لیلای عزیز برای من نوشته:
بهعنوان یک نویسنده وقتی دلت میگیرد چهکاری میکنی؟
البته که تو به من لطف داری که من را نویسنده نامیدهای؛ ولی من شاگرد کوچکی در دنیای بزرگ نوشتن هستم.
در پاسخِ تو میخواهم از جدیدترین تجربۀ خودم در نوشتن بگویم، که به نظرم بهترین چیزی است که تاکنون کشف کردهام.
من فهمیدهام که متن مطلوب بعد از یک تا دو ساعت اولی که بیوقفه و تند مینویسم از قلم جاری میشود.
یعنی تو باید یک تا دو ساعت اول را، حتی شده با نوشتن مزخرفترین چیزهای ممکن پر کنی، تا به نقطهای برسی که ایدههای خوب شکل بگیرند.
انگار بعد از گذشتن ساعات اولیه، منتقد درون و کمالطلبی و ترس و هر مانع دیگری تسلیم ارادۀ تو میشوند.
از ساعت دوم به بعد است که واقعاً قدرت نوشتن را کشف میکنی و ناخودآگاهت شروع به غافلگیرکردنت میکند. برگردم به سؤال تو، اینجوری است که بعد از سه چهار ساعت نوشتن، واقعاً دلم باز میشود.
فکر میکنی چند نفر از ما حوصله میکنیم یک تا دو ساعت فقط کاغذ سیاه کنیم تا گرممان شود؟
لیلا جان انجام دادن این کار یعنی تمایز.
12 پاسخ
ووووووی ووووووی استاد قلبم داره از سینه میزنه بیرون. شدیدا دوست دارم این حالت چند ساعته رو تجربه کنم.
فکر کنم توی پیاده روی بتونم، البته امروز ۴٠ دقیقه روی نیمکت پارک نوشتم، بعدش گردنم درد گرفت دیگه بلند شدم.
فکر کنم یه نفسی وسطش تازه بشه مجاز باشه.
یادم نمیاد تا حالا به این مدت پشت بند نوشته باشم، ولی تجربه ی شیرینی باید باشه.
حتما انجامش میدم اگه شیرینیش دندونگیر باشه چه خوبه که تثبیتش کنم به عنوان یه عادت.
سپاسگزارم استاد عزیز 🌹 🌺 🌹
عالیه.
حتما از تجربه خودت بنویس فاطمه جان.
دیروز انجامش دادم استاد. دو ساعت نوشتم بی وقفه. خیلی خوب بود، بعد هم پست وبلاگش کردم.
ولی امروز خواستم انجام بدم ذهنم مقاومت کرد، اذیتش نکردم گفتم باشه ننویس، میخای بخواب، اونم گفت باشه و گرفت خوابید 😅. نتیجه گرفتم زمان هزار کلمه رو که عادت دارم، کم کم 5 دقیقه 5 دقیقه بهش اضافه کنم تا کم کم به دو ساعت یا بیشتر برسه.
زنده باد فاطمه عزیز و فعال.
شاهین جان گرامی سلام
مدتی است می خواهم برایت نامه ای بنویسم
امروز بعد از توصیه ات برای نوشتن نامه در یازده توصیه در کنار صفحات صبحگاهی دیدم در توصیه ششم به نامه نگاری اشاره فرمودی . یکی از افرادی که دوست دارم برایشان نامه بنویسیم و با آنها مکاتبه داشته باشم ، آدم های داستان ام هستند.
زمانی که با شخصیت های داستان مکاتبه می کنم ، هم من آنها را بهتر می شناسم و هم آنها مرا بهتر می شناسند .
با این کار با یک تیر چند هدف می زنم . هم روزانه نویسی می کنم ، هم نامه نویسی و هم مقدمات داستان نویسی و رمان نویسی.
بعد ها هم می توانم زندگینامه نویسی زندگی های این آدم ها را انجام بدهم .
از توصیه فوق العاده ات برای نامه نویسی ممنونم .
چه ایدۀ جالبی
نامه نوشتن به شخصیتهای داستانهامون به پرورش شخصیتها خیلی کمک میکنه.
منم یه همچین تجربه ای دارم.البته نوشتن اولیه من زمانش کوتاهتره.شاید بیست دقیقه تا نیم ساعت.یادمه همیشه وقتی تو مدرسه انشا می نوشتم، طبق روال معمول، اول چرکنویس می کردم.بعد موقع پاکنویس کردن، بعد از یکی دوجمله، شروع می کردم به نوشتن بدون اینکه به چرکنویس کاری داشته باشم!
من همیشه برای نوشتن یه دفتر دارم که در آن موضوعاتی که میخوام بنویسم را فقط تیترهای آن را در هر سربرگ وارد میکنم و بعد از چند روز آن دفتر را که باز میکنم حداقل 10 موضوع دارم که میتوانم از بین آنها انتخاب کنم که کدام موضوع را درباره اش بنویسم. این حق انتخاب به من در نوشتن خیلی کمک میکنه…
عالیه بهروز جان، این روش خیلی کمک کنندست.
شاهین جان سلام .
اول اینکه از محیط گرم و دوست داشتنی سایت تو بسیار لذت می برم و هر بار به اینجا می آیم روح و روانم تازه تر می شود و اینکه عکس های بی همتایی ( unique ) برای نوشته هات انتخاب میکنی، خیلی خوب و دوست داشتنی هستن.
دوم اینکه ، با خوندن این پست یاد حرف استاد شعبانعلی افتادم که در فایل حرفه ای گری در مورد تمرین کردن برای حرفه ای شدن به موردی اشاره کرده بودند و نقل به مضمونش اینه که : —- “تمرین برای حرفه ای شدن الزاما لذت بخش نیست .” —-
این کلام باعث شده که در اکثر مواقع و در کارهای روزانه ام اگر با سختی هایی مواجه میشم اون ها رو جزء جدایی ناپذیر کارم بدونم و ادامه دادن مسیر برام آسون تر بشه.
به عبارت دیگه میتونم بگم که تحمل مشقت های تمرین کردن اگر به صورت آگاهانه و با هدف باشه ، راحت تر صورت میگیره.
ممنونم.
سلام شهرام مرادپور گل
از توجه تو به عکس ها ممنون. خوشحالم که این حس رو دریافت کردی. راستش یکی از لذت های وبلاگ نویسی برای من همین انتخاب عکسه. و حالا خوشحالم که توجه دوست خوش ذوقی مثل تو رو جلب کرده.
به نکته جالبی از حرف های استادمون اشاره کردی که منم طی روز بارها بهش فکر میکنم.
امیدوارم تو قله های موفقیت ببینمت.
در ادامه این نوشته خواندنی و جالب باید بگم که من معتقدم ایده آدم باید خیس بخوره!
خود من گاهی اوقات بعد از 7یا 8 ساعت کلنجار رفتن میتونم دربارهاش بنویسم.