پیشنوشت:
تصمیم گرفتم 3 تا از بهترین کارهایی را که میتوانند تابستان ما را دگرگون کنند معرفی کنم. به قول دوستم مازیار اینها 3 کار راه نجات بشریت است!
برای دانشآموزها و دانشجوها تابستان فرصتی طلایی برای تغییرات اساسی و مهمی است که شاید در مدرسه هرگز فرصت ایجاد آنها پیش نیاید.
هر یک از این سه بهتنهایی میتواند پیشرفت چشمگیری در توسعۀ فردی ما ایجاد کنند.
-
سحرخیزی
-انگار موبایل همه را شبزندهدار کرده، مغازهها را هم که ببینید مدتهاست که خیلی دیرتر از گذشته کرکرهها را بالا میدهند. سحرخیزی را نمیتوان دستکم گرفت، دانشجوها و دانشآموزها معمولاً تابستان را فرصتی برای تا لنگ ظهر خوابیدن میدانند، پس همین یکقلم میتواند باعث تمایز شما از دیگران بشود.
-به گمانم ارزش هر یک ساعت سحر حداقل 5 برابر ساعات بعدی روز است.
-به قول بزرگی: «سر برود سحر نرود.»
-
پیادهروی
-پیادهروی بیتکلفترین ورزشی است که سراغ دارم، نه گرم کردن میخواهد و نه لباس و کفش مخصوص؛ در هر جهنمدرهای هم عملی است.
-به خاطر دستاوردهای زیادی که در پیادهرویهایم داشتهام، روی دیوار اتاقم نوشتهام: پیادهروی نکردن جفاست!
-تنها بروید پیادهروی، پیادهروی ورزش تنهایی است، ضمناً یادداشتبرداری حین پیادهروی را فراموش نکنید، موبایل را هم که اصلاً نبرید.
-
وبلاگنویسی
-از هر دری نوشتن شاید جذاب و سرگرمکننده به نظر برسد، اما نتایج چندانی در پی ندارد. سعی کنید این تابستان را به کار روی تخصص اصلی خودتان مشغول شوید. قاعدۀ 80/20 در وبلاگ نویسی را خواندهاید؟
-وبلاگنویسی راه میانبر ندارد؛ اگر زیاد مطالعه نکنید خیلی زود کم میاورید. باید مدام بین کتابهای جورواجور پرسه بزنید. (+)
-تازهترین مطلب خوبی که دربارۀ مزایای وبلاگنویسی خواندهام را علی کریمی نوشته. (+) او میگوید:
«وبلاگ نویسی احتمال موفقیت و رسیدن به اهداف را افزایش میدهد.»
26 پاسخ
سلام شاهین امیدوارم حالت خوب باشد
راستش راجع به پیاده روی زیاد میشنوم از حرف های تو از نوشته های جولیا کامرون فکر کنم اقای یکانی هم در یک پادکست گفته بود و …
ولی امتحان کردم نتیجه ای برای من نداشته شاید اشتباهی در کار من باشه . از طرفی تو این هوای الوده نمیدونم خیلی هم کار درستی هست یا نه اگر بگیم جای سرسبز یا پارک خب بازم کم پیش میاد وقت خالی مثه اخر هفته رو میطلبه نه کاری که بشه هر روز انجام داد
محسن جان
راسش اینا به سلیقه و محیط و تجربیات شخصی ما بستگی داره.
ولی احتمالاً من یه متن تازه بنویسم دربارۀ پیاده روی. بزودی زود.
بله حتما قبلا هم متمم را دنبال میکردم اما در تابستان جدی تر و آگاهانه تر در پی آن هستم.تمام تلاشم را میکنم که متمم خوانی و عمل به آن به یک عادت تبدیل شود.
با سلام
با شما موافقم البته به جز وبلاگ نویسی(نوشتن روی کاغذ برای خودم را ترجیح میدهم).تصمیم دارم که در تابستان دو کار دیگر را به طور جدی انجام دهم؛فکر میکنم تابستان علاوه بر انجام کارهای خلاقانه، فرصتی طلایی برای یادگیری یک مهارت هم هست.مهارت هایی که در ایام مدرسه حتی وقت نمیشود به آنها فکر کرد.
