موفقیت در ایران لذتبخشتر است
اگر برای انجام کارها و عادتهایت از اعداد و ارقام استفاده نمیکنی، یعنی هیچ کاری نمیکنی. «هر روز مینویسم» راه به جایی نمیبرد، اگر هر روز در 6 نوبت 33 دقیقهای، 3000 کلمه مینویسی، یعنی هدف، یعنی عادت…
اگر برای انجام کارها و عادتهایت از اعداد و ارقام استفاده نمیکنی، یعنی هیچ کاری نمیکنی. «هر روز مینویسم» راه به جایی نمیبرد، اگر هر روز در 6 نوبت 33 دقیقهای، 3000 کلمه مینویسی، یعنی هدف، یعنی عادت…
نوشتن از توسعۀ فردی و موفقیت ربطی به نادیدهگرفتن مشکلات و تلخیها و بازی مسخرۀ «من سیاسی نیستم» ندارد…
احساس میکنی درمانده و پریشانی، هیچ دستاورد بزرگی نداری و روز به روز بیشتر در رخوت و افسردگی فرو میروی…
عبور از اردوگاه خوانندهها به اردوگاه نویسندهها مانعی ندارد، اما ورود مستقیم به اردوگاه نویسندهها ممکن است تو را بهعنوان یک میمون بیطاقت بشناساند…
بهزعم من لذت زندگی در کارهاییست که بهرغم خستگی بسیار نسبت به انجام آنها مبادرت میکنی…
در نویسندگی حد وسطی وجود ندارد، یا به شکل افراطی مینویسی و رشد میکنی، یا تفننی مینویسی و هرگز از حد انشاهای مدرسه فراتر نمیروی…
وقتی شروع میکنی به نوشتن، هول نشو، قرار نیست تمام ایدههایت را در یک نشست بنویسی، نوشتن چند تا جملۀ خوب هم کافی است…
اگر ایدهای به ذهنت رسید، دست به هیچ کاری نزن. اگر سریع شروع کنی به گوگل کردن دربارۀ ایده، ممکن است نتایج جستجو بهکلی ایدۀ تو را منحرف کند…
شگفتانگیز نیست که ما در بهترین دورۀ تاریخ بشر برای نویسنده شدن و انتشار نوشتههایمان زندگی میکنیم؟
یک فهرست بنویسید، از جملاتی که دوست دارید بهصورت مکرر از دیگران بشنوید…