سلام به شما دوست نازنین
در این صفحه میتوانید سوالاتی را که دربارۀ نوشتن، نویسندگی، تولید محتوا، استراتژی محتوا و نوشتن کتاب دارید، در قسمت کامنتها مطرح کنید.
پس از بررسی سوالات، در بازۀ زمانی 1 الی 7 روز، به پرسشها پاسخ میدهم.
همچنین مطالعۀ صدها پرسشوپاسخی که در ادامۀ این صفحه مشاهده میکنید احتمالاً برایتان مفید خواهد بود.
ضمناً برای کسب اطلاع دربارۀ دورهها روی لینکهای زیر کلیک کنید:
کارگاه آنلاین تمرین نوشتن (مکمل دورهی نویسندگی خلاق)
ارسال پیام به پشتیبانی تلگرامی مدرسه نویسندگی
برقرار باشید
شاهین کلانتری
شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
3910 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
سلام مجدد استاد عزیز
گفتید در مرحله آزادنویسی زیادهگویی اشکال نداره و توی مرحله بازنویسی قابل اصلاحه
الان رفتم سراغ بازنویسی دیدم انقد خزعبل زیاده که نمیتونم چیزی از دلش در بیارم. قبلا تو چند مرحله بازنویسی میکردم ارامشم بیشتر بود نمیدونم با این همه متن که باید جمله هارو یکی در میون حذف کرد چکار کنم. با صدای بلند هم میخونم ولی نمیتونم تشخیص بدم چه بخشایی رو نگه دارم تا تغییرش بدم
علی جان
گاهی باید از متن فاصلۀ بیشتری بگیری تا این کارو بهتر انجام بدی.
اما در کل خیلی وسواس نداشته باش.
رشد در نوشتن خیلی کند و تدریخی صورت میگیره.
بنابراین بنویس و برو جلو.
شما عالی هستید اصتاد کلانتری عزیز. ممنونیم از بابت ارائه محتوای غنی و با کیفیت
همیشه تو ساوه الکتریک از جملات و سخنان ارزشمندشما صحت میکنیم.
بسیار خوشحالیم از اشناییت با شما اقای کلانتری 🌹
سلام وقت بخیر.
دوره تولید محتوا رو از چه تاریخی ثبت نام می کنید؟ من چند بار فرم پر کردم اما هیچ پیامکی برام ارسال نشد.
لطفا راهنمایی کنید. ممنونم.
سلام فاطمه عزیز
به دلیل تعدد درخواستهای کمی طول میکشه. ولی حتما با شما در تماس خواهیم بود.
سلام؛
آقای کلانتری،احساس میکنم به نویسندگی علاقه دارم ،
چون وقتی نویسنده ها رو که میبینم به اون ها غبطه میخورم،
چون کتاب رو دوست دارم ،
چون…
ولی از اینکه این حس هم مثله بقیهِ حس هام به شغل های مختلف باشه میترسم…
نه قوه تخیل بالایی دارم،
نه قلم روان و…به همین خاطر خیلی از همین همکارای نویسنده خودتون میگن که نویسندگی بدون اینا نمیشه!
ولی احساس می کنم علاقه اش رو دارم
به نظرتون چطور بفهمم واقعا این حس میتونه واقعی باشه ؟
سلام عزیز
دنبال واقعی بودن حس نباش و خودت رو با این سوالات معطل نکن.
بنویس. برای خود نوشتن وقت بذار. خود نوشتن جواب همۀ سوالا رو بهت میده.
فقط بنویس.
سلام آقای کلانتری.من یه مدت تو سایتم مطلب مینویسم.
میخاستم ببینم میشه یه سر بزنین و نظر بدین؟
اگر یکم مبسوط بنویسین که ممنون میشم.
http://batarbyat.com/
سلام امیر جان
سپاس از تو به خاطر لینک. باز کردم تا بخونم.
مرسی استاد کلانتری.چطور بود؟
محمد امیر عزیز
باز هم لینک مطالب جدیدت رو برام بفرست.
آقای کلانتری سلام
اسم قالب سایت جملهورزی چیه؟؟
اسم خاصی نداره علی جان. قالب وبلاگ ست گادینه که من دادم آقای قائدی فارسیسازیش کرده.
اشتباه شد
منظورم سایت نثر فارسی بود
سلام اقای. کلانتری
وقت بخیر
من در حال نوشتن رمان هستم
ومتن ها و شعر های زیادی نوشتم
وامیدوارم بهم کمک کنید که باید چکار کنم وبا کمک شما قدم صحیح در این راه بر دارم برای ادامه
سلام فرزانه عزیز
خیلی عالیه. با قدرت ادامه بدید.
احتمالا این مطالب در شروع کار میتونن براتون مفید باشن:
نوشتن رماناصول نویسندگی
سلام استاد، وقت بخير. عذرخواهى مى كنم؛ ممكنه بفرماييد هزينه ويرايش رمان به دست شما چقدر هست؟
سلام
من ویراستار نیستم خانم محمدی نازنین.
سلام استاد وقتتون بخير، آيا شما ويرايش رمان ما را انجام مى ديد؟ اگر پاسخ بله هست ممكنه هزينه اش را بفرماييد؟
سلام خانم ملک محمدی نازنین
نه متاسفانه.
سلام خسته نباشید .
۱.برای چاپ مقاله حتما باید چهره ی شناخته شده ای باشیم ؟ منظورم اینه که در زمینه ی نویسندگی ، روزنامه نگاری یا ادبیات سابقه کاری داشته باشیم؟
۲ . اگه فرد عادی بخواد مقاله بنویسه ، باید با روزنامه ی مورد نظر حضوری صحبت کنه و کارشو ارائه بده ؟
۳. اگه کارش پذیرفته شد باید مبلغی به عنوان حق چاپ پرداخت بشه ؟
۴.قرارداد کلی برای چاپ به چه صورت هست ، یعنی موارد اصلی چیه ؟ مثل اینکه این مطلب چه زمان قراره چاپ بشه و آیا زمانش بستگی به برنامه ریزی روزنامه داره و …
۵.خود نویسنده ی مطلب یا مقاله ، مبلغی به عنوان حق الزحمه دریافت میکنه ؟ اگه بله حدودش چقدره ؟
پیشاپیش از پاسختون ممنونم .
سلام
1. خیر.
2. تماس بگیرید و با ارسال نمونه کار درخواست خودتون رو مظرح کنید. احتمالا استقبال میکنن.
2. ممکنه به نویسندۀ تازهکار چیزی ندن. بهتره در شروع کار چندان دنبال حقالزحمه نباشید.
3. بستگی داره به اون نشریه و نوع و حجم مطلب شما.
4. از کلمهای بیست تا تک تومن شروع میشه و میره بالاتر.
درود آقای کلانتری .
من همیشه به نیروی بازاریابی و آگهی ها باور داشتم . تو هر زمینه ای با کمی تبلیغ میشه به آسونی حتی کمارزش ترین فرآورده رو (به هر گونه ای ، چه نوشته چه خوراکی و …)به فروش رسوند .
وقتی محتوای ما هم حساب شده و کارا باشه که دیگه نور علی نور !
سپاس از سایت زیبا و پرمایه تون .
سلام
بله درست میفرمایید.
بینهایت سپاسگزارم از مهر و توجه شما.
سلام آقای کلانتری
چندین بار برای شما کامنت گذاشتم اما پاسخی دریافت ننمودم،مع الوصف من تلاش میکنم تا به نتیجه برسد,
با فضای مجازی آشنا زیاد نیستم و بنوعی گریزان ، و علت هم آسیب خوردن به رفیق همیشگی ام کتاب می دانم، اینستاگرام ندارم و برای معرفی شغل ام نیاز به تولید محتوا….دارم که یه ادمین نه آنچنان رضایت بخش انجام میدهد ، با توجه به اینکه کار آفرین هستم و اولین خانه تاریخی اقامتگاهی شهرم را دارم
از طرفی با سختی و پشتکار به هدفم رسیدم اکنون متاسفانه با این وضعیت اقتصادی بد
در معرض دلسردی و عدم انگیزه قرار دارم ، لطفاً در این خصوص مرا راهنمایی نماید.
