مدرک نویسندگی
نوشتن را نباید با تحصیلات رسمی آلود. تحصیل در دانشگاه یک چیز است، نویسندگی چیزی دیگر. دانشجو بالاخره فارغالتحصیل میشود، اما نویسنده همیشه در حال تحصیل است. متن ما مدرک ماست.
نوشتن را نباید با تحصیلات رسمی آلود. تحصیل در دانشگاه یک چیز است، نویسندگی چیزی دیگر. دانشجو بالاخره فارغالتحصیل میشود، اما نویسنده همیشه در حال تحصیل است. متن ما مدرک ماست.
ممکن است یک نفر ۱۰ سال صفحات صبحگاهی بنویسید، اما نُهدهم این سالها درجازدن باشد. این یعنی چنین فردی سنجیده تمرین نکرده است. هر تمرینی جواب نمیدهد. تمرین خوب تمرینی است که دمبهدم سختتر شود؛ اما درست و سنجیده. در نوشتن، به دو شیوه میتوان سطح تمرین را ارتقا داد: افزایش کمیت افزایش کیفیت در…
اگر نتوانستید دربارۀ چیزی بنویسید، دربارۀ ناتوانیتان در نوشتن از آن چیز بنویسید. در چنین مواقعی به این دو سوال پاسخ نوشتاری بدهید و دست خودتان را گرم نگه دارید: «چه چیزی مانع نوشتن من دربارۀ این موضوع است؟» «چگونه میتوانم مانع را از سر راهم بردارم؟» اما احتیاط کنید که پاسخ سوال دوم شما…
بهتر است صفحات صبحگاهی را هرگز از میان عادتهای نویسندگیمان حذف نکنیم و همیشه به آن پایبند باشیم. من بعد از سالها پایبندی به این عادت خلاقانه…
وبگاه من در جستوجوی یافتن پاسخ مناسب این سوال متولد شد: «چگونه میتوان بهتر و مؤثرتر نوشت؟»
حالیا بعد از چهار سال و اندی، و نوشتن بیش از هزار نوشته و دریافت هزارها کامنت، کماکان از پرداختن به این مسئله لذت میبرم.
این نقشۀ راه را برای دوستی تنظیم کردهام که تازه به این خانه آمده، یا دوست قدیمیتری که مایل است مرور منسجمتری بر مطالب گذشته داشته باشد…
-گفتی یه وقتایی حس میکنی نوشتن سختترین کار دنیاست… +یه وقتایی نه، بیشتر اوقات. -بذار حرفمو بزنم. +باشه بفرما. -خب، چرا با اینکه به قول خودت «بیشتر اوقات حس میکنی نوشتن سختترین کار دنیاست» کماکان زور میزنی بنویسی؟ +اونوقت جای نوشتن چه کاری انجام بدم؟ -قرار نشد سوالو با سوال جواب بدیا. +خب، من از…
جان کیتس شاعری بود که فقط ۲۵ سال عمر کرد. اما با چهار پنج سال کار جدی نامش برای همیشه در تاریخ ادبیات جهان ماندگار شد. رابرت گرین دربارۀ کیتس مینویسد: «او متوجه شده بود که بهترین ایدههای شعری زمانی به ذهنش سرازیر میشود که در حال نوشتن شعر است، در نتیجه باید بهطور خستگیناپذیری…
برای خوب نوشتن باید وقت و بیوقت بنویسیم.
«بهشرط نوشتن» یعنی اینکه انجام هر کاری را منوط به قدری نوشتن کنیم.
مثلاً وقتی میخواهیم غذا بخوریم، پیش از آن کمی بنویسم. بهعبارتی نوشتن مجوز ما برای خوردن باشد…
ما مینویسیم تا نوشتن را نجات دهیم. نوشتن را برای نجات دادن خودمان نجات دهیم. روزمرگی بیش از هر چیزی میل بلعیدن و نابودی نوشتن را دارد. نوشتن ما در دل روزمرگی، کوششیست برای نجات نوشتن از چنگ روزمرگی، و تبدیل نوشتن به عملی قهرمانانه. یعنی عملی برای رهیدن از چنگال روزمرگی…
اینکه خودت را کتابخوان بدانی، اما ادبیات داستانی سهم پُررنگی در سبد کتابخوانیات نداشته باشد، بیش از هر چیز نشانگر این است که هنوز مفهوم کتاب و کتابخوانی را خوب درک نکردهای.
اما خب، گویا بسیاری از ما تازهکتابخوانها به این میبالیم که فرصتی برای خواندن شعر و رمان نداریم، و بیشتر وقتمان صرف کتابهای غیرداستانی میشود…