آفرین، به نظرم توی تابستون برای متمم هم وقت جدی بگذارید.
راستی روی کاغذ نوشتن بهترین کاره.
سلام.استاد وقتتون بخیر
من بنابر توصیهی شما وبلاگ نویسی رو شروع کردم.
خوشحال میشم من رو بخونید.
fekrnevis.ir
زنده باد. تبریک میگم.
حتما میخونم.
سلام
من عضو کانال شما هستم و البته اول با سایتتون آشنا شدم. من مدت خیلی زیادی توی وبلاگم مینوشتم تا اینکه اینستاگرام همون چهار تا و نصفی خواننده هم کشوند طرف خودش! راستش اون موقع ها که تب وبلاگ داغ بود هم میدیدم که همه ی دوستانی که خواننده زیاد داشتن خواننده هاشون رو از طریق تبادل لینک و کامنت و این چیزا پیدا کرده بودن. من مشکل اساسیم همینه که اصلا اهل بده بستون نیستم! یعنی تو همین اینستاگرام هم صفحات خوب زیادی سراغ دارم که اونا هم خودشون از کمبود فالوور رنج میبرن :)) . صفحات پر بازدید و بعضا شناخته شده ی اینستاگرام که شانس دیده شدن من هم با کامنت گذاشتن توشون میبره بالا از نظر من اکثر ارزش محتوایی ندارن که بخوان خونده بشن چه برسه به پیگیری و کامنت گذاشتن!
من از آخرین پستم توی وبلاگ حدود شش ماه میگذره
وقتی خونده نمیشم انگیزه ای هم ندارم برای وبلاگ نویسی
تو همین اینستاگرام هم اگه کپشن یه کم طولانی بشه خونده نمیشه! طرف میاد یه لایک میکنه و میره!
مردم حوصله خوندن ندارن! داستان های خیلی خیلی کوتاه برای همین حوصله ی مردم مد شدند
یه جوری شده که من اصلا دیگه نمیتونم بیشتر از 2200 کاراکتر بنویسم! کلمه هام همه تو داستانها تنگ هم میچسبن و دست به سینه و فشرده میشینن و دو هزار و دویست و یکمین کلمه به بعد هم محکوم میشن به پاک شدن. این همه مراعات و بدبختی بخاطر خونده شدن آخرشم اونی که دستش رو گذاشته رو فنجون قهوه ش و یه کتاب گذاشته کنار پاش و زیرش نوشته “حس خوب کتاب خوندن” ده هزارتا لایک میگیره با ششصد تا کامنت که چقدر خوبه 😐
درسته که خیلی از افراد حوصله خوندن ندارند اما طبق اون قاعده ای که اقای کلانتری گفتند “80/20” می تونین یک وبلاگ موفق داشته باشین که مطالبتونم خونده بشه!
و به نظرم اولین خاصیت وبلاگ جدای از اینکه مطالبی برای دیگران به اشتراک گذاشته میشه برای خود آدم مفیده!
به نظرم وبلاگ برای مطالعه و نوشتن به صورت منظم خیلی مفیده ،البته بعد از اونکه آدم روی یک زمینه تخصصی مسلط شد..
شاهین عزیز
خیلی از نوشتههایت برای من مفیدند و فکر میکنم پایه ثابت امتیاز آموزنده دادنها زیر پستهایت، من هستم.
به قول پریسا حسینی: خوب مینویسی، مختصر و مفید.
1. سحر خیزی: عادت خوبی است. باید اعتراف کنم که من هم تا زمانی تا لنگ ظهر میخوابیدم و از آن بدتر به خودم میبالیدم. الآن که فکر میکنم، نمیدانم دقیقاً به چه میبالیدم!
برایم دوتا سؤال مطرح شد که اگر خصوصی نیست، بسیار مایلم جوابت را بدانم.
یک اینکه سحر خیزی را دقیقاً بیداری از چه ساعتی میدانی؟ شاید باورت نشود ولی اگر یکی همین سؤال را از من بپرسد، بهش بگویم چه سؤال مسخرهای!
دو اینکه معمولاً شبها چند ساعت میخوابی؟ دوست داری ساعت خوابت را کمتر کنی یا نه؟ با همینی که الآن هستی، راحتی؟
2. پیادهروی
در مورد پیادهروی هم خیلی خوب نوشتی. ولی من کاری که میکنم، گوشی موبایل را با خودم میبرم و Note بر میدارم. دوست ندارم قدمزدن را متوقف کنم و مرتب در دفترچۀ یادداشتم چیزی بنویسم. هرچند که گاهی اوقات با موبایل نیز همین کار را میکنم. به هرحال گفتهاند که بسیاری از مردها (از جمله خودم) نمیتوانیم دو کار را همزمان انجام دهیم.
3. وبلاگنوسی
توی چند پست اخیر، زیاد من را تخریب کردی! مدام میگویی از هردری ننویسیم و درست هم میگویی ولی هنوز نمیدانم دقیقاً رسالت من در زندگی چیست تا در آن مورد بنویسم. شاید باید به ناچار دست به انتخاب بزنم و یک حوزه را انتخاب کنم و خودم را به چالش بکشم. نمیدانم.
عذرخواهی میکنم که کامنتم طولانی شد. فکر نمیکنم در هیچ جای دیگر اینقدر پرحرفی کرده باشم.
ممنونم از نوشتههای خوبت که در لابهلای آن به من آموزش میدهی.
سلام
مخلصم سینا جان، لطف داری.
عرضم به حضورت که به نظر میرسه تا وقتی از تمام ساعات بیداریمون خیلی خوب استفاده نکردیم نباید به کمتر خوابیدن فکر کنیم. بدن هر کسی حجم معینی از خواب رو میطلبه، مثلاً من هفت هشت ساعت کمتر که میخوابم زیاد سرحال نیستم، ولی یکی با چهار پنج ساعت هم ردیفه. البته به تصور دهنی ما در مورد حجم خواب مورد نیاز هم ربط داره، یعنی تو اگه به خودت تلقین کنی که با شش ساعت هم سرحال و خوبی، قطعاً سر حال و خوب میشی.
درباره تمرکز و چند کارگی زن و مرد نداریم، هیچ کسی نمیتونه همزمان دو تا کار رو انجام بده. در مورد پیاده روی هم هر جور راحتی، سبک خودت رو داشته باش.
در مورد وبلاگ نویسی هم عجله نکن، به مرور با مطالعۀ بیشتر خط اصلی خودت رو پیدا می کنی. ولی خب از خودت بپرس صبح ها به شوق چه چیزی یادگیری چه مهارتی از خواب بیدار میشی، همون رو حوزه تخصصی خودت کن.
راستی وبلاگت رو دوست دارم.
فدا مدا
باهات موافقم. به خصوص اون قسمتی که در مورد تلقین گفتی.
در مورد آقایون و خانمها هم بیشتر یاد اون لطیفهای افتادم که خانمها همزمان غذا درست میکنند و با تلفن صحبت میکنند و آدرس جوراب آقاشون رو بهشون میگن. به خاطر این گفتم. ولی باهات موافقم. من هم از موازیکاری خوشم نمیاد.
حتماً به توصیههات عمل میکنم شاهین جان. ممنونم که مثل داداش بزرگتر بهم کمک میکنی.
راستی ممنون که به وبلاگم سر زدی. هرچند که برای تو و امثال تو میدونم که چیز مفیدی نداشته و صرفاً از سر بزرگواری، این لطف شامل حال من شده. راستی خوشحال میشم اگر افتخار بدی و اسم من رو هم جزو دوستان خودت در سایت بیاری.
خیلی مخلصم 🙂
وبلاگت عالی بود، به روی چشمم سینا جان، لینک میدم.
شاهین جان
میدونم که سخت درگیر پیدا کردن محتوا برای خوانندگان وبلاگت مثل خودم هستی و سرت شلوغه ولی خوشحال میشم اگه بهم افتخار بدی و هروقت فرصت کردی، سری به لینک زیر بزنی.
http://sinashahbazi.blog.ir/1396/04/22/%DB%8C%DA%A9-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%81%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%A7%DA%A9-%D9%88-%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF
ممنون.
سینا جان
من اتفاقا حال کردم با حرفت.
چون کاری که خیلی وقت عقب مینداختم به من یادآوری کردی تا انجام بدم.
ما دوست همیم.
با هر سه موافقم ولی هنوز به نظم دلخواهم در زندگی نرسیدم..
کمال طلب نباش پروین جان. همه ما با درجات مختلف توی بی نظمی غوطه ور هستیم.
تو این فصل شنا هم بدجوری آتیش تابستان را خاموش می کنه و البته خیلی هم دلچسبه!
سلام..خسته نباشید میشه از مزایای وبلاگ نویسی بیشتر بگین
به روی چشم، فعلاً یه نگاهی به اینجا بندازید:
http://shahinkalantari.com/category/%D9%88%D8%A8%D9%84%D8%A7%DA%AF-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C/
شاهین جان مخلصم،
اولا از اینکه دیدم در بین ارائه کنندگان همایش متمم هستی خیلی خوشحال شدم، چون واقعا خوب می نویسی و من کِیف می کنم از خوندنشون؛ بر همین اساس حتما در ارائه ای که داری هم کلی کِیف می کنم و کلی هم یاد می گیرم.
دوم اینکه پیشنهاد های سه گانت هم حرف نداشت، فقط یادداشت برداری حین پیاده روی رو نفهمیدم. چون خودم اهلِ هردوتاش (پیاده روی و یادداشت برداری (: ) هستم ممنون می شم بهم بگی چجوری می شه این کار رو کرد و از چه چیزی باید یاد داشت برداشت. حقیقتش یکم نشدنی بنظرم اومد و بی دلیل.
ارادتمندم
سلام شاهد جان
لطف داری، به صبرانه منتظرم توی همایش ببینمت.
منظورم از یادداشت برداری اینه که هر وقت ایده ای به ذهنتون رسید بنویسید. شاید طی خیلی از پیاده روی اصلاً هیچ ایده ای به ذهنتون نرسه و کاغذ و قلم توی جیبتون بمونه.
درود بر شاهينِ نوشتن
مطلب خوبي بود. هميشه داشتن برنامه خوب است و عمل كردن و متعهد ماندن به آن خوبتر… در مورد سحر خيزي بگويم كه هنوز چيزي بهتر و باصفاتر از آن در زندگي بشر كشف نشده است. اما؛
سحرخيزي يعني بيدار شدن در چه ساعتي ؟
كي بخوابيم با اين موبايل ها و فضاهاي مجازي و شبكه هاي اجتماعي !؟
در رابطه با وبلاگ نويسي كه من هنوز توفيق آن را بدست نياورده ام و تجربه اي در اين زمينه با آن صورت ندارم
اميدوارم شما و دوستان در اين مورد ياري ام كنيد…
ديگر اينكه راه نجات از اينستا و تلگرام و غيره چيست
جايي خوانده بودم كه نويسنده بودن يعني ٣درصد استعداد( قبول ندارم) و ٩٧ درصد دور ماندن از اينترنت و شبكه هاي اجتماعي( قبول دارم )
پيروز باشيد
سلام به علی ابراهیمی نازنین
سحرخیزی برای هر کسی میتونه متفاوت باشیه، ولی از 4 تا 8 صبح رو میشه محدودۀ سحرخیزی دونست.
خواب هم به نظرم دیگه تا 12 بهتره بخوابیم و یک ساعت قبل خواب موبایل رو کنار بگذاریم.
این جمله آخر چه جالب بود، نشنیده بودم.
عكس نوشته اش را برايت تلگرام ميكنم
اگر فرصت كردي ببين
سلام
سحرخیزی آری ..پیاده روی هم آری … اما وبلاگ نویسی نه! خب برای این تابستان ، هم برای نوشتن و هم مطالعه برنامه دارم اما فکر می کنم برای وبلاگ نویسی زود هست.. در واقع کار مشکلی به نظر میاد و شاید هم کمی می ترسم!!