کلمه را در جمله باید شناخت.
ستون «#جملهبرداری» کوششیست برای نحوشناسی؛ شیوهی چیدمان کلمات در جملات. در اینجا برونهی جمله را بیش از درونهی آن ارج مینهیم. پس این سخنانْ بهقصدِ نقل حرفهای حکیمانه گرد نیامدهاند، البته اگر پند و حکمتی هم داشتند، نوش جان.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«پیش از حرکت نگران هوا بودم و همینکه هواپیما اوج گرفت نگران زمین.»
-کاظم ودیعی، دو افق، ص ۳
«دیوارها رنگ پریده بودند و دو شیشهی پنجره، خاک گرفته.»
-شیوا ارسطویی، نینا، ص ۸
«کدامین شاخه میروید در این شنزار بیحاصل؟»
-تی. اس. الیوت، دشت سترون، ترجمهی شهریار شهیدی، ۳۷
«پدیدهی اجتماعی، این خاصیت غریب را داراست که اگرچه خود، محصول کار و خلاقیت آدمی است، اما بهزودی از خداوندگار خود فاصله میگیرد و چندانکه آن خداوندگار با مخلوق خویش بیگانه میشود، چندانکه آفریده و مخلوق بر خداوندگار چیره میگردد و میتواند به زنجیری برای دربند کشیدن وی تبدیل شود.»
-باقر پرهام، با همنگری و یکتانگری، ص ۳۰۰
«اگر میخواهی که من راضی باشم و تو نیز راضی باشی و مادام که با هم زندگی میکنیم این تو باشی که زمام و عنان مرا داشته باشی همانا دنیا را با دیدگان من بنگر و آن را با گوشهای من بشنو و با زبان من با آن سخن بگوی.»
-ابنالعریف، محاسن المجالس، ترجمهی محمدجعفر معینفر، ص ۴۰ و ۴۱
«یکی قصدِ دیگری کرده بود و آن کس نیز قصدِ او کرده بود. یکی بود که هم دوستِ آن بود و هم دوستِ این.»
-شمسالدین محمد تبریزی، ویرایشِ جعفر مدرس صادقی، ص ۱۴۹