دسته‌بندی: باورهای من

این فاصله‌ی رنج‌آور

یا رب چقدَر فاصله‌ی دست و زبان است؟ -سایه تولستوی در یکی از آثار دوران جوانی‌اش می‌نویسد: «به این فکر کردم که چرا همه چیز

ادامه »

دربارۀ من: یک نوشتۀ تازه

این چند سطر را برای دوستانی نوشته‌ام که تازه به این صفحه پیوسته‌اند: هشدار: در جاهایی از این متن کمی از خودم تعریف کرده‌ام، چون

ادامه »

گزارش یک موفقیت | خشم و حرکت

سر شام عصبی بودم.
آنقدر عصبی که ترجیح دادم به جای غذای روی میز، نان و پنیر و گردو بخورم. 
به دلایل ریزودرشت خشم تمام وجودم را گرفته بود. مدت‌ها بود اینقدر خشمگین و عصبانی نشده بودم…

ادامه »

تمرین سختکوشی | وقتی که ترس می‌ریزد و لذت آغاز می‌شود

ترس ما از انجام یک کار زمانی می‌ریزه که اون کار رو زیاد انجام بدیم.

و لذت عمیق انجام یک مهارت رو زمانی تجربه می‌کنیم که اون مهارت رو زیاد تمرین کنیم.

هزینۀ مهارت یافتن در هر مهارتی رو باید پرداخت؛ یکی از این هزینه‌ها پرکاریه…

ادامه »

فکر کردن به زندگی | در ستایش سریع جنبیدن

موضوع از وقتی شروع شد که یه نقل قول از گری وی خوندم. دقیقاً هم یادم نیست چی بود! ولی حرفش این بود که:
پونصد سال دیگه هیشکی به این اهمیت نمیده که فیش حقوقی ما چقدر بوده یا چقدر درآمد داشتیم. تنها چیزی که اونا بهش توجه میکنن که اینه که…

ادامه »