پیش از رفتن سراغ متن، پیشنهاد میکنم این ویدیوی کوتاه را تماشا کنید:
1
تصور کنید در کلبهای میان یک دهکدۀ سرسبز زندگی میکنید. هیچ سر و صدایی مزاحم شما نیست و میتوانید تمام روز را به خواندن و نوشتن بگذارنید؛ کتابخانۀ بزرگی دارید که یک قفسۀ آن شامل آثار چاپ شدۀ شماست. فقط اول هر ماه، حین نوشتن، صدای زنگ پیامک بانک به صدا در میآید. ناشر شما، به طور منظم ماهانه حداقل 30 میلیون تومان برایتان واریز میکند. این مبلغی است که شما به خاطر فروش چاپ منظم کتابهای قبلیتان دریافت میکنید. معمولاً هر سال همزمان با انتشار کتاب جدید شما این مبلغ چند برابر میشود.
2
متاسفانه باید بگویم چنین رویایی هیچوقت در ایران محقق نشده و شاید هم هرگز نشود.
3
آیا نویسندگی شغل است؟ آیا نوشتن ناب و آب میشود؟ آیا میتوانیم نوشتن را به شغلی تماموقت وقت تبدیل کنیم؟ آیا درآمد نویسندگی میتواند از حد بخورونمیر فراتر برود؟
4
عقب تاکسی نشستهام، یک ساعت تا رسیدن به مقصد باقی مانده. جاده تاریک است. صدای خروپف دو نفری که بغل دست من نشستهاند بلند شده. اینترنت موبایلم را قطع میکنم. بسته کاغذ کاهی تازهای که خریدهام از کیفم بیرون میآورم. نور موبایل را توی جیب جلوی کیف میاندازم تا ماژیک سیاهم را در بیاورم. کاغذ را روی کیف میگذارم و نوشتن را شروع میکنم. راننده صدای رادیو را بلند کرده. یک نمایشنامۀ رادیویی در حال پخش است: مادری نگران از وضع درسی دخترش ناله و زاری میکند… دستم را که روی کاغذ میگذارم از زمین و زمین جدا میشوم. ایدههایم را برای نوشتن این پست به صورت انفجاری گوشه و کنار کاغذ مینویسم. مدتهاست رانندگی نمیکنم تا توی راه هم بنویسم. خودم را عادت دادهام تا از هر فرصتی برای نوشتن استفاده کنم.
5
شغل من نوشتن است. اما از فروش نوشتههایم پول در نمیآورم. لااقل به طور مستقیم.
6
حتی میتوانم بگویم، جز زمانی که به خاطر تحلیلهایم در «مجله بینالمللی کیهان کاریکاتور» صفحهای 5 هزار تومان میگرفتم! تاکنون برای نوشتن هیچ متن دیگری حقالتحریر دریافت نکردهام. اگر هم برای روزنامه یا مجلهای چیزی نوشتهام، مبلغ حقالتحریر آنقدر ناچیز بوده که وانمود کردهام به خاطر عشق به نشریه از دریافت حقالزحمه صرف نظر میکنم!
7
تکلیف سایتهای اینترنتی هم روشن است: هزار کلمه، 15 هزار تومان، یا نهایتاً 100 هزار تومان. در ایران این روزها حقالزحمهها از این بیشتر نیست. مگر در موارد استثنا. زمانی نوشته بودم اگر بنای چنین کاری را هم داشته باشم برای هر مقاله حداقل 1 میلیون تومان میگیرم. (+) البته که این کار را نمیکنم. نوشتن همان مقاله برای سایت خودم، بهمراتب سودآورتر است.
8
آیا چون به خاطر نوشتههایم پول نمیگیرم، نویسندۀ حرفهای محسوب نمیشوم؟
9
یک تعریف از حرفهای: حرفهایِ یک حوزه کسی است که با انجام آن کار درآمدزادیی کند.
10
اما من خودم را یک نویسندۀ حرفهای میدانم، چون همۀ زندگی من با «نوشتن» میچرخد، مثل فرفره!
11
به زعم من تبدیل نوشتن به درآمد، به انحای مختلفی امکانپذیر است، فروش نوشتهها فقط یکی از این راههاست.
12
شاید اطلاق واژۀ روشهای غیرمسقیم برای بیان منظورم کافی نباشد. نوشتن میتواند با روشهای مختلفی به طور مستقیم به پول برسد.
13
بگذارید از تعاریف پایه شروع کنیم: متنها به دو دستۀ داستانی و غیرداستانی و ترکیبی از این دو تقسیم میشوند:
از جمله متنهای داستانی: قصه، حکایت، داستان کوتاه، داستان بلند، رمان و …
از جمله متنهای غیرداستانی: یادداشت، مقاله، جستار، کتابهای درسی، زندگینامهها، کتابهای علمی، فلسفی و…
برخی جستارها و ناداستانهای خلاق را هم میتوان چیزی میان این دو نظر گرفت.
13
به روشهای سنتی یا رایج که نگاه کنیم، درآمدزایی از متنهای داستانی تقریباً ناممکن به نظر میرسد. نویسندههای معدودی هستند که در بازار نشر ایران، از طریق آثار ادبی درآمد نسبتاً قابلتوجهی دارند. البته وجود آنها قابل انکار نیست. اما با توجه به روند فعلی تورم، میتوان گفت این دسته از نویسندهها هم در حال انقراض هستند.
دربارۀ نوشتههای غیرداستانی هم تکلیف روشن است. به شماره 7 همین متن نگاه کنید.
14
راهکار چیست؟ با توجه به این وضعیت آیا میتوانیم نویسندگی را -حداقل به شغل اول سبد شغلیمان تبدیل کنیم؟ یا حتی نوشتن را به آب باریکهای در تامین هزینههای زندگی تبدیل کرد؟
15
راز ماجرا در توجه به پدیدۀ نوظهور و مهم «نویسندگی آنلاین» است.
اما بگذارید کمی به دنیای نویسندگی آفلاین بازگردیم:
16
تصور ما این است که معمولاً نویسندههای آماتور به سمت خودانتشاری! میروند. اما با نگاهی به تاریخ نشر و ادبیات متوجه میشویم، که نسخۀ اول بسیاری از مهمترین کتابهای تاریخ با سرمایۀ خود نویسنده منتشر شدهاند.
17
در زبان انگلیسی به کسی که شخصاً روی چاپ کتابش سرمایهگذاری کند vanity publishing میگویند. در این حالت حتی اگر با یک انتشارات همکاری کنیم، انتشارات دست به هیچ خطری نمیزند و تمام سود و زیان بر عهدۀ نویسنده است. درآمد بسیاری از ناشران ایرانی از طریق این نوع واسطهگری تامین میشود.
18
شاید با مرور چند نمونه از ناشر-مولفهای معروف غافلگیر شوید:
فریدریش شیللر؛ نمایشنامۀ «راهزنان» را به صورت ناشناس چاپ کرد. او برای چاپ این کتاب از همسر یک نظامی پول قرض کرده بود. شکست مالی کتاب باعث شد شیللر تا چند دهه بدهکار شود. البته امروز از نسخههای باقیمانده از این کتاب به عنوان عتیقههایی گرانقیمت خرید و فروش میشود.
هرمان هسه که یکی از شناختهشدهترین برندگان جایزه نوبل است، مجموعۀ اشعار رمانتیک خود را با ناشری به دست چاپ سپرد که با سرمایۀ نویسندگان، کتابهای آنها را منتشر میکرد.
هنری میلر، که حالا به عنوان یکی از معروفترین و جنجالیترین نویسندههای تاریخ شناخته میشود. تازه در 43 سالگی تصمیم گرفت نویسنده شود. او اولین مجموعۀ اشعارش را با هزینه خودش چاپ کرد و آن را خانه به خانه میفروخت. (نگاه کنید به تصورات رمانتیک ما از نویسندگی که با نوشتنِ اولین کتاب، توقع یافتن سرمایهگذار و جشن امضای کتاب و … داریم.)
نیچه که کتاب «چنین گفت زرتشت» او همین حالا از پرفروشهای بازار نشر ایران است، در زمان حیاتش کتابش چنان مورد بیمهری قرار گرفت که مجبور شد مدت زیادی پسانداز کند تا بخش آخر کتاب را با سرمایۀ خودش چاپ بشود.
صادق هدایت نسخۀ اول بوف کور، را در هند منتشر کرد. داستانی که تاریخ ادبیات داستانی ایران را برای همیشه دگرگون کرد.
جیمز جویس، «اولیس» را که مطرحترین رمان ادبیات مدرن است، بار اول در سال 1922 در هزار نسخه و با سرمایه خودش به چاپ رساند.
گراهام گرین، کتاب شعرش را با سرمایۀ خود در 25 نسخه چاپ کرد و بعدها تقریباً تمام نسخههای آن را سوزاند. البته سال 2000 یک نسخۀ باقیماندۀ آن در یک حراج به مبلغ 18 هزار پوند فروخته شد.
مارسل پروست هزینۀ انتشار شاهکارش «در جستجوی زمان از دست رفته» را از جیب پرداخت!
آندره ژید کتابهایش را با پول مادرش چاپ میکرد، کتاب معروف «مائدههای زمینی» در دو سال اول فقط 200 نسخه به فروش رسید. ژید در سال 1947 برندۀ نوبل ادبیات شد. (+)
جولیا کامرون چاپ اول کتاب پرفروش «راه هنرمند» را با سرمایۀ شخصی خودش چاپ کرد. بعدها این کتاب توسط انتشارات پنگوئن به چاپهای متعددی رسید.
و صدها نمونۀ موفق و شکستخوردۀ دیگر…
از نویسندگان داستانی و غیرداستانی چند دهۀ اخیر هم بگذریم که سیاهۀ ناشر-مولفهای موفق سر به فلک میکشد. البته که ناشرمولفهای شکستخوردۀ بسیاری هم وجود دارند که کتابهایشان در انبارها و کمدهای نمناک خاک میخورد.
19
در ایران هم پدیدۀ ناشر-مولف رایج بوده. اما غالباً این موضوع از سرناچاری بوده تا انتخاب. (مگر در جاهای دیگر جهان جز این است؟)
با نگاهی به روابط بسته نشر و پخش در ایران موفقیت ناشر-مولف تقریباً محال به نظر میرسد. سیستم پخش و توزیع حتی اجازۀ ظهور و بروز ناشرهای تازه را هم فراهم نمیکند. ضمن اینکه چشم دوختن به دست پخاش! معمولاً… معمولاً 40 درصد از قیمت پشت جلد هر کتاب سهم پخش کنندۀ کتاب است.
20
با منصفترین ناشرها هم اگر کار کنید، در نهایت 10 درصد از قیمت پشت جلد سهم نویسنده است. (ناشرها چارهای هم ندارند.)
اگر به فروش کتابفروشیها هم چشم بدوزید، باید چند سالی انتظار بکشید. ضمن اینکه در شرایط فعلی تیراژ کتاب و گرانی کاغذ، فروش کتاب نویسندۀ کتاباولی تقریباً محال است.
ضمناً خوانندۀ ایرانی با این میزان از غریبگی با کتاب چرا باید برای خرید کتاب یک نویسندۀ تازه کار دست به جیب شود؟
21
اما چطور میشود در همین شرایط، اولین کتاب غیرداستانی یک روانشناس جوان ایرانی با قیمت 48 هزار تومان ظرف دو ماه به چاپ پنج میرسد؟
به خاطر اینکه آن نویسنده در اینستاگرام 170000 نفر فالوور دارد. یعنی عملاً فروش قبلاً در جای دیگری صورت گرفته است. (+)
تازه این کتاب شامل مجموعه یادداشتهایی است که قبلاً در صفحۀ اینستاگرام نویسنده منتشر شده.
22
ما با پدیدۀ نویسنده-بازاریاب مواجه هستیم.
درست است که با مخاطبانی اغلب شتابزده روبهرو هستیم. ولی اگر بهترین شاهکارهای ادبی، قرنها پیش در دوران نبود اینترنت در 500-600 نسخه منتشر میشد. آیا با این میزان از سهولت در جذب مخاطب از میان میلیونها ایرانی، توان جذب و تربیت حداقل هزار مخاطب عمیق را نداریم؟
23
نمیتوانیم پیفپیف کنیم و بگوییم من نویسندهام و سرم فقط باید به نوشتن گرم باشد.
حالا حتی مخالفان فضای دیجیتال هم برای معرفی کتابهایشان به فضای دیجیتال متوسل میشوند.
بخش زیادی از درآمد ناشرها در حال حاضر از طریق فروش اینترنتی است.
24
بازاریابی دیجیتال حتی فروش آثار خاص و هنریتر را هم تسهیل میکند. شاعری را میشناسم که دفتر شعر تازهاش را ماهها پیش از انتشار از طریق صفحۀ اینستاگرامش به 400 نفر پیش فروش کرده است.
بنابراین اینترنت و بازاریابی محتوا، زمینۀ لازم برای فروش بهتر آثار هنری کممخاطبتر را هم فراهم کرده است. و اوضاع فقط برای عامهپسندها بهتر نیست.
25
ما ناگزیر از نویسندگی آنلاینیم. به عبارتی تا وقتی صلیب معرفی و بازاریابی و معرفی اثرمان را به دوش نکشیدهایم، حق غرغر کردن از فضای نشر را نداریم. گر تو نمیپسندی تغییر ده غذا(!) را.
26
بله فعالیت آنلاین شاید از تمرکز نویسنده بکاهد. اما درآمدزایی از نویسندگی همیشه و همه جا سخت بوده. اما الان در یکی از بهترین دورههای تاریخ میتوانیم نوشتن و نویسندگی را به کاری سودده تبدیل کنیم.
27
شک ندارم اگر بسیاری از نویسندههای قرنهای پیشین در حال حاضر وجود داشتند، حتی به جای چاپ کاغذی، به طور کامل روی نشر اینترنتی آثارشان تمرکز میکردند.
منتها چون سنت نشر کاغذی سابقۀ دیرینهای دارد بسیاری از نویسندگان هنوز برای چاپ روی کاغذ اعتبار بیشتری قائل میشوند.
28
من شیفتۀ کتاب کاغذیام. توجه به نشر آنلاین، نه تنها باعث رونق کتابهای الکترونیکی میشود بلکه عملاً باعث ترویج کتاب کاغذی هم هست. چند وقت پیش در همین رابطه نوشتم:
به گمانم وب و شبکههای اجتماعی نهتنها به نشر کاغذی کتاب آسیب نمیزنند؛ بلکه فرصت ترویج و اشاعۀ فرهنگ کتابخوانی را گسترش دادهاند.
در طول تاریخ ایران، کتاب و کتابخوانی چندان فراگیر نبوده که حالا نگران از بین رفتن آن باشیم.
اگر بازار کتاب، قبلاً محدود به چندصدهزار نفر میشد، حالا بهواسطۀ بازاریابی محتوا، هر ناشری فرصت این را دارد، که با کمترین هزینه با میلیونها ایرانی بهعنوان مشتری بالقوه در ارتباط باشد.
ما با نسل تازهای از کتابخوانها مواجه هستیم.
یکلحظه فکر کنید، میبینید که با بسیاری از کتابهای خوبی که خواندهاید، از طریق اینترنت آشنا شدهاید.
طی سالهای اخیر شاهد این بودهام که بسیاری از ناشران بزرگ، از طریق امکانات اینترنت، رشد و توسعۀ برابر با چند دهه کار ناشران گذشته را تجربه کردهاند.
البته کتابخوانی مثل همیشه موضوعی خاص خواهد بود با مخاطبانی خاص؛ اما فضای دیجیتال میتواند آن را پویاتر و پررونقتر کند. (+)
29
حرف اصلی من اهمیت نویسندگی در فضای آنلاین است؛ قدرت و تاثیرگذاری بالای آن.
به طور مثال تیراژ برخی از قدیمیترین و معتبرترین مجلات ایرانی در حال حاضر کمتر از 5 هزار نسخه است که آن هم کاملا به فروش نمیرود. اما سایت شخصی من، ماهیانه حدود 50 هزار بازدید کننده دارد.
این به معنی کیفیت بالاتر محتوا یا بازدیدکنندههای سایت نیست. سخن این است که آیا دنگ و فنگ چاپ و کاغذ و توزیع و این تیراژ اندک، به دردسرهایش میارزد؟
30
تفکر سنتی نشر در ایران هنور مدلهای درآمدزایی از اینترنت را نیاموخته. نهایت خلاقیت نشریات ایرانی این است نسخه پیدیاف نشریه را با قیمتی کمتر روی سایت میگذارند. بدون هیچگونه بازاریابی محتوایی در فضای دیجیتال.
31
زمستان پارسال توی صفحۀ اینستاگرامم اعلام کردم که کتاب تازهام بزودی منتشر میشود.
چند روز پیش که در یکی از کتابفروشیهای معتبر انقلاب بودم. یکی از فروشندهها پرسید آیا کتاب جدیدی منتشر کردهام، چون چند نفر به کتابفروشی مراجعه کردهاند و پیگیر کتاب تازۀ من شدهاند.
32
باری، سادۀ سخن اینگونه است:
اگر سودای نوشتن دارید و میخواهید نویسندگی حرفۀ شما باشد. به یک ناشر آنلاین تبدیل شوید. تبدیل شدن به یک ناشر آنلاین موفق علاوه بر مهارت در نوشتن به فهم بازاریابی دیجیتال نیز نیازمند است.
33
اگر یک انتشارات آنلاین موفق داشته باشید:
یک: میتوانید با درآمدتان، پروژههای خاص و ادبی خودتان را با آرامش دنبال کنید.
با این روش حواشی انتشار کتاب-مجوز و فیپا و میپا و سروکله زدن با ناشر- انرژی شما را نمیگیرد و میتوانید روی کارتان سرمایهگذاری کنید. بنابراین قدرت زیادی برای آزمایش ایدههای تازه خواهید داشت.
دو: میتوانید به صورت مستقیم به بارخورد مخاطبانتان دسترسی داشته باشید و با آنها وارد تعامل شوید. این رابطه میتواند منشا لایزالی! از ایدههای موفق باشد.
سه: درست است که همه میتوانند به عنوان ناشر مولف کار خودشان را چاپ کنند. اما اگر شما جامعۀ مخاطبان خوبی داشته باشید، دیگر نویسندگان هم برای چاپ آثارشان به سراغ شما خواهند آمد. (پس این یکی از فرصتهای خوب شبکهسازی با نشر آنلاین است.)
فراموش نکنیم: بخشی از افراد تاثیرگذار تاریخ که نقش مهمی در توسعۀ فرهنگ بشر داشتهاند جزو ناشران بودهاند. از بنجامین فرانکلین تا گاستون گالیمار و…
شاید مطالعۀ کتاب «در جستجوی صبح»، خاطرات عبدالرحیم جعفری، بینانگذار نشر امیرکبیر برایتان کتاب الهامبخش و ارزشمندی باشد.
نشر آنلاین به ذهنهای خلاق و چهرههای تازهنفس نیاز دارد. شاید در این فضا بتوانیم بهتر از هر جای دیگری طرحی نو دراندازیم.
34
ده نکتۀ ضروری و مهم برای ساختن یک نشر آنلاین:
یک: یک اسم خوب انتخاب کنید. نشرِ «…»؟
بهمن فرسی، بعد از انقلاب، در لندن آثار خودش را در قالب نشری با نام «دفتر خاک» منتشر میکرد.
دو: گرافیک خوب، اعتبار و قدرت کار شما را ده برابر میکند. از نمونههای موفق الگو بگیرد. (+)
سه: کتابهایتان را دسته بندی کنید. مثلاً نشر چشمه، کتابها را با عناوینی مانند قفسۀ آبی و قرمز و ناداستان و غیره دستهبندی میکند. هر کدام از این دستهها هویت گرافیکی مشخص خودشان را دارند.
چهار: انتشار کتابچههای رایگان را جدی بگیرید. محتوای رایگان و مفید بسیاری منتشر کنید تا مخاطب به شما اعتماد کند.
پنج: از تخفیفبازی! دست بکشید. امتیازات بهتری برای مخاطبانتان در نظر بگیرد. هدایای غیرمادی جذابیت بیشتری دارند.
شش: از مدتها پیش از انتشار کتاب بخشهایی از آن را به شکلهای مختلف در شبکههای اجتماعی ارائه کنید. احتمالا آشنایی با بلاگینگ کتاب برایتان مفید باشد.
هفت: برای کتابهای خودتان ارزش قائل باشید. شاید چاپ یک کتاب الکترونیکی، ساده و کم هزینه باشد. اما در تولید محتوای آن باید با دقت و ریزبینی عمل کنید.
هشت: قدرت کتاب صوتی را دست کم نگیرید، میتوانید برای انتشار نسخۀ صوتی کتابهایتان برنامهریزی کنید.
نه: از ویدیو برای معرفی و مرور کتابهایتان استفاده کنید و ارائه یک خلاصه کتاب ویدیویی ساده میتواند فروش کتاب را چند برابر کند.
ده: برای اینکه روزی به یک ناشر رسمی تبدیل شوید برنامهریزی کنید. بسیاری از کتابهای موفق نشر آنلاین شما، بعدها میتوانند در قالب نسخۀ چاپی هم منتشر شوند.
+ نکته مهم:
درست است که شما به مجوز و دفتر و دستک نیاز ندارید. اما به یک سایت به جدیتی در حد ادارۀ یک سازمان بزرگ نیاز دارد. به عنوان مدیر سایت، خودتان را برای اصلاح و ارتقای دائمی سایت مسئول بدانید. فراموش نکنید، سایت شما کتابفروشی شماست. آیا مخاطبان شما حس خوبی از گشتن و خرید از این فروشگاه دارند؟
مطلب پیشنهادی مرتبط:
اگر میخواهید سایت شخصی قدرتمندی داشته باشید حتماً این متن را بخوانید
35
پنج پیشنهاد برای تبدیل شدن به یک نویسندۀ آنلاین حرفهای:
یک: زندگی زناشویی بلندمدتی را تصور کنید که زن و مرد بارها تا مرز طلاق رفتهاند. بارها و بارها از هم دور شدهاند. اما در عین حال هر از گاهی مرتکب تولید مثل هم شدهاند. کسانی که از بیرون نگاه میکنند میپرسند: شما با وجود اینهمه اختلاف چرا دوباره بچهدار شدهاید؟ و زن و مرد با بالا و پایین انداختن چشم و ابرو نشان میدهند که ناگزیر از این کار بودهاند.
رابطۀ نویسنده و نوشتن چنین است. نویسندگی بیش از آنکه به عشق رمانتیک شبیه باشد، یک ازدواج نیمهسنتی! طولانیمدت است. ممکن است با عشق و حرارت شروع شود، اما در ادامه با تعهد و از خودگذشتگی است که ادامه مییابد. کتابهای شما بچههای این زندگی مشترکند و نوشتههای پراکنده هم شاید…
باری باید دوام آورد. این رنج مقدس راه رسیدن به معنا را هموار میکند.
دو: به یک نویسندۀ تمام وقت تبدیل شوید. اگر گزینۀ شغلی دیگر شما، مدیریت یک شرکت بزرگ و معتبر نیست. پس گزینۀ دیگری ندارید! اگر این کار را نکنید سه سال بعد در چه جایگاهی قرار میگیرید؟
سه: هر روز چیزی بنویسید و منتشر کنید. هر چقدر از اهمیت این موضوع بگویم کم گفتهام. بدون حضور روزانه از ذهن و ضمیر مخاطب حذف میشویم. حداقل در سه سال اول فعالیتمان بهتر است حتماً هر روز خودی نشان دهیم.
چهار: فقط به نوشتن اکتفا نکنید. وقتی از اهمیت نوشتن حرف میزنیم، به نوشتن به عنوان پایۀ تولید انواع محتوا حرف میزنیم. بنابراین شما میتوانید نویسندهای باشید که پادکست و فایل صوتی ضبط میکند، ویدیو و مستند میسازد و از هر روش موثری برای ترویج افکارتان بهره میگیرد.
نوشتن راهنماست.
پنج: ناشر شدن بدون عشق به کتاب و توجه به دنیای متنوع کتابها امکانپذیر نیست. پس به عنوان یک نویسندۀ آنلاین باید به یکی از خورههای آشنایی با کتابهای تازه و خواندن کتابهای مهم تبدیل شوید. ناشر شدن از ما نویسندههای بهتری میسازد. به شرط آنکه یادگیری اولویت اصلی ما باشد.
+نکته مهم:
گوگل را دست کم نگیرد. اگر محتوای شما در موتورهای جستجو رتبۀ خوبی داشته باشند، با سیلی از مشتری خوب و مرتبط روبرو میشوید. البته که برای سئو ننویسد. خوب و کامل بودن مطلب و رضایت مخاطب، برای دیده شدن در گوگل و هر موتور جستجوی دیگری کافی است.
36
راستی شاید برایتان جالب باشد، عباس معروفی، علاوه بر نویسندگی، ناشر و کتابفروش موفقی است. نشر گردون و کتابفروشی گردون دو کار موفق او هستند. شاید دیدن این مستند برایتان جالب باشد.
37
زمانی که وبلاگنویسی و نویسندگی آنلاین را آغاز کردم، با وجود مدتها کار در نشریات، نوشتن حتی یک جملۀ درست برایم دشوار بود. اما ادامه دادم. حالا بعد از سه سال میتوانم حرف را تکرار کنم:
خود راه بگویدت که چون باید رفت.
38
راستی بزودی از انتشارات آنلاین مدرسه نویسندگی رونمایی میکنیم.
39
بنا دارم این پست را طی روزهای آینده کاملتر کنم. کامنتهای شما میتواند بخشی از محتوای این متن باشد. اگر سوالی دارید حتماً بنویسید.
کارتونها از: مازیار بیژنی
پیشنهاد:
دورههای حضوری و آنلاین نویسندگی و تولید محتوا
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
160 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
سلام و عرض ادب جناب کلانتری بزرگوار
با اشتیاق در حال جستجو در گوگل بودم تا بتوانم عشقم به نوشتن را با علمش مرتبط کنم که در سایت شما متوقف شدم و ترجیح دادم بمانم و بخوانم. خداوند را شاکرم بابت هدایتش. بنده روان شناسم و اهل نوشتن و نگاه پر از لطف دوستانم به قلمم مرا بر آن داشت که جدی تر در این عرصه گام بردارم. سبک نگارش من هم عاشقانه، ادبی، در حوزه تخصصی تر به عنوان مربی و درمانگر (حوزه نوجوان). مدتی قبل شروع به تالیف کتاب هم کردم که فعلا متوقف شده است. مشتاقم کتاب رو به سرانجام برسانم و تبدیل به کتاب صوتی یا الکترونیکی ارائه کنم. نوشتن هزارکلمه رو خداروشکر شروع کردم و در کارگاه تولید محتوا هم شرکت کردم. فکر می کنم رسالت من نویسندگی بوده و من دست کم گرفته بودم. سپاس فراوان بابت اشاعه بی دریغ علمتان.
سلام خانم بابائی نازنین
بسیار خوشحالم که اینجا هستید.
و چه خوب که در کارگاه محتوا در خدمت شما هستم.
بیصبرانه مشتاقم که نوشتههای شما رو در روزها و ماههای آتی بخونم.
با آرزوی درخشش روزافزون برای شما.
سپاسگذارم. بنده هم مشتاقانه منتظر شروع کارگاهم.
LIKE
من داستان نویس کودکم اما برای انتشار قصه هام در وبلاگ واقعا شک دارم که کار درستی باشه
سلام و سپاس از راهنمایی های مفید و سخاوتمندانه شما.
برای یک نویسنده تازه وارد در حوزه نویسندگی انلاین یا نشر انلاین کدام رسانه انلاین را توصیه می کنید؟
وبلاگ، اینستاگرام یا…
استاد جان عالی بود(:
این متن رو ۱ سال پیش توی کتاب نویسندگی انلاین خواندم.
واقعا این متن فوق العاده است(:
آقا شاهین نشد یبار سر به سایت شما بزنم و انگیزه و انرژی نگیرم.(نه فقط واسه نوشتن، بلکه حتی کارای دیگه)
قدرتِ هل دادنِ کلماتتون، فوق العاده ست. ایشالله موفق تر باشید.
سلام مهدی عزیزم
خوشحالم چنین حسی داری.
برات بهترینها رو آرزو میکنم.
سلام جناب کلانتری، واقعا بسیار آموزنده بود این پست جذاب شما و آموختم، حقیقت من در فضای مجازی خاصه اینستاگرام عضویت ندارم، و با این مطلب فوقالعاده شما در فکر این هستم که فعالیتم در فضای مجازی شروع کنم، امیدوارم تصمیم درستی باشد…
سپاسگزارم 🌷🌸🌷🌸🌷
خوشحالم که اینجا هستید خانم رسولی نازنین
از مهر و توجه شما بینهایت ممنونم.
سلام وقتتون بخیر
بنده رمانی نوشته ام و برای نشر آن دست به دامان خیلی از انتشارات شدم
تا اینکه با سایت شما آشنا شدم و خیلی علاقه مندم که یک نویسنده آنلاین شوم
اما سوالی برای بنده پیش آمده است
اگر مجوز و فیپا رو نگیریم و کتابمان را به صورت دیجیتالی به فروش برسانیم امکان سرقت ادبی آن بالا میرود
بااحترام
منتظر پاسخ شما هستم
ازمطالبتون چیزهای خوبی یادگرفتم
باعث قوت قلبم شد چون عاشق نوشتن وبه فکردرآمد ازآن هم هستم
سپاس حسن عزیز. برقرار باشی.
سلام خوب هستش این روش، فقط اینکه خب خیلیها اصلا اهل اینترنت نیستن ممکن هست نخوانند و ممکن هست اسم نویسنده و یا قسمتی از نوشته را تغییر دهند😕
سلام آقای کلانتری. من همیشه تو سایت شما هستم و بی نهایت استفاده میکنم. افرادی مثل شما که تفکر استراتژیک دارید واقعا نعمتی هستید تو این دنیا. آقای کلانتری من یه سوال دارم که ازش بوی طمع و نون درآرودن از نویسندگی به مشام میرسه. میخواستم بدونم من میتونم مثلا سایتی برای نشر دیجیتال داستانم راه اندازی کنم و هر قسمت داستانم رو که منتشر کردم مثلا یه مبلغ منصفانه برای هر بخش قرار بدم و درگاه اینترنتی هم تعریف کنم و از این طریق درآمدی هم از نوشتن کسب کنم؟ شدنی هست این کار؟ کاش سیستم دنیا روی پول نمیچرخید :))))
سلام الی جان
سپاس از مهر و توجه تو.
بزودی در قالب یک پست مستقل به سوال تو جواب میدم.
خب من یکم بخاطر اینکه موضوع غیر داستانی شد نا خودآگاه حواسم پرت شد😅… ولی فکر کنم باید بگم که من چندین ساله که متوحه این محتوای رایگان و بخشی از کتاب شدم. چون رمان نویسای ایرانی و آبکی😉دارن همینکار رو میکنن الان روشا رو میگم… من صرفا پیگیرشون هستم که دنیای اونا رو یادم نره
۱. از اول اعلام میکنن کتابی در دست چاپ دارن و یک سوم داستان رو رایگان روی کانال میزارن که مولتون رو حروم نکنید و اگه خوشتون اومد تصمیم به خریدش بگیرید😉
۲. رمان کامل و بدون سانسور روی کانال قرار میگیره ولی همراه با نویسنده میخونید آخرین پست که گذاشته شد فقط ۲۴ ساعت روی کانال میمونه و بعد همه ی پست ها پاک میشه تا بره برای چاپ
۳. رمان با پستهای دو صفحه ای روی کانال میزارن و اگه کسی خواست تندتر و بیشتر و همراه با نویسنده بخونه عضو کانال وی آی پی میشه … وی آی پی مبلغ ناچیزی به شماره حساب شخصی نویسنده میریزین
بین ۵ تا ۲۰ هزارتومنه😁
و هرشب ۳ ۴ تا پارت میزارن
رمان نویسای پردرآمدی که من دیدم در همین لحظه با وی آی پی ۲۰ تومنی برای یکسال نویسندگی بین ۷ تا ۱۰ هزار نفر عضو وی آی پی ان😁🤪 بنظرم برای کتاب سوم و چهارم عالیه تازه بغیر از چاپ و اعضای کانال تلگرامی فیلتر شده ۵۰ تا ۱۲۰ هزار نفرشون😊
ولی ۹۰ درصد از روش اول استفاده نمیکنن😉 انگار روشای بعدی بیشتر جواب داده کاملا رایگان ها میدونم اصلا آبکی خون نیستین گفتم اطلاعات بدم😅 منم دیگه محدود کردم ولی خب اطلاعات از زمان جاهلی و وی آی پی های قبلی که عضو بودم دارم
سلام فاطمه جان
مرسی. چه کامنت جالبی.
ممنونم که با این کامنتت کمک کردی این پست کاملتر و متنوعتر بشه.
[…] شغل نویسندگی و تولید محتوا […]
با عرض سلام و خدا قوت
بنده نوشته ها و طرح هایی دارم که در مورد اصول انسان بودن و مسائل فراموش شده ای هست که متاسفانه دنیای بشری امروز نه تنها اون رو فراموش کردن بلکه به او جهت اشتباه دادن و تحریف شده
هدفم این که اونها رو به صورت فیلم سینمایی زنده یا انیمیشن تبدیل کنم
اما تهیه کننده یا کارگردانی رو نمیشناسم و راه های ارتباط با اون بزرگواران رو هم نمی دونم.
از شما خواهش میکنم که بنده رو راهنمایی بفرمائید.
بسیار سپاسگذار و ممنونم استاد
درود خانم سرمدی عزیز
چه ایدۀ خوبی.
متاسفانه ارتباطی با سرمایهگذارها و تهیهکنندهها ندارم، و کلاً فضای حاکم بر سینما و تلویزیون ایران رو زیاد نمیپسندم.
کاش میتونستم کمکتون کنم…
برقرار باشید.
[…] […]
سلام، مثل همیشه عالی، فقط در بندهای3 و29 و33 اشتباهاتی وجود دارند.
سپاس از مهر شما. اصلاح شد.
سلام آقای کلانتری
این نوشته ها و راهنمایی های شما فوق العاده بود.
خیلی خیلی ممنونم🙏🙏
سپاس از مهر و توجهت امین عزیز
آقای کلانتری من 21سالمه از 8سالکی می نویسم
نوشتن آرومم میکنه مثل قرص اعصاب میمونه برام
میخواستم 18سالگیم اولین کتابم رو چاپ کنم توان مالیش رو نداشتم الان میخوام تو 5ماه اولین کتابم رو که رمان هست و در ایتالیا اتفاق میوفته بنویسم و شخصیت ها ایتالیایی هستن
میخوام قبل تولد 22سالگیم حتما به چاپ برسه چاپ کاغذی اگه خود نویسنده بخواد چاپ کنه چقدر باید هزینه کنه ؟
و به نظرتون من که ایران زندگی میکنم نوشتن یه رمان که کاملا در ایتالیا اتفاق میوفته میتونه جذاب باشه ؟ کار درستیه ؟ لطفا راهنماییم کنین .
