یعنی جمله را
قطعهقطعه کنی
و هر تکه را
در سطری سوا بیاوری.
یادآورِ شعر سپید است
که در آن سپیدی صفحه نیز
بهاندازهی سیاهی آن
شاعرانه است و چندمعنایی.
(یاد حرف شهرام افتادم. خداتومن داده بودم به چاپ اولِ دفتر شعر «از دوستت دارم» و داشتم با ولع ورقش میزدم، کتاب را ازم گرفت و خیلی جدی گفت: «بیشتر صفحههاش هم خالیهها، ولی بههرحال قدیمیه دیگه، گرونه.»)
اما در نمونههایی از نثر هم
میتوان از تقطیع بهره جست
از جمله در نوشتار کوتاهِ آموزشی
برای تأکید بر برخی نکتهها.
چنان که اینجا چنین کردهام.
حتا برخی قصهنویسها هم چنین تجربههایی دارند
از جمله نویسندهی آلمانی، سارا گروسمان
که رمانهای قطوری برای نوجوانان مینویسد
شاید این شیوه رغبت بیشتری در مخاطبان کمحوصله برانگیزد.
بنگرید به سرآغاز داستان «ماه خاموش» او:
«تلفن سبز رنگ
بر دیوار راهرو
بهندرت زنگ میخورد.
هر که با مادر کار داشت به تلفن همراه خودش زنگ میزند.
مثل آنجلا.»
تقطیع
کن
ولی
فقط
به
فراخور
نیاز.