ماجرای رسیدن من به چراغ جادو
تقریباً محال است که آدمیزاد هوس جادو و جادوگری نکند. روی بسیاری از کارهای ما ممکن است برچسب جادو نخورد، اما این کارها غالباً از همان میل مرموز ما به جادوگری سرچشمه میگیرند…
تقریباً محال است که آدمیزاد هوس جادو و جادوگری نکند. روی بسیاری از کارهای ما ممکن است برچسب جادو نخورد، اما این کارها غالباً از همان میل مرموز ما به جادوگری سرچشمه میگیرند…
از هر طرف که بروی، باز هم میفهمی که برای حضور مؤثر در اینترنت، فعالیت مستمر در وب، حیاتیتر از حد تصور است.
اینکه چرا وبلاگ برخی از ما، علیرغم میلمان متروکه میماند دلایل مختلفی دارد. کمبود زمان، انرژی، ایده و دانش ممکن است بهانههای موجهی به نظر برسند؛ اما بیش از دلایل فنی، باید موضوع مهمتری را در نظر گرفت…
برای انجام بسیاری از کارهای ارزشمند و آیندهساز، ما بیش از هر چیز دیگری به «شروع کردن» نیاز داریم.
اول دفترچۀ تازهام جملهای نوشتهام که فکر کردم نقل آن برای شما الهامبخش باشد…
یادگیری در اغلب اوقات موضوع چندان سرگرمکنندهای نیست؛ اگر کسی چیزی جز این میگوید احتمالاً میخواهد با سرعت بیشتری شما را از شر پولتان خلاص کند. اصلاً اگر راحت بود که من یکی قید یادگیری را میزدم، چون وقتی دست توی یک کاری زیاد شود، دیگر از انجام آن لذت نمیبرم!
وبلاگ نویسی علاوه بر اینکه در محتوا شباهت زیادی به ستوننویسی دارد در فرم نیز میتواند از امکانات ستونها بهره ببرد.
نویسندۀ آنلاینی که میخواهد از مواهب نویسندگی آنلاین بهرهمند شود! باید خودش را با قلقهای مختلف گرم کار کند.
ازآنجاییکه هر وبلاگ نویسی همزمان وظیفۀ خطیر سردبیری وبلاگ خودش را هم بر عهده دارد، خوب است یک سری ستون را روی سر خودش آوار کند!
بهمن فرسی نوشته بود نویسندگی مایه و بر وزن مایه میخواهد!
البته بر وزن مایه ربطی به جنسیت ندارد. آدمیزاد اگر میخواهد گام بلندتری بردارد باید مقداری از آن را داشته باشد.
دربارۀ داشتنِ «بر وزن مایه!» اشتباه رایج این است که فکر میکنیم دل و جرئت فقط در جنس حرفیست که میزنیم…
با نوشتن هفتهای یک پست و یا یک روز در میان نوشتن نمیتوان بر وسواس و کمالگرایی غلبه کرد. قطعاً شکست میخوری. هر چیزی که هر روز انجام نشود از ریتم میافتد. اگر قرار است به عادتی پایبند باشی باید به روح و جسمت دیکته کنی هر روز به انجام آن موظف باشد…
همانطور که تکرار در خواندن کتابهای خوب، مفید و اثربخش است، تکرار در نوشتن نیز میتواند پروشدهنده و بهبودبخشندۀ ذهن و زبان ما باشد.
گاهی حس میکنم دربارۀ برخی موضوعات بیش از اندازه مینویسم…
بدبختی ما این است: میخواهیم از چیزهایی بنویسیم که میدانیم، و خب مسئله این است که دانستههای ما زود تمام میشود.
تا چاه معلومات و تجربیاتمان را با خواندن و زندگی کردن پر کنیم، این سایت و کانال ماست که متروکه میماند…
در متنآفرینی و خصوصاً مقالهنویسی توجه به چفتوبست «پاراگراف» موضوعی جدی و حائز اهمیت است.
اما حکایت پاراگراف در یادداشتنویسی جداست. در یادداشتهای کوتاه، جملهها نقش پاراگراف را دارند…