عذر می خواهم لطفاً برای یاری رساندن و همفکری و نتایج بهتر
امکان دسترسی به خود را آسان نمایید
متشکرم
سلام و عرض ادب
واقعیت اینه که نمیشه محتوا رو چندان برونسپاری کرد. شما به عنوان مسئول کسبوکار باید خودتون هم وارد گود محتوا بشید.
اما برای اینکه بتونیم بیشتر راجع به این موضوع حرف بزنیم نیازه که شما با جزئیات بیشتر از کار و دغدغههای خودتون بگید.
سلام بر استاد عزیز🙂
خب حالا کتاب نوشتیم. چاپ هم شد. میشه بفرمایید چه سایتهایی هستند که مستقیما با مولف جهت نشر الکترونیک همکاری می کنند.
قدم به قدم با استاد کلانتری😊
سلام و عرض ادب
من تمام چیزهایی که در این رابطه میدونم اینجا نوشتم:
انتشارات آنلاین خودتان را بسازیداگر بعد خوندن متن نکتهای داشتید من در خدمتم.
سلام خدمت آقای کلانتری. من نویسنده کودک هستم و با روزنامه کار می کنم. حدود 4-5 سال پیش شروع کردم و از پیشرفتم خیلی راضی بودم! اما دوست دارم بیشتر در زمینه نویسندگی و تولید محتوا کار کنم. سوال من اینه که آیا باید حتما خودم را به نویسندگی کودک یا بزرگسال محدود کنم یا هر دو را میتوانم بنویسم؟ برای بزرگسال بیشتر دوست دارم جستارنویسی و مقاله نویسی و تولید محتوای الکترونیکی کار کنم. من تازه با سایت شما آشنا شدم و هر روز یک بخشی را مطالعه میکنم و خیلی چیزهای فوق العاده و جدید و خوشمززززززه خوندم 🙂 انشالله در کلاس تیر ماه می بینمتون. البته هنوز برای مصاحبه بهم اطلاع ندادن ….من عاشق نوشتنم و خیلی خوشحالم که با سایت شما و پیج تون و خود شما آشنا شدم. ممنون از اینکه اطلاعات خوبتون را به اشتراک می گذارید. انشالله صد سال زنده باشید.
سلام مرجان خانم گرامی
خوشحالم که اینجا هستید.
محبت دارید به من.
سعی کنید حتما نویسندگی کودک و بزرگسال رو کنار هم داشته باشید. بسیاری از نویسندههای بزرگ معاصر ما همزمان به این دو کار پرداختن و کارهای درخشانی هم صورت دادن.
امیدوارم در این مسیر خوش بدرخشید.
با سلام.جناب آقاي كلانتري.ايده براي نوشتن چگونه پيدا كنم كه هم توانايي توليد محتوا در مورد آن ايده داشته باشم و هم براي خودم و مخاطب جذابيت داشته باشه.يك سوال ديگه.نوشتن در اينستاگرام بهتره يا سايت يا به قول شما وبلاگ؟ به نظر شما مهم محتوا است يا پلتفرمي كه در اون مينويسيم؟ با تشكر.
سلام علی عزیز
1. باید ببینیم هدف و دغدغههای تو چیه. دقیقاً دلت میخواد با تولید محتوا به چی برسی؟
2. جواب مفصل به این موضوع توی مطالب زیره:
سایت شخصی
وبلاگ نویسی
نوشتن در وبلاگ یا شبکههای اجتماعی؟
سلام وقتتون بخیر باشه. من یه مدت تقریبا طولانی هست که مینویسم ولی احساس میکنم چیزی که مینوسم اصلا خوب نیست و هیچ وقت ازش راضی نیستم. من باید چی کار کنم؟
سپنتا جان
این اصلاً چیز غیرطبیعی و نامعمولی نیست. بخشی از روند طبیعی کاره.
