پرانتزهای باز زندگی ما
عموم افراد تا پایان عمر پرانتزهای وسط زندگیشان را نمیبندند؛ تا جایی که اصلاً فراموش میکنند، قبل از باز شدن پرانتز چه رؤیاها و برنامههایی داشتند. سرانجام روزی میرسد که مرگ واپسین نقطۀ این جملۀ ناقص را میگذارد…
عموم افراد تا پایان عمر پرانتزهای وسط زندگیشان را نمیبندند؛ تا جایی که اصلاً فراموش میکنند، قبل از باز شدن پرانتز چه رؤیاها و برنامههایی داشتند. سرانجام روزی میرسد که مرگ واپسین نقطۀ این جملۀ ناقص را میگذارد…
ما نمینویسم چون خلاق هستیم، ما مینویسم تا خلاق بشویم…
«من همیشه شاگرد اول بودم. تو تیزهوشان درس خوندم. تو دوران مدرسه هیچ کار بدی نکردم که خانوادهم اذیت بشن. هیچ وقت تو مدرسه دعوا نکردم. سرم تو کار خودم بود و همه هم دوستم داشتن. تو کنکور رتبۀ خوبی آوردم. تو یه دانشگاه خیلی خوب تهران هم قبول شدم. تا خود دکترا هم تقریباً با آرامش و بدون هیچ مشکلی بالا اومدم. حالا هم شغلم بد نیست. احتمال ارتقا هم هست. ولی…»
اگر شهرزاد قصهگو از ترس جدا شدن سر از تنش مجبور بود هزار و یک شب قصه ببافد، بیاید خودمان را شهرزادی تصور کنیم که اگر هر روز مطالعه نکند، جان خودش و حتی دیگران به خطر میاندازد…
پادشاهی تصمیم میگیرد بزرگترین آرزوی پیرمرد دانشمندی را برآورده کند؛ اما از شنیدن آرزوی ناچیز پیرمرد متعجب میشود: مرد دانشمند کاسهای را پیش میآورد تا پادشاه آن را پر از سکههای طلا کند.
اما کاسۀ پیرمرد حتی پسازآن که پادشاه کیسۀ بزرگی از طلا را توی آن میریزد…
گوش دادن و خوب گوش دادن دشوار است و نتیجۀ مهارت در آن، روشن و رابطهساز.
اما آیا در گوش سپردن به همه و همه چیز باید کوشا و شنوا بود؟
به نظر میرسد بخش زیادی از سلامت روانی ما در گروی گوش ندادن است…
معمولاً وقتی میخواهند دهان یک مدرس یا مشاور کسبوکار را ببندند میگویند: تو اگر این کار را بلدی چرا خودت انجام نمیدهی یا تابهحال چند شرکت موفق داشتهای؟ در چنین شرایطی معمولاً مدرس یا مشاور بینوا مجبور است به هزار و یک توجیه بیربط و با ربط متوسل شود تا اعتبار حرفهایاش خدشهدار نشود؛ و…
مرور برخی از آرای گذشتگان مرا به این نتیجه میرساند که نباید «قدیم» را به یک چوب راند و هر آنچه مانده را مشتی حرف کهنه دانست. کما اینکه آرای روز را هم نمیتوان دلیلی بر تازگی فکرِ آدمهای «جدید» دانست…
تمایز را میتوان نتیجۀ انجام کارهایی دانست که عموم افراد یا به آن واقف نیستند، یا آنقدر دشوار به نظر میرسد که سراغ آن را نمیگیرند.
در عوض مثلاً تحصیلات دانشگاهی را میبینیم که اساساً بر مبنای…
میتوان گفت اولین ارتکابات ما، در هر حوزهای، حتی پس از سالها تراشیدن مداد و تیز کردن تبر، خامدستانه به نظر خواهند رسید.
یعنی تفاوت چندانی بین کارهای کسی که چند سال در پستو درگیر آموختن بوده و دیگری که پس از چند ماه پریده وسط میدان وجود ندارد.
دلیل ماجرا هم مشخص است…