مینا جان
بستگی داره. اگر شناخت دقیقی از اون فضا ندارید که خب بهتره این کار رو نکنید.
ضمناً دلیل اینکه تو ایتالیا میگذره چیه؟ آیا این ضروریه؟
دربارۀ چاپ کتاب هم میتونید با آقای منصور سجاد صحبت کنید.
سلام استاد عزيز خيلي عالي بود ممنون
من اسم شمارو از يكي از اساتيدم شنيدم و باهاتون اشنا شدم الان دوهفتس كه تو دوره شركت كردم واقعا خيلي خوشحالم
نوشته هاتون بهم خيلي اعتماد بنفس داد تو چند تا دوره تخصصي شركت كردم همش ميگفتن يك متن از برداشتت از اين جلسه تو ويرگول بنويس منتشر كن واقعا ميمونم چطور شروع كنم با اينكه خيلي خيلي مطالعه ميكنم ولي موقعي كه ميخوام بنويسم نميدونم چطور شروع كنم اينكه هر روز بنويسم و منتشر كنم لطفا راهنمايي كنيد
سلام نوشین عزیز
خوشحالم که اینجا هستید. سپاس از مهر شما.
در رابطه با سوال شما من چیزهای مختلفی نوشتم.
اما شاید مطالعۀ این متن بتونه نقطۀ شروع خوبی باشه براتون:
آموزش تولید محتوا
قبل از اینکه با شما ساییتتان و نوشته هایتان اشنا شوم دلم می خواست نویسنده ایی شوم که نامش ردی کتابهای مختلف چاپ شده
اما حالا می فهمم لذت واقعی چاپ کتاب نیست شاید قلمی برای نوشتن نداشته باشم اما شما کاری کردید که عاشق ذوقم شوم وبه عااقه ام عشق بودزم حالا من می نویسم خیلی ضعیف یا خوبش را کاری ندارم من از هر واژه ایی که تایپ می کنم یا روی کاغذ خط خطی لذت می برم و این حس رو مدیون شمام اگر قبلا برای مخابطبان می خواستم نویسنده شوم الان نویسنده نیستم بلکه عاشق نوشتنم
درود ملیحه خانم عزیز
چه خوب که شگفتی نوشتن رو کشف و وارد زندگیتون کردید.
برای من حتما بیشتر بنویسید.
سلامت و برقرار باشید.
مفید و امیدبخش
به قول مادرم شما خوش ذاتید
سلام شیوا جان
شما محبت داری به من.
برات بهترین و زیباترین لحظهها رو آرزو میکنم.
سلام .من عاشق نوشتن ام و گهگاهی هم برای خودم می نویسم اما فکر میکنم نوشته هام معمولی هستن ،میشه لطفا بگین از کجا بدونیم واقعا استعداد نویسندگی داریم و میتونیم بنویسیم؟ممنون از راهنمایی های خوبتون
سلام به شما دوست نازنین
دربارۀ استعداد نویسندگی این مطلب رو بخونید: استعداد نویسندگی
در کل پیشنهادم اینه زیاد درگیر بحث استعداد نباشید. بنویسید و از نوشتن لذت ببرید.
سلام ممنون خیلی روان گفتین
مخصوصا قسمتی که گفتین حتما نباید بنویسین و محتوا تولید کنین مثل مستند و ..
لطفا بازم در خصوص اینکه چطور نویسنده موفقی در حوزه های اجتماعی بشیم و همه مارو بشناسن بگین
درود عاطفه عزیز
سپاس از مهر شما.
حتما.
[…] اگر ما مدام فکر کنیم که چقدر خوب میشد اکر دیگران کارمان را چاپ میکردند، خودمان را ناتوان میکنیم. برعکس، ما باید تصمیم بگیریم عزممان را جزم کنیم که، یک: صرف نظر از هرچیزی بنویسیم و دو: صرف نظر از هرچیزی، آنچه نوشتهایم را با دیگران در میان بگذاریم.(انتشارات کوچک خودمان را راه بیندازیم) […]
من یه نویسندهی تازه کارم و 16سالمه.برای اینکه بتونم گرافیک خوبی داشته باشم چیکار میتونم بکنم؟
هانیه جان
میتونی تو دوره هزارویک محتوا شرکت کنی که بخش مهمی از اون به آموزش گرافیک اختصاص داره:
هزار و یک محتوا
سلام. مطلبتون عالی بود. من از اون دسته مترجم هایی هستم که ده ساله ترجمه می کنم ولی هنوز هیچ کتابی با نام خودم ندارم. در حال حاضر در حال ترجمه ی کتابی با مضمون خوشبختی هستم. می تونید راهنماییم کنید؟
سلام ندا خانم عزیز
بله، با کمال میل. من در خدمت شما هستم.
برام بنویسید که چه برنامهای تو ذهنتون هست.
سلام.از وقتی نوشته هاتون رو میخونم به نوشتن جور دیگه ای نگاه میکنم.مدت زیادی بود که به جز روزی یک صفحه شرح حال چیز دیگه ای نمی نوشتم …اما با تاثیری که از نوشته های شما گرفتم هر روز واسه پر کردن صفحات بیشتر نسبت به روز پیش مشتاق تر میشم..برای من که مثل مُسکن عمل کرده..و حالا به نوشتن حرفه ای حتی در قالب کتاب آنلاین فکر میکنم.ممنون از محتواهای مفیدتون
مریم عزیز
خوشحالم که چنین دیدگاهی به نوشتن در شما شکل گرفته.
هرگز از این مسیر نوشتن دور نشید.
امیدوارم بزودی کتاب خودتون رو بنویسید و منشتر کنید.
براتون بهترینها رو آرزو میکنم.
سلام.ببخشید من یه سوال داشتم.اگه کتابی بنویسیم و بعدش همینجوری بدون اینکه دنبال مجوز گرفتن و فیپا و….بریم تو فضای مجازی انتشارش بدیم آیا خطر اینکه شخصی کتاب رو بدزده و به اسم خودش بعدا منتشر کنه وجود نداره؟یعنی در واقع سرقت ادبی صورت نمیگیره؟اگه مجوز بگیریم مطمئن تر نیست؟خیلی ممنون
سلام سمیرای عزیز
بله، این امکان هست.
ولی به این نکته هم توجه کن:
آیا نگران دزدیده شدن نوشتههایتان هستید؟
درود بر شما. ممنونم از سایت خوبتون و خیلی خوشحالم که امروز این سایت رو در جستجو هام پیدا کردم حقیقا اول میخواستم فقط یک سایتی رو پیدا کنم که با ترس و لرز چند فصل از داستانم رو به رایگان به اشتراک بزارم و بازخورد بقیه رو نسبت به نوشته هام ببینم . کاری که هیچ وقت جرعتش رو نداشتم ولی با خوندن این پست شما دیدگاه و هدف جدیدی تو ذهنم جوونه زد . از وقتی ۹ سالم بود از قلم و کاغذ جدا نمیشدم و هربار که جرعت میکردم داستانم رو برای خانواده بخونم با نقد های تند و سرکوب کننده ای مواجه میشدم . برای همینه نویسندگی در تمام این سال ها یک راز سر به مهر برای من بود ولی اگر بگم که کمی با خوندن این مطلب جرعت پیدا کردم دروغ نگفتم هرچند هنوز حتی فکر تلاش برای به اشتراک گذاشتن روح لخت خودم منو میترسونه اما همینقدر که شور و حرارتش رو حس میکنم شاید باعث جرقه ای برای یک موفقیت باشه. خیلی متشکرم بابت این متن مفیدی که نوشتین بعد از این سایت شمارو به طور جدی دنبال میکنم.
سلام طهورا جان
خیلی خوشحالم که اینجا هستی.
حتما برای من بیشتر بنویس از خودت.
تو مسیر نوشتن با عشق و لذت و جدیت پیش برو.
امیدوارم دم به دم شگفتی نوشتن رو بیشتر حس کنی.
[…] اگر ما مدام فکر کنیم که چقدر خوب میشد اکر دیگران کارمان را چاپ میکردند، خودمان را ناتوان میکنیم. برعکس، ما باید تصمیم بگیریم عزممان را جزم کنیم که، یک: صرف نظر از هرچیزی بنویسیم و دو: صرف نظر از هرچیزی، آنچه نوشتهایم را با دیگران در میان بگذاریم.(انتشارات کوچک خودمان را راه بیندازیم) […]
سلام. من تقریبا یه ساله دارم رمان مینویسم. الان دارم ششمین رمانمو مینویسم. اما نه روی کاغذ اونا رو تو کانالی در روبیکا مینویسم. میخوام تو اینده نویسنده خوب و ماهری باشم و بتونم مخاطبای خودمو پیدا کنم. اما نمیتونم وبلاگ بنویسم. بنظرتون با این حال میتونم به اون درجه برسم؟ بنظرتون برای جذابیت کانالم چه کنم؟؟
حانیه جان
خیلی خوبه که انقدر فعالی.
خب، رشد و دیده شده کانال یه مقدار زمانبره و به مداومت زیادی نیاز داره.
پیشنهادم اینه که این مطلب رو بخونی:
چگونه یک کانال تلگرام حرفهای داشته باشیم؟ | از ساختن کانال تا تولید محتوا در آن
سلام شاهین جان لحظه هات سبز، پرمحتوا و پایدار. با خوندن این پست کامل و جامع اشتیاق وصف ناپذیری برای نوشتن کتاب الکترونیکی پیدا کردم و برای این که این حس از بین نره از همین امروز شروع می کنم به نوشتن اولین کتاب الکترونیکی، هر چه قدر هم که ناقص و بد باشه، مهم نیست فقط دوست دارم برای اولین بار این کارو حتما حتما انجام بدم و این جمله ای که نوشتی رو میزارم جلوی چشمم تا انگیزه بگیرم “خود راه بگویدت که چون باید رفت.”…
به به چه خوب مرتضی جان
من مشتاقم که خیلی زود بیای و لینک دانلود کتابت رو اینجا برام بذاری.
[…] ثبت کنید تا تعهد بیشتری به وبلاگنویسی پیدا کنید. وبلاگنویسی را میتوان مؤثرترین و حرفهایترین روش ارتباط و […]
سلوم😐✌ منم مینویسم ولی نه مخاطبی دارم نه هیچی😓 ممنون میشم کمکم کنی. منم قول میدم درآمدمو نصف نصف تقصیم کنیم. تازه دوتا فلافل هم مهمون من. مرسی مرسی 😐 😐
سلام شاهین جانم من از مطالب شما خیلی خوشم آمد .شمارا تحسین مینمایم
سلام به روی ماه شما عباس عزیز
یک دنیا ممنون از مهرتون.
موفق باشید.
[…] شغل نویسندگی | انتشارات کوچک خودتان را راهاندازی کنید […]
سلام بر شاهین خان
ممنون میشم وبلاگم رو ببینی و نظر بدین
helma95.blogfa.com
منتظر دیدگاه ارزشمندت در مورد وبلاگم هستم
ممنون از اینکه پاسخگو هستی
مرسی که هستی
سلام بر عزیز دل
وبلاگت رو دیدم.
خیلی هم خوبه. یعنی شروعت عالیه.
ولی میدونی. به نوشتن بدون هویت رسمی چندان امیدوار نیستم.
مثلاً الان دلم میخواد بهت لینک بدم تو بخش دوستان من، ولی نمیدونم اسم کاملت چیه.
وقتی با اسم و رسم کامل و هویت حقیقی مینویسیم مسئولیت ما در قابل نوشتههامون بیشتر میشه، و در نتیجه در بلندمدت بهتر مینویسیم.
وای این متن خیلی خیلی کامل و قشنگ و جدید بوود😯خیلی از خوندنش لذت بردم. همه اون چیزی که دلم میخواست توی اینترنت راجب نویسندگی و نویسندگی آنلاین بخونم اینجا بود. من معمولا نظر نمی نویسم ولی این متن عالی بود ممنون👏🏻
سلام شادان عزیز
ممنونم از مهرت.
خوشحالم که این مطلب برات مفید بوده.
بیشتر برای من بنویس.
موفق باشی.
[…] به عنوان فعال حوزۀ محتوا باید خودمان را یک ناشر بدانیم. (+) […]
[…] اینترنت دارد، سایت شخصی هر نویسنده میتواند دفتر انتشارت و مرکز نشر آثار او باشد. فقط باید شکیب و توان این کار را […]
با سلام
من یک نویسنده ی جوونم که سبک نوشتنمو اختراع کردم و فرق میکنه
وبلاگ دارم
http:/naghmehsokoot.blogfa.com
میتونید بخونید
ازتون کمک میخوام که با این سن بهم انگیزه ی ادامه دادن بدین
سلام فائزه عزیز
زنده باد.
چقدر خوب که انقدر فعال و سختکوش و با پشتکار هستی.
با قدرت ادامه بده.
سعی کن هر روز چیزی بنویسی و منتشر کنی. هیچوقت این روند رو متوقف نکن.
“شاید برای شما هم اتفاق بیفتد” نام مجموعه تلویزیونی بود که گاهی در تلویزیون نامش را میدیدم، شاید شما هم آن را دیده باشید. گاهی وقتی به آن نام فکر میکنم، چیزی از درونم میگوید “شاید برای تو اتفاق نیفتد.” آن که در درونم این حرف را میزند خوب میشناسمش، حتی چند باری دست به یقه هم شدیم. اما نتیجه اش این شد که نه من از ادامه ی مسیر، دست کشیدم و نه او از گفتن حرفهایی همچون: “برای تو اتفاق نمی افته، تو نمی توانی از راه نویسندگی به جایی برسی و …”کوتاه آمد.من در جواب به حرفهایش، گامهایی برداشتم دخترانه اما بلند شاید نسبت به گامهای مردانی مثل شما و اهل قلم ها کوتاه باشد ولی برای منی که سلانه سلانه راه میروم بلند بود.
۱. تصمیم گرفتم نویسندگی را به عنوان شغل تمام وقتم قبول کنم پس از کارم کناره گیری کردم. شاید در حال حاضر سه ساعت یا چهار ساعت روی نویسندگی زمان میگذارم ولی همیشه دفتری همراهم است و گاهی چیزی درونش می نویسم.
۲. با اینکه در حال حاضر حتی شپش ها هم جرات راه رفتن ته جیبم را ندارند احتمالا به خاطر اینست که از خالی و تهی بودن زیادی ته جیبم، می ترسند کسی گیرشان بیندازد و به زندگی شان پایان دهد. باز هم به اندک پیشنهاد شغلی که به من میشود جواب رد میدهم و بر نویسندگی پافشاری میکنم.
۳. با آنکه ترس از ارائه و ترس از انتشار در من بسیار است و آدم کمال گرایی هستم.
باز هم کانالی راه انداختم “گمشده در مه” تصمیم به روزانه نویسی اش گرفتم، بماند که کمال گرایی ام در بازنویسی عود کرد و مرا زمین گیر کرد با اینحال کوتاه نیامدم و هر بار مطلبم تمام می شود حداکثر یک هفته یکبار مطلبم را میگذارم و می دانم روزی شاید خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکنم روزانه متن هایم را منتشر خواهم کرد.
با اینکه گامهایی برداشته ام و هنوز باید بردارم.
گاهی گنگ و تهی می نشینم بر زمین اتاقم و با خودمیگویم .
آیا من هم می توانم در راه نویسندگی بروم و بروم و بروم و …..؟
آقای کلانتری گاهی حرفهایتان شبیه کتابهای موفقیت است، شما خیلی جلوترها ایستاده اید و مسیر را نشان می دهید، راه و چاه آمدن را نشان می دهید و تشویق می کنید و میگویید شما هم بیایید.
منی که اول مسیر قدم به قدم جلو می آیم، شما را می نگرم و با خود میگویم آیا…، من هم می توانم.
سلام آقای کلانتری. من یک ساله که نویسندگی آنلاین رو شروع کردم. اما جدیدا کمی خسته شدم. اما نوشتن به این سبک کمی دشواره. من خیلی دلم میخواد که بتونم از راه نویسندگی پولی هم دربیارم اما نوشتن آنلاین این کمک رو به من نمیکنه. واقعا هیچ جایی برای کمک به یک نویسنده تازه کار نیست؟
سلام فاطمه عزیز
اولاً یک سال اصلاً کافی نیست برای نتیجه گرفتن از این کار.
ثانیاً برای کار حرفهایتر، یه سایت وردپرسی بزن برای خودت. این مطلب شاید برات مفید باشه:
اگر میخواهید سایت شخصی قدرتمندی داشته باشید حتماً این متن را بخوانید
ثالثاً: برای موفقیت در نویسندگی آنلاین، باید برای یادگیری بازاریابی محتوا وقت بذاری. چقدر برای این کار زمان صرف کردی تا حالا؟
سلام آقای کلانتری، خیلی ممنون از سایت و کانال خوبتون توی تلگرام . من یک نویسنده ای هستم که تازه یک ماه هست با قلمم آشتی کردم و سعی دارم با خوندن و نوشتن هرچه بیشتر به هدفی که برای نوشتن دارم و اون چیزی نیست جز شاد کردن قلب مردم سرزمینم و نشان دادن کوره راه های امید، برسم. برای شروع توی اینستاگرام پیجی راه اندازی کردم و با این که کمی از انتشار نوشته هام میترسم ولی با این جستار شما به خودم اومدم و ترسم و کنار زدم. من واقعا دلم میخواد نوشته هام مرهمی باشه برای دردهای مردم هم وطنم و این خواسته قلبی منه… ممنون از متن عاالیتون، در آینده حتما از ایده شما برای رسیدن به هدفم استفاده خواهم کرد. ممنون که انگیزه ما نوقلمای نورسیده رو تقویت می گنید و به جلو هلمون میدید.
سلام دوست عزیزم
ممنونم از محبتت
خوشحالم که اینجا هستی.
حتماً حتماً سعی کن بیشتر بنویسی.
دوست دارم نوشتههاتو بخونم.
شاد و برقرار باشی.
[…] اگر نویسندۀ آنلاین باشید، هر آنچه روی وبلاگ یا وبسایتان منتشر میکنید […]
شیر مادرت حلالت مرد ، که هیچ وقت بخیلان عمل نمی کنی و هر آنچه بدانی را در کمال سخاوتمندی در اختیار دیگران قرار می دهی .
شاید این را باور نکنی ولی تو برای من پیامبر نویسندگی هستی در معنای واقعی لغت .
سلام امیر معین عزیز
البته که تو به من لطف داری.
برات بهترینها رو آرزو میکنم.
وای چقدر لینک داشت. بیشترشونم جذاب به نظر میرسن. یه چندباری باید بیام سر بزنم به این صفحه. عالی بود، خدا قوت.
زنده باشی نوید جان.
سلام شاهین
چطوری؟
من عاااااااااااااااشق نوشتنم
دوران مدرسه هم عاااااااااااااشق ادبیات بودم
خلاصه اینکه الان داستان مینویسم
مدتی هم میشه که سایت زدم از نوع وردپرسش
داستانهام رو اونجا به اشتراک میذارم و چون تازه تأسیسه فعلا مخاطبی ندارم، انتظار داشتنش رو هم درین برهه زمانی ندارم!
راجع به انتشار آنلاین باهات موافقم
من خعلی وقت پیشا که نمیدونستم انتشار الکترونیکی چیه دوست داشتم یه روزی یه همچین چیزی باشه
راستش بیشتر دوست دارم داستانهام رو الکترونیکی بفروشم
و باهات موافقم که میگی کتابهای رایگان هم برای مخاطب در نظر بگیریم
خلاصه اینکه مطالب سایتت رو دوست دارم
خعلی وقته میشناسمت
همیشه فکر میکردم آدم مغروری هستی
نمیدونم چرا
ولی الان از نظرم برمیگردم
شاد و پیروز باشی
سلام نصرالدین عزیز
زنده باد. از خوندن کامنت پرانرژی تو لذت بردم.
چه کار خوبی که کردی سایت زدی، حتماً خیلی جدی و منظم روش کار کن.
من تو بخش دوستان من به سایتت لینک دادم.
پی نوشت:
:)))))مغرور خیلی خوب بود. من چی هستم که حالا مغرور هم باشم!
من مخلص دوستان خوش ذوقی مثل شما هم هستم.
شاد باشی و برقرار.
شماره 9 یک اشتباه تایپی دارد جانم. گذاشتم به حساب هیجانت!
این کارتون هایِ خفنِ عشق را از کجا آورده ای آخر؟ خودت کشیده ای؟(انتهای مقاله جوابم را گرفتم)
در 25 غذا را یا قضا را؟!
جمله طلایی ات زینت بخش ذهنم شد: “در طول تاریخ ایران، کتاب و کتابخوانی چندان فراگیر نبوده که حالا نگران از بین رفتن آن باشیم.”
چندین ی طلب ما. در خرید بعدی حساب میکنیم!
مقاله مثل همیشه عالی بود.
ببخش که با ضمیر مفرد خطابت کردم. بعد از یک غیبتِ چند ماهه که همواره با یاد تو گذشت، این حق را به خودِ حقیرِ قاصرم دادم!
رسول جان. غذا. مخصوصاً اونجوری نوشتم، علامت تعجب هم که گذاشتم.
ممنونم از مهرت
دلتنگت بودم.
شاد و برقرار باشی.
اشتباه تایپی شماره 9 رو برام بنویس رسول جان
درآمدزادیی
مطالب مثل سابق عالی و قابل تامل
سپاس رضا جان
ممنونم از مهرت.
سلاااااام. سلامی پر از انرژی که همش رو از خوندن این مطلب کامل و دقیق و دلنشین گرفته. دست مریزاد آقا شاهین.
امسال خبرهای خوبی براتون خواهم داشت که امیدوارم شنیدنش بخشی از زحماتی که برای آموزش من کشیدید جبران کنه. #ماـآیندگانیم
به به ببین کی اینجاست.
به فکر شما بودم اتفاقا.
چه خوشحال شدم کامنتتون رو دیدم.
سایتتون چه خوشگل شده. حتما بهتون لینک میدم.
چقدر خوب، بی صبرانه مشتاقم تا اخبار موفقیتتون رو برام بنویسید.
شاد و برقرار باشید.
به امید دیدار
#ما_آیندگانیم
سپاس برای همه لطفی که دارید.
