درهای ناگشوده

 

نوشتن

گشودن درهایی‌ست

که هیچگاه نمی‌دانستی

بسته‌اند.

2 پاسخ

  1. طیبه سجاددردم ازاینست که قلم را که دست میگیرم دیگر خودم نیستم وهزار اما واگر پیش رویم صف میکشند ومهارم را دردست میگیرند تا به خیال خود مرا به سر منزل مقصود برسانندوزمانی به خود میایم که دیگر خودم هم خودم را گم کرده ام راستی من کجا وخانم نویسندهی گفت:

    نوشتن ردشدن ازدرهای شکسته و لولاهای زنگ زده ورنگ وروباخته آنست که تا وقتی به دهلیزها ودالانهای آنها سری نزده باشی حتی تصور آنکه پشت آنها چه باغها ومناظر بکر ودست نخورده ای درانتظارتوست برایت غیر قابل تصور وباور کردنیست پس تا دیر نشده قدم در راه بگذار وبا نوک سحرآمیز قلم انهارارا روغن کاری کن تا این درها یکی پس از دیگری گشوده شودوطعم خوش گیلاسها وبوی خوش یاس‌های آن تورا مسحورت کنند هرچند گاهی اوقات ممکنست خار روزی خوشرنگ وبو ممکنست مانع رسیدن تو به تاب انتهای باغ شود ولی این لذت که همان سوارشدن بربالخاطرات وپرواز بر فراز آنهاست هرگزازدست مده چون خرج آن برای تو فقط وقتهاییست که مفت و باری هر جهت ازدست میدهی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *