عشق

عشق در نگاه اول از نگاه آلبرت اینشتین

پیش‌نوشت: داشتم واژه‌های موردعلاقه‌ام را مرور می‌کردم، دیدم عشق از ابتدای سال‌های نوجوانی، به‌رغم فراز و نشیب‌های بسیار، هنوز هم زیباترین واژه‌ای است که می‌شناسم.

خواستم از عشق بنویسم، یاد جمله‌ای از نویسنده آلمانی، هاینریش بل افتادم. بل گفته بعد از هیتلر بسیاری از واژه‌ها معنی اصیل و شریف خودشان را از دست دادند، کلماتی مثل آزادی و عدالت لوث شدند و دیگر تداعی‌های قبلی را نداشتند.

به گمانم اگر احتیاط نکنیم، در عصر شبکه‌های اجتماعی چنین بلایی سر واژه‌های بسیاری ازجمله عشق می‌آید. دربارۀ عشق باید بااحتیاط و خلوص بیشتری نوشت.

پاراگرافی از انیشتین را برایتان نقل می‌کنم که به زیبایی از عشق گفته است:

قوه جاذبه باعث عاشق شدن انسان‌ها نیست. چگونه می‌توانید به‌وسیلۀ قوانین شیمی و فیزیک، چنین پدیده مهم بیولوژیکی، یعنی عاشق شدن بار اول را توضیح دهید؟ دستتان را یک دقیقه روی بخاری یا فر داغ قرار دهید، به نظر یک ساعت می‌رسد. یک ساعت با کسی که عاشق او هستید، به نظر یک دقیقه می‌رسد. این است مفهوم نظریه نسبیت.

چگونه نویسنده شویم؟ | دریافت کتاب قدرت نوشتن |کانال مدرسه آنلاین نویسندگی در تلگرام

15 پاسخ

  1. متاسفانه و به تجربه دیدم که بعضی‌ها از عشق، فقط شعر کپی کردن یا نهایتا حفظ کردنش را بلدند و بعضی فقط کلیشه.
    کسی که عشق و عقل را متقابل میدونه هرگز عشق را درک نکرده.

    اینا لات هم میشدند شاهین جان، از لات بازی فقط سرپا و بیخ دیواری شاشیدن رو یاد میگرفتن.

  2. سلام
    یادمه تو یکی از پست هاتون نوشته بودین آدما سه بار فرصت عاشقی دارن ، ولی نمیدونم چطور میشه تشخیص داد دو بارقبلی واقعی بوده یا نه .

  3. مگه دانشمندا هم این چیزا رو می‌فهمن ؟

    والا من یه شوهر عمه دارم که مثلا اگه خدا قبول کنه استاد ادبیات هم هست ولی انقدر خشک و بی احساسه که حال آدم رو ازهرچی فرهیخته و متخصصه بهم میزنه
    کلا فکر کنم عشق هم نمیدونه چیه
    به عمم میگه حاج خانوم !!
    نمیگه عزیزم یا مثلا بانوی زیبای من …

    عجیبه که یه فیزیکدان خفن این چیزا رو میفهمه ولی یه استاد ادبیات نه …

    1. شاید حاج خانم گفتن ایشون همون عزیزم عاشقای امروزیه قضاوت نکنید همونطور که معنای عشق از دیدگاه افراد مختلف متفاوته نحوه بیانش هم متفاوته

  4. به یاد دیالوگ معروف لورل و هاردی افتادم :
    استن .. تو به عشق در یک نگاه اعتقاد داری ؟
    استن : آره خب
    لااقل وقت آدمو نمی‌گیره …!

  5. سلام شاهین جان نوشته زیبایی بود اما در عصری که زندگی می کنیم عشقا ساعتی هستند و معنی قبلی رو نداره.
    من بین دوستانم شاهد این موضوع هستم.
    همه دوستانم یه عشقی برای خودشون دارن اما بعد از مدتی ازشون که میپرسی بهت میگن بهم زدیم.
    ممنون که به حرفام گوش دادی.