به امید دیدار
[…] شغل نویسندگی | انتشارات کوچک خودتان را راهاندازی کنید […]
با سلام ، مطلبتون عالی بود ولی باید به این نکته هم اذعان داشت متاسفانه گاهی این تبلیغات اینستاگرامی کتاب باعث خرید کتابهایی میشه که واقعا ارزش ندارند بنظرم نباید گول هیاهوی خیلی از این صفحات رو خورد
سپاس سعید عزیز
سلام به آقاشاهین
وای که چقدر دلتنگ سایت و مطالبتون بودم
بسیار زیاد پشیمونم از اینکه برای سرزدن و خوندن مطلب هاتون اینقدر تنبلی و هی امروز فردا کردم
هرچند که مطالب اینستاگرام تون رو میخوندم
ولی خب مهم اینکه الان اینجام و میخوام یکی یکی پست های خوبتون رو بخونم
باورکنین همین شروع با دیدن این مطلب خوب و عالی تون شگفت زده شدم
چطوری همیشه ایده های خوب دارین برای بیان کردن؟
حس میکنم نقشه ی گنج باارزش پیدا کردم
باید بگم منم با شما درمورد انتشار آنلاین موافقم خیلی از نویسنده های رمانی رو میشناسم که کارشون رو با انتشار رایگان رمان هاشون توی فضای مجازی شروع کردن
و حالا کتاب هاشون به چاپ رسیده و با تبلیغ در صفحه ی اینستاگرامشون فروش خوبی دارن
البته من که اینطوری میبینم
یکی از کسایی که میشناسم و قبلا رمان های آنلاینشون رو خوندم خانوم هماپوراصفهانی هستش
که حتی رمان هایی هم که از ایشون تو صفحات مجازی بود با اینکه خیلی ها خوندن ولی بازم با چاپ کتابش خریداریش کردن
همیشه با دیدن این افراد که از صفر شروع کردن و با تلاش خودشون به جایی رسیدن باعث میشه انگیزه بگیریم
درست مثل این نقشه ی گنجی که شما دراختیارمون گذاشتین و انگیزه ی بزرگی هست برای همه ی ما دست به قلم ها
گاهی با خودم میگم زهرا تنبلی نکن قلمت رو از اینم قوی تر کن و توهم داستان هات رو در فضای مجازی منتشر کن
اما یه لولویی به اسم ترس نمیذاره این کار رو بکنم
اما یک روزی از این دلنوشته نویسی توی وبلاگم بیرون میام و شروع میکنم به انتشار داستان و رمان هام
خدارو چی دیدین شایدم یک روزی برند انتشاراتی خودم رو یهویی افتتاح کردم
زنده باد زهرای خوب
تو با همت و استعدادی که از خودت نشون دادی، با نظم و مداومت، قطعاً میتونی به جاهای خیلی خوبی برسی.
به امید درخشش روزافزون تو.
خیلی عالی بود . خدا قوت
همیشه خوندن این بلاگ انگیزه رو در من زنده میکنه 👌👌👌
درود به معصومه جان؛ دوست همیشه خوب من
خوشحالم که چنین حسی داری.
سلام دبیر زبان و ادبیات فارسی هستم و با سایت شما هنگام وبگردی آشنا شدم. با این که کارم مدت ها ادبیات بوده و هست؛ ولی چند سالی می شه که به نوشتن علاقه مند شدم. حرف ها و کارهاتون رو می پسندم. اگر دوست داشتید به سایت تازه راه اندازی شده ی من هم سری بزنید. با سپاس، سعید.
سلام سعید عزیز
سایت زیبای شما رو دیدم.
خیلی خوب کار میکنید.
امیدوارم با نظم و تداوم بیشتر و بیشتر بخونید.
سلام شاهین عزیز.
من چندسال پیش تمرینها و ایده های نویسندگی رو از کانالت دنبال میکردم. برنامه نویس بودم و گه گاه برای خودم مینوشتم. دوست داشتم دفتر خاطرات روزانه ام جذابتر بشه. کم کم شروع کردم در اینستاگرام کپشن های طولانی تری نوشتم. اینطوری شد که یهو از دنیای برنامه نویسی افتاد وسط تولید محتوا!! اولش ترسیدم اما کم کم بهم مزه داد. حالا در سفرم و از زندگیم در جنوب شرقی آسیا مینویسم.چرخه زندگیم شده سفر برای نوشتن و نوشتن برای سفر!! توی فکرم اینه حرفه ای تر وارد این حرفه بشم. وبسایت، کتاب، محصول مرتبط با سفر و … ایده هاییه که توی ذهنمه. ممنون میشم اگر راهنمایی کنی چه کتابهایی مطالعه کنم و چطوری برای کتاب سفرنامه ایده پردازی کنم!؟
سلام عاطفه
چطوری دختر؟
یادمه تو رو. مشهد زندگی میکردی. یه کارایی هم برای کتابخونی بچه ها میکردی.
چه کار مهیج و جالبی کردی.
این حوزه برای کار کردن عالیه.
تو ایران هم از این جنس کتابا خیلی استقبال میشه.
به نظرم برای شروع یه نگاهی به کتابای منصور ضابطیان بنداز.
بازم برام کامنت بذار، تا منابع بیشتری رو بهت معرفی کنم.
سلام آقای کلانتری عزیز
خیلی لذت بردم از این نوشته شما
دمتون گرم
امیدوارم من هم بتونم انتشارات شخصی ام رو داشته باشم
فقط یه سوال: به نظرتون برای انتشارات یک سایت جدید بسازم یا همین سایتم شخصیم خوبه؟
ممنون
سلام محمد جان
اول از همه بگم که واقعاً خوشحالم که تو وبلاگنویسی انقدر جدی هستی.
هر کسی نمیتونه دووم بیاره، و تو ثابت کردی که آدم این کاری. مطمئنم که یه روزی حسابی میدرخشی.
و اما جواب سوالت:
حس میکنم فعلاً سایت خودت کافیه. اینجوری تمرکزت بهت میریزه. روی تقویت سایت خودت وقت بذار. همین سایت میتونه یه انتشارات آنلاین عالی باشه.
سلام
عالی بود.خواندنی و به کار بستنی .ذهنم را قلقلک داد.
زنده باشی مریم نازنین
بله …. این سه نقطه حاوی سکوت و تائید من است. در هر راهی صبر و تلاش نتیجه خواهد داد. به قول یک روانشناس “هرگز اتوبوس خود را ترک نکنید” . چه خوبه که کسانی مثل شما هستند که برای ادامه مسیر امید رو توی دلمون روشن نگه دارند. ممنونم
سلام شیوا جان
خوشحالم که چنین حسی رو از مطلب گرفتی. تمام تلاش من هم همین بوده.
زندگی با وجود دوستان پر مهری مثل شما زیباست.
یه متن کامل و طولانی از شما در مورد “نویسندگی” و این کارتونهای عالی…من که طرفدار این برنامه ی تازه شما شدم:) خسته نباشید
سپاس نگین نازنین
تلاش میکنم این روند با موفقیت ادامه پیدا کنه.
شاد و برقرار باشی.
سلام، وقت بخیر
من یکی از کاربران سایت شما هستم و قصد دارم در زمینه تولید محتوا فعالیت داشته باشم و تصمیم دارم که یک سایت برای جمع آوری مطالب و ….. داشته باشم.
لطفا مرا در این مسیر همراهی و حمایت کنید، از نام سایت تا معرفی منابع برای جمع آوری مطالب و رشد و پیشرفت.
البته چون شروع به یادگیری برنامه نویسی و طراحی سایت کردم، قصدم به نتیجه رساندن آموزشها و مهارتهایم است.
منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستم، با تشکر.
سلام فاطمه عزیز
خیلی عالیه. برات بهترینها رو آرزو میکنم.
مطالب زیر احتمالا برات مفید باشن، بخون و اگر سوالی بود با جزییات بیشتر ازم بپرس:
اگر میخواهید سایت شخصی قدرتمندی داشته باشید حتماً این متن را بخوانید
تولید محتوا | بهترین شغل این روزها+دانلود رایگان
آقای کلانتری واقعاً ممنون بابت این مطلب کامل و کاربردی و انگیزشی …
* به نظر من کسی که می خواد «وب سایت» راه اندازی کنه، باید حتماً ایده ها و حرف های جدی و بکری داشته باشه و علاوه بر این از قبل تمرین داشته باشه … آدم به روزی باشه. محتوا و بازاریابی اون رو بشناسه. برای رونقش SEO – سئو بلد باشه. یه جورایی یه نویسنده نیمه حرفه ای باشه … طوری نباشه که تازه بخواد بیاد تو سایتش اولین چرک نویس ها و نوشته هاش رو بنویسه و به اشتراک بگذاره …
خودم تا حدی علاقه و اشتیاقش رو دارم اما در حال حاضر، محتوا و سوخت کافی و مناسب رو برای هوا کردن یه وب سایت ندارم! و گرنه حتماً یه دونه راه اندازی می کردم …
با توجه به شناختی که از خودم دارم، روی تا مورد باید بیشتر کار کنم: 1- ایجاد اراده قوی برای انجام این کار و تقویتش 2- تمرین کردن (و زیاد خوندن و نوشتن)
# یه مشکلی هم که دارم اینه که: نحوه و طرز و شیوه نوشتن بطور جذاب رو برای رسوندن منظورم، خیلی بلد نیستم. یه نقل قول معروف رو زیاد دیدیم: “چه چیزی را گفتن، مهم نیست. چطور گفتن مهم است”
اگه می شه راهنمایی کنید تو این زمینه؟ راهکار شما چیه برای حل کردن این مشکل؟ چه کتاب هایی رو باید خوند؟
سلام امیر جان
نبودی یه مدت. حالت خوبه؟
البته به نظرم همۀ اینایی که گفتی رو باید حین انجام کار یاد بگیریم. به موضوعات درستی هم اشاره کردی.
من بهت پیشنهاد میکنم اگر این کار برات جدیه، از همین امروز سایت خودت رو هوا کن.
و اما دربارۀ سوالت امیر عزیز
چیزی گفتی یعنی مهارت نویسندگی.
بنابراین خیلی کلیه سوالت.
کل سایت من در جواب همین یک سوال توئه.
پس شروع کن کار رو، تمرین کن، و در حین کار توان بیان درست حرفات رو هم پیدا میکنی.
سلام. خوبم. تقریباً همه پست هاتون رو می خونم ولی نظر خاصی نداشتم که بنویسم.
واقعیتش اینه که سایت راه انداختن هنوز برام جدی نشده … انشاءالله بعداً. ولی حــتماً سعی می کنم این ایده رو تو ذهنم داشته باشم و فراموشش نکنم.
{به خاطر اینکه من نوشتن تو اینترنت رو از «کامنت نویسی های متعدد» شروع کردم که تو وب سایت های مختلفی و تو اینستاگرام، بیشتر مواقع، اکثریت کـاربرا خوش شون اومده و لایک کردن. با خودم فکر می کنم: خب اینا می تونن نشونه های خوبی باشن. می شه همین نظرات رو تو قالب های دیگه بصورت پخته تر تو یه سایت شخصی نوشت که باارزش تر باشن}
شخصاً دوست دارم تا جایی که سواد و اطلاعات دارم، زیاد و کامل و غیر تکراری بنویسم، از کلمه های بیشتر و متنوع تری استفاده کنم و موضوعات رو کاملاً باز کنم و اینکه از مخاطب ها بازخورد بگیرم و نظرات شون رو بخونم. تعامل خوبی داشته باشم باهاشون. درست مثل شما!
پس وب سایت شخصی داشتن و مطالبِ با کیفیت آماده کردن، ذهن رو بیشتر رشد می ده و ورزیده تر می کنه و از جهات مختلفی بهتره و می تونه سودمندتر باشه.
* تو اینستاگرام نوشتن، برای من تا حد زیادی جالب نیست. مثلاً لایک گذاشتنِ دیگران (که اصلاً معلوم نیست آیا طرف واقعاً خونده متن رو، فهمیده و خوشش اومده یا از روی عــادت همـیشگی لایک می کنه!) و برای نظر دادن به جای نوشتن متن، استیکر گذاشتن، من رو اِرضا نمی کنه و موارد دیگه …
زنده باد امیر عزیز
درست میگی.
کامنت های خوب و ارزشمند رو فقط توی فضای وب میشه خوند.
به کامنتنویسی ادامه بده. که اینکار رو عالی انجام میدی.
و امیدوارم یه روز، لینک سایت خودت رو برام بذاری.
شاد باشی.
سلام
نوشتهتون من رو ” سر به هوا” کرد!
در یک روز سر بهاری، بعد از خوندن این متن، خودم رو پشت پنجره یافتم، درحالیکه به آسمان صاف و آبی خیره شده بودم داشتم فکر میکردم.
حس خوبی بود.
به به، چقدر خوب و خوشحالکننده.
من به توان و استعداد تو عمیقا باور دارم زهرا جان.
میدونم که اگه با نظم و جدیت کار کنی به جاهای خیلی خوبی میرسی.
سلام جناب آقای کلانتری
ممنون به خاطر این همه بخشندگی وسخاوت
راستش همانطور که این متن بلند وپراز نکته های هشدار دهنده را می خواندم وگاهی خوشحال میشدم وگاه ترسو وگاهی هم ناامید فقط این جمله از کتاب بنویس تا اتفاق بیافتد در ذهنم میدرخشید:
ما به اهدافمان خواهیم رسید به شرط آنکه پول هدف نباشد وزمان عامل تعیین کننده .
من به این جمله زیاد فکر میکنم وهمیشه برای یاد آوری آنرا مینویسم چنین پروسه ی طولانی که ما را به یک انتشارات آنلاین تبدیل کند هم رنج می خواهد هم سعی وتلاش وهم باورقلبی .من زیاد به خودم وعده وعید می دهم تا خودم را رازی کنم اما این بار شما دست مرا برای خودم رو کردید.نمیخواهم جوگیر شوم ودست به سنگ بزرگی ببرم که معلوم است پرتابش نمیکنم .اما بااین کندی که پیش میروم میترسم آخرش هم زمان عامل تعیین کننده شود امیدوارم درجستار بعدیتان از هل دهنده ها، از چیزهایی صحبت کنید که به قول حسین صفوی عزیزبتوان با آنهازمان را خرید .وبازهم تشکر
سلام زهره عزیز
دغدغه خودت رو خیلی خوب شرح دادی و لذت بردم.
اتفاقا تو جستار بعدی که با عنوان «نویسندگی عمیق» منتشر میشه درباره دغدغۀ تو نکات کاربردی مختلفی رو خواهم گفت.
چقدر این پست عالی و کامل و صد البته ترسناک بود.
دنیایی نویسندگی عاشق واقعی میخواهد، و به عاشقان واقعی هم عشق واقعی و سود واقعی میدهد.
شاید اوضاع تاریک چاپ کتاب برای نویسنده ها داستانی ترسناک باشد و برای نویسنده داستان کوتاه مخوف ترسناک تر. ولی به قول یکی از استاد های داستانم اگر خوب بنویسی چاپ کتاب است که دنبالت می دود نه تو دنبال آن.
از آن گذشته گاهی اوقات چاپ نسخه پی دی اف کتاب باعث اقبال نسخه های کاغذی میشود.
درود به مائده (ع)
مبارکه سایتت. خیلییییییییییییییی خوبه. بهت لینک دادم تو برگۀ دوستان من.
درست گفتی. زنده باد استاد تو.
امیدوارم که تو توی سایتت به عنوان یه داستاننویس آنلاین و موفق بدرخشی.
سلام
قسمت پونه مقیمی واقعا برام شوکه کننده بود
پیجش رو بررسی کردم واقعا از ته دل نوشته و مخاطبانش از ته دل اونو دنبال میکنن و عاشقشن
تکه هایی از یک گل منسجم تکه هایی که قبلا نوشته شده و مخاطب اونو خونده ولی باز حاضره 48 تومن بده تا اونو عاشقانه در آرشیوش داشته باشه
در واقع تکه هایی از یک گل منسجم رو نخریده تکه هایی از پونه رو خریده که شبیه خودشه
سلام صادق عزیز
بله درست میگی.
پونه مقیمی در ارتباط با مخاطب بسیار موفق بوده و این واقعاً قابل تحسینه.
آقای کلانتریِ عزیز سلام،
هزار بار ممنون که مثلِ همیشه انقدر سخاوتمندانه اطلاعاتتون رو با بقیه سهیم میشید.
اگر بخوایم فوت و فنِ بازاریابی دیجیتال و نویسندگیِ آنلاین رو یاد بگیریم چه راه هایی موجوده؟
درود به دوست نازنینم، سمانۀ عزیز.
خیلی خوب شد این سوال رو مطرح کردی.
در ادامۀ این بخث، دربارۀ موضوعی که گفتی حتماً بیشتر مینویسیم.
دربارۀ دیجیتال مارکتینگ فکر کنم کانال کار و کسبِ عادل جان طالبی برات مفید باشه.
سلام بر شاهین کلانتری.
این مقاله عالی بود. مثل تک تک مطالبی که می نویسید و من هربار به این فکر می کنم که ماشالله چاه ایده های شما چه قدر عمیق هست.
برم بنشینم به انتشارات خودم فکر کنم.
راستی راه هنرمند مال انتشارات پیکان هستش؟
در مورد معرفی کتاب های خوب همچنان منتظر قلم تون هستم.
سلام فاطمه جان
سپاس از محبتت.
از خوندن این جملۀ تو خوشحال شدم: برم بنشینم به انتشارات خودم فکر کنم.
با قدرت ادامه بده.
بله راه هنرمند رو پیکان منتشر کرده. کتاب نبرد هنرمند رو هم بگیر، خیلی خوبه.
صفحۀ کتابها رو هم همین هفته حتماً به روز میکنم.
سپاسگزارم شاهین عزیز از این مقاله بسیار مفید .
سؤالی که برای من همیشه پیش میاد اینه که چطور وقتی نویسنده انلاین همه یا بخشی از کتابش را قبلا در شبکه های اجتماعی یا سایتش در معرض عموم قرار داده ، و درواقع موضوع و سیر پیشرفت کتاب را قبلا لو داده ، خواننده دوباره حاضره کتاب را بخره ؟
آیا این کار به فروش کتاب ضربه نمی زنه ؟
سارا جان
اتفاقا عکس این اتفاق میفته.
تو دنیا نمونه های موفق بسیارن. این کتاب کلاً در همین رابطه نوشته شده: چگونه یک کتاب را بلاگ کنیم؟
توی ایران هم یکی از موفقترین نمونههای این مدل، کتاب پستچی چیستا یثربیه. که اول به طور کامل توی اینستا منتشر شد و بعد کتاب شد.
البته که من فکر میکنم آثار ادبی ارزشمندتر هم میتونن با این روش به خوبی دیده و فروخته بشن.
به نظرم آشنایی با ایدۀ بازاریابی محتوا به طور کامل گرۀ ذهنت رو باز کنه.
سلام …
به تمام معنا عالی بود!
راستیتش وقتی که از برنامه جدیدتون نوشتید یکم دپرس شدم چون که به هر روز سر زدن به شما و سایتتون عادت کرده بودم.
توی طول این هفته ای که گذشت این احساس و داشتم که انگار یه وظیفه ای رو انجام نداده باشم و خلاصه سخت منتظر مطلب تازه شما بودم و توی دلم هی غر غر میکردم که آخه این چه کاری بود؟! مگه اون روزنوشته ها چشون بود؟! هم مفید بودن هم اینکه به اندازه یه جستار به زمان زیادی برای مطالعشون نیاز نیست ، ولی حالا واقعا دیدم نسبت به قضیه عوض شد…
توی این جستار پا به پای کلمه ها راه میومدم و خوندنشون برخلاف چیزی که من از خودم انتظار داشتم اصلا خستم نمیکرد که یکی از جمله دلایلشم کاریکاتور های مناسب و به جایی بود که در خلال متن قرار داده بودید…
میدونید دارم فکر میکنم که بعد از خوندن این مطالب (یا به تعبیری یه خلاصه آماده بلعیدن از نویسندگی آنلاین) حالا کم کم دارم میفهمم اصلا منظور از نویسندگی آنلاین چیه!! متاسفانه برداشتم خیلی کمالگرایانه بوده (و شایدم هنوز هست!) . فعلا که در صدر برنامه هام گیر آوردن نمایشنامه هملت و خوندنشه! اما احتمالاکتاب بعدی که مطالعه میکنم درمورد نویسندگی آنلاین باشه….
درآخر میخوام یه اعترافی بکنم : قلمتون یه ولعی رو توی جون آدم میندازه که بره و بیشتر و بیشتر بخونه و از اون مهم بیشتر و بیشتر و بیشتر بنویسه…. قلمتون مستدام!
(یه سوال … امسال توی نمایشگاه کتاب تهران میتونیم کتاب چرا باید زیادتر حرف بزنیم رو پیدا کنیم؟)
ممنون و موفق باشید 🙂
سلام ستاره جان
راستش برای خودم پس از سالهای روزانهنویسی این 5 روز وقفه، خیلی سخت گذشت. مدام برای به روز کردن سایت دلم تنگ میشد. البته که توی شبکههای اجتماعی مینوشتم و در کنارش ذره ذره این پست رو کامل میکردم. هنور هیچ برام به اندازۀ نوشتن تو وب ارزشمند و لذتبخش نیست. تا اینکه این متن رو نوشتم و چه بازخوردها چقدر غافلگیرکننده بود. دوستان زیادی، آنلاین و آفلاین، با محبتشون و بازخوردهای خوبی که دادن غافلگیرم کردم.
این چند روز میخوام روی صفحۀ معرفی کتاب تمرکز کنم و این صفحه رو با اضافه کردن بخشهایی از کتابها حسابی پروپیمون کنم.
هملت با مسعود فرزاد رو گیر بیار و زودتر ببلع! که لذتی خواهی برد که در کلام نمیگنجه!
از اعترافت خوشحال شدم. به خاطر اینکه هدفم خودآگاه و ناخودآگاه همینه.
بیشتر بخون و بیشتر بنویس. چون مطمئنم اینجوری میتونی همونجوری که دوست داری زندگی کنی.
یه تعداد کمی از کتاب چرا باید زیادتر حرف بزنیم باقی مونده که برای ناشر میفرستم. ایشالا که حتماً در نمایشگاه خواهد بود.
شاد باشی.
راستش من زیاد متوجه انتشارات آنلاین نشدم. آیا برای چنین انتشاراتی لازمه که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز بگیریم؟ آیا کتابهایی که در این انتشارات آنلاینمون منتشر میکنیم باید قبل از انتشار، مجوز گرفته باشند؟
راستی من هم تصمیم گرفتم به توصیه شما در کانال طرح ویژه عمل کنم و نوشتن در بلاگفا رو کنار بذارم و سایت اختصاصی خودم رو راه اندازی کنم و جالب اینجاست که فکر میکردم پولم برای راه اندازی سایت کافی نیست و وقتی فهمیدم توی کارتم دقیقا همون مقدار پول لازم رو برای راه اندازی سایت دارم از خوشحالی بال درآوردم. شاید تا هفتهء آینده سایتم راه اندازی بشه.
سلام فاطمه عزیز
البته به این موضوع توی متن اشاره کردم که یکی از دلایل این نوع کار اینه که دیگه دنگ و فنگ های مجوز رو نداره و دستمون بازه.
چقدر خوب که میخوای سایت خودت رو راه اندازی کنی.
ساختن سایت وردپرسی، اگر دامنه دات آی آر بگیری و یه هاست ساده و اینا، مجموعاً فکر نکنم از دویست هزار تومن بیشتر بشه. البته اگر نصب وردپرس رو بلد باشی و بخوای یه قالب رایگان نصب کنی.
منتشر رونمایی از سایت تو هستم دوست خوبم.
سلام. چقدر جامع و کامل و خلاصه نوشتین که البته خب عجیب نیست چون این هنر شماست و انتظاری جز این نیست. با این حساب که شما گفتین برای اینکه وبلاگ مون بازدید داشته باشه باید تو شبکه های اجتماعی هم فعال باشیم و از دنیای شلوغ و پرهیاهوی این فضا نهایت استفاده رو بکنیم. دیگه اینکه راستش برا من یکی کار سختیه مقاله ها و تحقیقاتم رو که با زحمت فراوان تهیه کردم رایگان بزارم تو وبلاگ. ولی گویا باید خساست رو کنار گذاشت تا خواننده جذب کرد.
در آخر هم که گفتین نوشتن کار واقعا سختیه. باور کنین من برا هر کامنتی که می خوام جائی بزارم هر پستی رو چند بار می خونم بعد پیش نویس می کنم اینور و اونور سرچ میکنم تا یه جمله ای که به دلم بشینه از توش در بیاد.
درود بر عصمت خوب و پرمهر
شما به من محبت دارین.
من بسیار مشتاقم تا شما انتشار نوشتههاتون رو شروع کنید.
اتفاقا ما هر چقدر مطالب رایگان ارزشمندتری به مخاطب بدیم، مخاطب بیشتر و بیشتر از ما حمایت میکنه: مثل یه رابطۀ دوستانۀ انسانی و ایدهآل.
و اما، درست میگید، این حساسیت شما از تک تک کامنت هاتون ییداست و این باعث شده نوشتههای شما رو با دقت و تامل بیشتری بخونم و لذت ببرم.
راستش از گفتن کلمه ی نمی دانم یا بلد نیستم ترس و ابایی ندارم این جمله “من باید یاد بگیرم نه اینکه باید یاد داشته باشم.” رو همیشه با خودم تکرار می کنم. از شما چه پنهان یکی رو باید پیدا کنم که ورد پرس رو برام نصب کنه چون خودم نتونستم. البته یک بلاگفا داشتم که خاک می خورد یه چیزایی کم کم دارم توش مینویسم ولی هنوز اعتماد به نفس کامل رو پیدا نکردم برا نوشتن هر روز یا لینک دادن. احساسم از وبلاگ نوشتن مثل عبور از جبهه شمالی دماوند به جبهه جنوبی شه بدون آمادگی جسمانی و تجهیزات.
از سایت میهن وب هاست اگر دامنه و هاست بگیرید. وردپرس رو هم با 5 هزار تومان نصب میکنه.
سلام جناب استاد . امروز فکر می کردم آیا نسخه اول نوشته ( first draft) ارزش هنری بیشتری دارد یا نسخه نهایی اثر (final draft ) . نسخه اول چه دست نویس چه کیبورد نویس در هر حال از بطن نویسنده می جوشد و سرچشمه می گیردو زاده می شود و همان بکریات ذهن و قلب اوست و بیشتر شبیه اوست . در ویرایش های بعدی و تا رسیدن به نسخه نهایی تغییرات فنی و هنری متعددی روی نوشته ها اعمال می شود هم از طرف خود نویسنده و هم از طرف ویراستاران و هم از طرف سایر کادر نشر . متن نهایی زیباتر و خواننده پسند تر است . نسخه اول از جنس خلاقیت است و نسخه های بعدی از جنس نوآوری . نظر شما چیست .
پرویز عزیزم
راستش حس میکنم این موضوع دربارۀ نوشتن چندان صادق نیست.
درسته ما در نسخۀ اول آزادی زیادی داریم. ولی متن خوب در بازنویسیهای مکرر شروع میشه.
بنابراین خیلی از نویسندههای بزرگ از نشون دادن نسخۀ اول داستانشون شرم دارن. چون حس میکنن واقعاً شلخته و افتضاحه.
بنابراین جز دلنوشته و نامه و … که نسخه اول و آخرش یکیه. نظرم هر متنی، بعد از بارها بازنویسی به یک متن خوب تبدیل میشه.
بسیار مفید وارزنده بود. واقعا سرگذشت چگونگی اولین کتابهای نویسندگان بزرگ خیلی بهم امید داد.
درود بر مولود خانم نازنین
به امید درخشش روزافزون شما.
یکی از بهترین و جامعترین یادداشتهایی بود که در ماههای اخیر در سایت شخصی شما خواندهام.
پر از نکته و راهکار، برای خوانندگانی که دنبال نکته و راهکار هستند؛ بلکه رستگار شوند!
راهکار نویسنده/ناشر در عصر کنونی، راهکاری قابل اتکا است و میتواند مسیری باشد برای افرادی که میخواهند بنویسند و نوشتن را به بخشی اساسی از زندگیشان تبدیل کنند.
درود بر محسن جان برجی عزیزم
دلم برای خوندن کامنتهای تو تنگ شده بود محسن جان.
ممنونم از محبتت.
سلامت باشی
در فضای آنلاین خدا را شکر به هیچ اراده ای جز اراده خودمان بیشتر لازم نیست اتکا کنیم و میتوانم خیلی راحت بدون هزینه های آنچنانی که برای همه تازه وارد ها خیلی سخت است شروع کنیم به انتشار مطالب یا حتی کتابهایمان . خیلی راحت میشود یک کتاب پنجاه صفحه ای را از خودمان در خیلی از سایت های کتاب بارگزاری کرد. قشر مخاطبمان را خیلی راحت تر پیدا کنیم . حتی میتوانیم به درآمد های جانبی آن هم فکر کنیم . نویسندگی درآمدهای جانبی بسیاری دارد.
سلام ابولفصل جان پیغان
درست میگی.
من مطمئنم اگر خیلی از دوستان نویسنده بدونن که فضای آنلاین چقدر راحت و خوب میتونه زندگی حرفهایشون رو تغییر بده، لحظهای از فعالیت در این فضا دست نمیکشن.
سلام و درود و دستمریزاد
بینظیر و شایستهی هزار بار مرور.
از این شاهکارِ درخشان بینهایت لذت بردم.
مثل اغلبِ آموزههای عمیق و انگیزشی پرمضمون و چالش بود.
دائما از شاخه به شاخهی حیرت و تحسین میپریدم و انصافا حظ میبردم از این همه جفتوجوری میان چهارچوبِ کلام.
_یک کتاب کامل با خلق واژه و تصویر به بهترین شکل.
_یک کلاس درس پرمحتوا با مثالآوردن از بهترینها. (نمونه بارز از کتاب به کتاب رسیدن)
_یک نمونهی محتوایی که قبلا بطور جدی توسط نویسنده به اثبات رسیده.
_و البته باید تبریک ویژه عرض کنم چون قصهگو برنده است.
در آخر با کلام ناب و درخشان خودتان به پایان میبرم
رنج مقدس راه رسیدن به معنا را هموار میکند.
جوری درخشیدید : که از خورشید رخشان برنیاید اینچنین
سلام به دوست خوب و عزیز و مهربانم، بهار جان
خوشحالم شدم که کامنت جدیدی از تو دیدم.
امیدوارم امسال یکی از بهترین سالهای زندگی تو باشه و حسابی بدرخشی.
بسیار عالی بود. بهترین ها رو برای خواننده در اختیار گذاشتین.
ممنونم مریم خانم عزیز
شاد و برقرار باشید.
سلام و وقت خوش
ممنون استاد عزیز
این جستار شما مثل یک نقشه گنج گرانبها و ارزشمند و مثل یک چراغ هدایتگر و راهنماست
دلسوزی ، دغدغه و تلاش شما برای انگیزه بخشیدن به عالم و آدم برای دیده شدن ، رشد کردن و موفق شدن واقعا ستودنیه
از اینکه سخاوتمندانه تجارب ارزشمند خودتون و دیگران را که با رنج و کوشش و زحمت به دست اومده را در عرض چند ثانیه به راحتی در اختیار ما قرار دادید واقعا ممنونم
این جستار شما مصداق شعر سهراب سپهریه که سروده:
“چشمها را باید شست جور دیگر باید دید”
چرا که تارک آنلاینی چیزی کمتر از تارک دنیایی نیست
همانطور که زهد خشک و رهبانیت و انزوا و ترک دنیا نه تنها سالک را به وادی حقیقت رهنمون نمی سازد بلکه او را به ورطه ظلالت و گمراهی میکشاند
ترک فضای آنلاین در عصر تکنولوژی و اینترنت و ارتباطات نیز نه تنها به دنیای وسیع فرصتها و امکانات و پیشرفتها راه نمی گشاید بلکه سبب پسرفت و رکود و درجا زدن میشود
در کل پیام جستار شما به ما این بود که:
این گوی و این میدان ببینم چند مرده حلاجید
و جواب ما اینه که: دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
و باز هم پاسخ شما به ما اینه که : گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست
و باز هم ما پاسخ میدیم : گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم
و شما در آخر میگید
سعديا! دي رفت و فردا همچنان موجود نيست
در ميان اين و آن، فرصت شمار امروز را
و ما هم در پایان میگیم:
بیا و بار دیگر باز ایمان آر یاران را
بیا دریاب دستان را
تو دیگر بار باور دار بهاران را پس از سرما و بخبندان
زمستان است …. میدانم
هوا سرد است …. میفهمم
تو را ترسانده اند از سوز بعد از برف … آگاهم
و اکنون در نگاهت روزهای پیش رو سرد است
زمستان است ابر است سیاه است ترس است ناامیدیها فراوان است …. میدانم میدانم میدانم
دمت گرم و سرت خوش باد
بیا و با زنده بودن بترسان این زمستان را
بفهمانش که گرمایی
که ما خورشید را در دستهامان عاریه داریم
که فردایی که امروزی که تو یاری
و از حالا سلامت را تو آوا بخش
طنینش ده سرودش کن بیفروزش
نگو دیگر هوا دلگیر درها بسته سرها در گریبان است
نگو از ترس نگو از دل خسته های سست بی ایمان
نگو دیگر زمستان است
بیا یارا بیا و بار دیگر در میان اینهمه سرمای بی ایمان بیادم آر فردا را
بیا و بار دیگر چشم در چشم زمستان دوخته و بترسانیم سرما را
که ما از نسل پاک مهرورزانیم و در قلبهامان ایمان است فردا را
تو پاسخ گوی سلام گرم یاران را و بیا با هم بسازیم باز ایران را
نام شاعرش را پیدا نکردم ولی این شعر را با الهام از شعر زمستان اخوان ثالث سروده
و به خاطر پرهیز از طولانی شدن من بخشهایی از اون را حذف کردم
سلام به بهار خلاق
همیشه منو با کامنتهای خوبت غافلگیر میکنی.
مطمئنم اگر وبلاگ هم داشته باشی متنهای خیلی خوبی رو منتشر میکنی.
راستی متن عاشق سعدیام، و خیلی خوشحال میشم که تو بهش اشاره میکنی توی کامنتهات.
تنت سلامت و عمرت طولانی دوست خوبم.
با خواندن این متن بهتر فهمیدم چرا شاهین عزیز را دوست دارم . چون وقتی از نویسندگی و نوشتن می نویسد . آدم را به یاد رمان زیبای ” کیمیاگر ” می اندازد . شاهین کلانتری افسانه شخصی خود را یافته است : نوشتن
والبته حسود هم نیست و لذا در این افسانه شخصی دیگران را هم سهیم می کند . وقتی از نوشتن می نویسد آدم ناخوداگاه دلش می خواهد برود سمت قلم و کاغذ و بنویسد .
ممنون شاهین جان
از طرف خیلی ها ممنون
درود به رضا جان شاه پسند عزیزم
چقدر مشتاق خوندن کامنتهای شما بودم.
ممنونم از این مهر ارزشمند شما.
بدون اغراق وجود دوستان عزیزی مثل شما مایۀ سعادت منه.
چه خوب که به موضوع افسانۀ شخصی اشاره کردید. حس خوبی به این موضوع دارم.