پیشحرف: کاش نشر نی ذهن زمستانی رامین جهانبگلو را دوباره تجدید چاپ میکرد. ذهن زمستانی را من دو سال پیش توی یک دست دوم فروشی پیدا کردم. و بعد از آن بارها و بارها سراغش رفتهام. از 1071 گزینگویهای که در این کتاب آمده به بسیاری از آنها میتوان بارها و بارها اندیشید و لذت برد.
بخشی از جملات ذهن زمستانی را برایتان نقل میکنم، اما پیش از آن کمی از مقدمۀ کتاب را بخوانیم:
زمستان زمان اندیشیدن است. در زمستان جنبوجوش چندانی نداریم، و نیز به این دلیل که زمانی موعود است. چون زمستان آید، آیا بهار چندان دور خواهد بود؟ با این همه به گفتۀ پلوتارک از قول نیستنتن «در سرزمین دورافتادهای سرما چنان سخت است که واژهها چون از دهان برآیند منجمد گردند. بعدها یخها آب میشوند و کلمات قابل شنیدن. از این رو هرچه در زمستان ادا شود، شنیده نمیشود تا فرارسیدن تابستان بعد.»
مرگ پایان زندگی نیست، ادامۀ آن است-خوابی بدون بیداری.
دلیل ترس از مرگ عشق بیشازحد به زندگی است.
انسان زنده است چون در جستوجوی معنای زندگی است.
برترین توانگری، احساس مسئولیت در قبال دیگری است.
اگر خوبی به سراغ ما نیاید ما باید به سراغ آن برویم.
خشونت همۀ بدیها را در خود جمع دارد و همچون موج خروشانی است که همهچیز را بهسوی بدی میکشاند.
آینده همیشه نومیدکنندهتر از گذشته است چون هنوز اتفاقی نیفتاده است.
عشق و دوستی فرشتگان محافظ دائمی انساناند.
آنگاه که روح انسان مثل بدن او دچار خستگی شود، برای رفع خستگی باید در جستوجوی امیدی نو بود.
آنکه فاقد اعتمادبهنفس است، چون تشنهای است که بر لب آبی نشسته و از تشنگی هراس دارد.
آنکه از شکست واهمه ندارد، در بدترین شرایط هم پیروز است.
خوشا به حالآنکه زندگی را چنان میبیند که کسی تاکنون ندیده است.
زن آیندۀ بشریت است، چون مرد در گذشتۀ بشر زندانی است.
حسادت چون آتشی که کاغذ را خاکستر میکند، عشق را نابود میسازد.
فلسفه، هنر فکر کردن است و فکر کردن روشی برای بهتر زیستن.
آیا اثری به زیبایی طلوع و غروب خورشید وجود دارد؟
هنر برای هنرمند، یگانه راه زنده ماندن است.
ارزشمندترین سرمایۀ بشر صدای درونی اوست.
تکیه بر آرزوها چون قدم زدن در یک روز بارانی است.
انسان نمیتواند به زندگی پشت کند، حتی اگر زندگی به انسان پشت کند.
5 پاسخ
سلام شاهین عزیز
چقدر این جمله ها تامل برانگیز و زیبایند. لذت بردم، به معنی واقعی کلمه!
بعضی وقت ها مطالبی به ذهنم می رسه که می گم، به محض اینکه برسم خونه یادداشت شون می کنم. اما افسوس وقتی به قلم و کاغذ یا گوشی دسترسی پیدا می کنم، همه چی از یادم رفته!
این ماجرا چند باری تکرار شده و من با خودم بارها عهد بستم که کاغذ و قلم داشته باشم؛ ولی سر بزنگاه ازشون جدا شدم و افسوس همیشگی باهام مونده…!
بگذریم، این جمله ها عالی بودند:
«آنکه فاقد اعتمادبهنفس است، چون تشنهای است که بر لب آبی نشسته و از تشنگی هراس دارد.»
«آنکه از شکست واهمه ندارد، در بدترین شرایط هم پیروز است.»
«ارزشمندترین سرمایۀ بشر صدای درونی اوست.»
«انسان نمیتواند به زندگی پشت کند، حتی اگر زندگی به انسان پشت کند.»
و این فوق العاده است:
«خوشا به حالآنکه زندگی را چنان میبیند که کسی تاکنون ندیده است.»
و این یعنی هر کسی باید یک تجربۀ ناب و خالص از زندگی داشته باشد که تا به حال دیگری نداشته است.
آندره ژید می گوید: «برای من «خواندن» اینکه شن ساحل نرم است، کافی نیست؛ می خواهم پای برهنه ام این نرمی را حس کند. معرفتی که قبل از آن احساسی نباشد، برای من بیهوده است!»
مانا و نویسا باشی شاهین عزیز!
درود بر سعید خوب و عزیزم که هر بار با یه کامنت پرمهر و خوب خوشحالم میکنی.
سلام.
از گزیدههایی که نوشتین معلومه کتاب ارزنده و جالبیه. ارزش تجدید چاپ داره.
شاهین جان واقعا فونت جدید وبلاگت قشنگه ولی یه کمی غریبه.
فونت رو تغییر ندادم مهدی عزیز.
احتمالا اینترنتت ضعیف بوده و صفحه کامل باز نشده و رو فونت اریل مونده.