    1. آیا تا کنون اندیشه انسان به این حقیقت واقف گردیده است که انسان دارای یک سرنوشت جنسی- عشقی نبوده بلکه پنج سرنوشت ؟
      بطور اجمال یا خیلی خلاصه :
      هر فرد انسانی در باطن خود دارای دو نوع میل جنسی و عشق مربوط به آن می باشد، یکی اصلی و دیگری فرعی. به عنوان مثال یک مرد دارای میل جنسی اصلی یا مردانه میباشد که توجه آن میل به طرف جنس مخالف یا زن می باشد. در عوض میل جنسی فرعی در وجود آن مرد، زنانه بوده و توجه آن میل به سمت مرد دیگر معطوف میگردد که در عمل در اقلیت ناچیزی از جوامع بشری به هم جنس گرائی منجر می شود. در مورد زنان هم دقیقا به همین ترتیب است. حق طبیعی و خدا دادی هر فرد انسانی در زمینه عشق جنسی این است که بتواند هر دوی جنبه وجودی خود را مستقل از همدیگر تجربه نماید. این حق در این طبیعت نمی تواند بر آورده شود، لذا به طبیعت دیگری نیازمند است. اگر از خود سوال کنید که طبیعت دیگر چطور ایجاد میشود، میتوانید با خیال راحت به نظریه علمی مه بانگ در علم کیهان شناسی باور داشته باشید. بساط این عالم با بر پایی روز قیامت دینی برچیده نمی شود بلکه با وقوع مه بانگ بعدی. در آینده های بسیار دور دست تمام کل کیهان بر اثر انقباض مجدد در یک نقطه بسیار ریز در مرکز جهان به دمای محض تبدیل خواهد شد و پس از آن دو باره منبسط گردیده و کل کیهان از نو آفریده خواهد شد. نوسازی جهان در طرح مطلق آفرینش و خلقت توسط خداوند از پیش تعیین گردیده است. جهان به این دلیل از نوع خلق میشود که سرنوشت دوم جنسی- عشقی انسان رقم بخورد و جاری گردد و آن حق که در بالا به آن اشاره شد، از این طریق بر آورده گردد. به زبان ساده تر : همه مردان این عالم در عالم بعدی در قالب زن پا به عرصه وجود خواهند گذاشت و همه زنان در قالب مرد. پدران امروز به مادران فردا و مادران امروز به پدران فردا تبدیل خواهند گردید. این تبدیل شامل برادران، خواهران، عمه ها، خاله ها، دایی ها و عمو ها هم میشود و در اجرای امر خداوند هیچ استثنایی وجود ندارد. خواه یک فرد انسانی یک پیامبر باشد، خواه ادیب و شاعر و عارف، خواه حکیم و فیلسوف و دانشمند، خواه محدث و روایتگر و مفسر و خواه عالم علم کلام و اصول و فقیه و خواه عامی و نادان. خداوند متعال در زمینه عشق جنسی همه را در یک سطح می نگرد و بین همه انسان ها تبعیضی قائل نمیشود.
      اگر به ادامه این افسانه علاقه مند بودید میتوانید به هفت عالم قندی مراجعه نمایید و با سرنوشت های جنسی- عشقی دیگر، در طی راه انسان بسوی کمال مطلق آشنا شوید.

  6. امروز برای کامنت گذاشتن کمی عجولم !!!
    انگار دنیا دنیا حرف دارم سر این مسئله..

    گفتید معانی کلمات تغییر کرده اند و بخاطر شبکه های اجتماعی نگران واژه عشق هستید..

    اما من می گویم در باب عشق جای نگرانی نیست

    آدم ها به اندازه معشوقه هایشان وسعت دارند..

    از قدر معشوقه های انسان ها می توان به قدر و ارزش آن ها پی برد..

  7. گفتم بلد نیستیم عشق چیست؟

    گفت: امکان ندارد
    ما همه عاشق آفریده شده ایم و معشوقه هايمان را انتخاب میکنیم

    گفتم :چگونه؟

    گفت: عقل و عشق. عقل عاشق و عشق عاقل همه هست و نیست دنیا دور همین هاست

    عقلی که عاشق نشود ابتر است. تا عقل فارغ نشود عاشق نشود!

  8. این لحظه جالب ترین لحظه ای است که با پست وبلاگ تان روبرو می شوم!

    همین دقایق پیش از افکاری فارغ شدم که عشق را در وجودم به چالش کشید!

  9. اقای کلانتری عزیز، واژه مورد علاقه من را به کار بردید و به قول قدیمی ها انگار مویم را اتش زده باشند!
    نمیدانم شاید به خاطر دغدغه ذهنی این روزهایم باشد که انقدر در پی کشف مفهوم «تجربه» ام. انگار که حتی این نسبیت هم رابطه مستقیمی با تجربه دارد، که تا درگیرش نشوی درکش نمی کنی. این همه جانبه و همه جانانه بودن تجربه پل رسیدن به ادراک است. بخصوص در کشف مسئله غامض عشق.

    1. سلام پرنیان عزیز
      زیبا نوشتی.
      چه وبلاگی خوبی هم داری.
      از این به بعد حتماً سر میزنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *