بیهودگی امیدواری یا بیهودگی ناامیدی؟
حاج خانم رفیق مادرم بود (در اصل زنی بود که مادرم برایش کار میکرد). بینوا در سی چهل سالگی سکته کرده بود و برای همیشه زمینگیر شده بود. میگفت «نعمت، برادر گوز بهاره.» (فامیلی مادرم نعمتی است) این را میگفت و از بیخاصیت بودن هر چه برادر مرادر است شکایت میکرد. بله، به سیاق حاج…