چه کنیم؟

فهرستی از وسوسه‌هایمان بنویسیم.

شما چگونه وسوسه‌هایتان را به نوشته تبدیل می‌کنید؟

 

*کتاب دستی از دور

3 پاسخ

  1. سلام آقای کلانتری روز بخیر. چیز‌هایی که من بهشون علاقه دارم و وسوسه انگیز برام هستن معمولا چیز‌های بسیار بسیار تخیلی هستن، یا اینکه نمی‌دونم چطور بگم… مثل کتاب نیستند. مثلا برای مثال، من راجع به زندگی بعضی سلبریتی‌ها می‌نویسم یا اینکه بسیار عامیانه می‌نویسم… خب خیلی‌ها طرفدار عامیانه نیستند ولی خب من عامیانه نوشتن رو خیلی بیشتر دوست دارم… یعنی همون‌طور که خودمون توی زندگی‌مون صحبت می‌کنیم… ولی ان زیاد طرفدار نداره… یا مثلا من بیشتر طنز می‌نویسم و این طنزها عامیانه‌ان مثلا مثل یک جوک یا نثل یک مسخره‌ کردن… نمی‌دونم تا اینجا منظورم رو متوجه شدین یا نه ولی خب این مدل نوشتن رو خیلی بیشتر دوست دارم… بعضی وقت‌ها حس می‌کنم این چیزی که من نوشتم اصلا چیز درست و درمونی نیست چون خب، هر کتابی که می‌خونم لحنش ادبیه ولی مال من نیست یا یه سری طنز های افراطی داره که افراد بزرگ‌تر از من قطعا خوششون نمیاد. می‌خواستم نظر شما رو راجع به این مدل نوشتن بپرسم. خسته نباشید.

  2. آخ که منم میمیرم واسه بارون
    انگار وسوسه انگیز بودنش همه گیره. اصلا دلم نمیاد توی داستانام از بارون و لذتش یادی نکنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *