توصیهی رایج -در نگارش داستانی و غیرداستانی- این است که جملهها را تا حد امکان باید کوتاه نوشت.
اما جمله به فراخور بحث میتواند بلند باشد به شرط آنکه هیچ کلمهای در آن اضافه نباشد و سر و ته جمله با هم بخواند.
پس میتوان جملههای بلند و خوب نوشت، بهشرط تسلط بر صرف و نحو زبان.
این صفحه را برای جملههای بلند خوبی ساختهام که اینور و آنور میخوانم:
- اندیشه همچون پرندهای آزاد در چهرهاش پرواز میکرد، در چشمانش پرپر میزد و بر لبهای نیم بازماندهاش مینشست و میان چینهای پیشانیاش پنهان میشد و سپس پاک از میان میرفت و آن وقت چهرهاش از پرتو یکدست بیخیالی روشن میشد و بیخیالی از صورتش بهاطوار اندامش و حتی به چینهای لباسش سرایت میکرد.
منبع: آبلوموف، ایوان گنچارف، ترجمهی سروش حبیبی، نشر فرهنگ معاصر، ص ۱ - هر رمانی برای اینکه قدرت اقناع داشته باشد، باید بهعنوان برساختهای متقاعدکننده و نظمیافته و جهانی بسامان و قابلفهم که اجزایش در نظامی هماهنگ به هم پیوستهاند و کلشان بخشها را در عین مرتبطساختن به یکدیگر، به سطحی بالاتر و والاتر ارتقا میدهد، آگاهی خواننده را در برگیرد و بر آن گسترده شود.
منبع: کتاب فلسفه و جامعه و سیاست، ماریو بارگاس یوسا، گزیده و نوشته و ترجمۀ عزتالله فولادوند، نشر ماهی، ص ۱۸۱ - فکر وجود جانوران کیهانی که از کودکی بشریت به کودکی من رسیده بود، در بحبوحهی انقلاب، بدون اینکه هیچ ربطی به دنیا و آخرتم داشته باشد. به شدتی بیش از ایام خردسالی، ذهنم را اشغال کرده بود.
منبع: خسرو خوبان، رضا دانشور. نشر خاوران، ص ۲۵ - اگر خانم جوانی، که مادرش نویسندهای مشهور و پدرش فیلسوف و رماننویسی معتبر و مقبول است و شوهرش در ایام حیاتش جزو بزرگترین شاعران زمانهاش به حساب میآید و رفیق گرمابه و گلستان همسرش یکی دیگر از شعرای صاحبنام شمرده میشود که زندگیاش به قدر آثارش جنجال برمیانگیزد و جلب توجه میکند، تصمیم به عرض اندام در عرصه ادبیات بگیرد، موفقیتش ردخور ندارد و چون و چرا برنمیدارد، حتی اگر “اتل متل توتوله”را به شکل هایکوهای به هم پیوسته بیاراید و به قیمت خون پدربزرگ و اجدادش تا هفت پشت آنطرفتر به خلایق بفروشد.
منبع: چه کردند ناموران، کاوه میرعباسی، نشر افق، ص ۸۶ - و اینکه میدانند نمایشنامه یکی از پایههای سهگانهی ادبیات است که بیست و پنج قرن قدمت تاریخی دارد و از قرون سالفه تا امروز نقطههای اوج و دورههای کمالِ بسیاری داشته، و گاه نیز پشت پرده محجوب مانده و ناچار صحنه به تحلیل رفته است.
منبع: انسان ریخته یا نیمرخ شبرنگ در سپیدهی سوم، اکبر رادی، نشر قطره، ص ۱۹۵
ادامه دارد…
2 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
جمله اول انقدر زیبا بود که بی درنگ رفتم سراغ کاغذ و خودکار و یه بار از روش نوشتم. عالی بود.
چه خوب.