برای خستههای متفاوت
بهزعم من لذت زندگی در کارهاییست که بهرغم خستگی بسیار نسبت به انجام آنها مبادرت میکنی…
بهزعم من لذت زندگی در کارهاییست که بهرغم خستگی بسیار نسبت به انجام آنها مبادرت میکنی…
در نویسندگی حد وسطی وجود ندارد، یا به شکل افراطی مینویسی و رشد میکنی، یا تفننی مینویسی و هرگز از حد انشاهای مدرسه فراتر نمیروی…
بالاخره تا قبل از پایان سال کتاب کوچکی که نوشتن و نشر آن سراسر لذت و ماجراجویی بود منتشر شد…
وقتی شروع میکنی به نوشتن، هول نشو، قرار نیست تمام ایدههایت را در یک نشست بنویسی، نوشتن چند تا جملۀ خوب هم کافی است…
اگر ایدهای به ذهنت رسید، دست به هیچ کاری نزن. اگر سریع شروع کنی به گوگل کردن دربارۀ ایده، ممکن است نتایج جستجو بهکلی ایدۀ تو را منحرف کند…
گاهی اوقات اول عنوان مطلب را بنویس و بعد نوشتن را آغاز کن.
تیتر خوبْ قبل از ترغیب خواننده به مطالعه متن، نویسنده را به نوشتن ترغیب میکند…
تصور کنید شهردار شهر ایدهآلتان شدهاید، و 10 بیلبورد مهم و بزرگ در اختیار شما قرار گرفته تا جملاتی از خودتان را برای عموم مردم شهر به نمایش بگذارد. این 10 جمله را بنویسید…
شگفتانگیز نیست که ما در بهترین دورۀ تاریخ بشر برای نویسنده شدن و انتشار نوشتههایمان زندگی میکنیم؟
یک فهرست بنویسید، از جملاتی که دوست دارید بهصورت مکرر از دیگران بشنوید…
اولین مخاطبی که باید راضی کنی خودت هستی، وقتی از خودت مینویسی و نوعی کارتارسیس و پاکسازی درونی را تجربه میکنی، آنوقت ممکن است بعد از میلیونها کلمه حدیث نفس، به این نتیجه برسی که چیزهایی در چنته داری که میتوانی با دیگران در میان بگذاری…