اگر شعبانعلی نبود
شاید معلم خوب، به ما نشان میدهد که چیزهای ارزشمندی هستند که نهتنها منسوخ نشدهاند، که انجام درست آنها، اصلیترین عامل رضایت و موفقیت است…
شاید معلم خوب، به ما نشان میدهد که چیزهای ارزشمندی هستند که نهتنها منسوخ نشدهاند، که انجام درست آنها، اصلیترین عامل رضایت و موفقیت است…
بعد از سالها وبلاگنویسی، هنوز به فرمولی برای راحتنویسی نرسیدهام.
بله، در خلوت خودم میتوانم صدها صفحه کاغذ سیاه کنم و کلی هم قربان صدقۀ خلاقیت خودم بروم؛ اما نوشتن منظم روزانه برای وبلاگ، کماکان برایم…
گمان میکنم برای سروشکل دادن به زندگی، به نظمی رنجآور و خودخواسته نیاز داریم.
و این نظم را نه مدیر ما، نه مراد ما و نه هیچ کس دیگری نمیتواند برایمان تعیین کند…
ما نمینویسم چون خلاق هستیم، ما مینویسم تا خلاق بشویم…
یک جمله مینویسیم، ذوق تمام وجودمان را میگیرد، جختی میپریم توی اینستاگرام، جمله را که گذاشتیم، خواهناخواآگاه ده تا چیز دیگر را هم میبینم و سر بلند میکنیم میبینیم نیم ساعت گذشته و هیچدرهیچ.
به خاطر همین است که…
چراغ این سایت را که روشن کردم، در وبلاگستان فارسی تقریباً همه فتیله را پایین کشیده بودند. من هم البته قصد نداشتم به سیاق وبلاگبازیهای قبل بنویسم. میخواستم یک سایت آموزشیِ قرص و محکم بسازم که موتور «خواندن» و «نوشتن» را در خودم و دیگران روشن کند و گاز بدهد!
خب، مزایای وبلاگنویسی را تا حدی روشن کردیم. اما چرا وبلاگنویسی روز به روز سختتر میشود. طوری که فضای وب فارسی به قبرستان وبلاگهای خاموش تبدیل شده؟
توجیه فعالان شبکههای اجتماعی این است…
خودت هم میدانی که انجام «اگر توانستیها»، ذوق و تمرکز و خویشتنداری بیشتر میخواهد.
چون این کارها وعدۀ چندان روشن و مشخصی به تو نمیدهد؛ اما جایگاه پر زرق و برق مدیریت و فیش حقوقیِ چاق و چله، سر و مر و گنده به تو چشمک میزند…
تصور کنید سایت شخصی شما یک کشور خشکوخالی و بی جمعیت است.
و شما خودتان را بهعنوان رئیسجمهور منتخب! آن انتخاب کردهاید تا رشد و توسعۀ این کشور تازه تأسیس را طراحی و عملیاتی کنید.
حالا یک دورۀ ریاست جمهوری چهارساله بر عهدۀ شماست…
تقریباً محال است که آدمیزاد هوس جادو و جادوگری نکند. روی بسیاری از کارهای ما ممکن است برچسب جادو نخورد، اما این کارها غالباً از همان میل مرموز ما به جادوگری سرچشمه میگیرند…