تو باید به رغم همین موضوع به نوشتن ادامه بدی. صد البته که باید به طور جدی برای خوندن و یاد گرفتن وقت بذاری تا به تدریج نوشتههات بهتر بشن.
دربارۀ مسئلۀ تو مطالبی رو هم نوشتم قبلاً که با پرسه تو آرشیو وبلاگ میتونی بهشون برسی.
برقرار باشی.
سلام استاد کلانتری . وقتتون خوش . وقتی خودآموزی کپی رایتینگ رو شروع کردم . هر نوع کتاب معتبری که مربوط به این موضوع میشد رو خریدم و دونه دونه خوندم . بین راه به دوره کپی رایتینگ مدرسه نویسندگی برخوردم . راستش یه قسمت هایی برام قابل هضم نبود که مثلا شعر به چه کارم میاد؟ یا داستان سرایی چی میگه این وسط ؟ دوره تموم شد و مطالعه و آزمون و خطا رو از سر گرفتم . و به تمام جواب سوال هام رسیدم و اهمیت تمرین هاتون رو کامل درک کردم . یه دورۀ کامل ، جذاب و کاربردی واسه علاقه مندان به تبلیغ نویسی بود … دم شما و خانم عبدی گرم . کیییف کردم . امیدوارم یه روز امکان همکاری و ملاقات با شما فراهم بشه .
درود بر تو محمد یزدی عزیزم
یک دنیا ممنونم از مهر تو.
خوشحالم از اینکه دوره برات مفید بوده.
به تو به خاطر این عزم و ذوق و جدیتی که داری تبریک میگم.
امیدوارم در این مسیر خوش بدرخشی.
راستی، در حال حاضر سایت یا پیج هم داری محمد جان؟
سلامت باشین استاد . ممنونم از لطف شما . راستش رو بخواین نه … معمولا افکارمو تو یه دفتر پیاده می کنم یا توی یه فایل نوشتاری تو موبایلم . و یه اکانت توی ویرگول دارم البته که فقط یه پست گذاشتم :))) یعنی میفرمایین داشتن پیج کاری یا وبسایت توی ادامه مسیرم مهم و تعیین کننده هست ؟؟
آره تاثیر خیلی مثبتی داره. من در این رابطه زیاد نوشتم. تو دستۀ «وبلاگنویسی» وبلاگ میتونی این مطالب رو ببنی.
سلام آقای کلانتری
در جواب یکی از کامنت هایم گفته بودید که بهتر است با نوشتن راجب نوشتن شروع نکنم. گفتید می توانم راجب داستان و تجربه ی شخصی ام بنویسم. چند روز به این حرفتان فکر کردم و تصمیم گرفتم فعالیت وبلاگم را برای مدتی متوقف کنم. خواستم بپرسم که چه کاری را می توانم جایگزین آن کنم که به تولید محتوا ربط داشته باشد. در پست هایتان خواندم که بهتر است راجب چیزی وبلاگنویسی کنیم که تجربه و دانشش را داریم. خب من هنوز جوانم و چیز زیادی نمی دانم. چگونه بدون وبلاگنویسی تولید محتوای متنی ام را تقویت کنم؟ آیا امتحان کردن شرکت های تولید محتوا کار خوبی است؟
سلام کاردو جان
قصه بنویس. این بهترین تمرینه. از زندگی خودت وام بگیر و چیزهای نو خلق کن.
کار کردن با شرکتهای تولید محتوا هم خوبه برای تمرین.
سلام، وقت بخیر
جایگاه دستور زبان در نگارش و تولید محتوا چیست؟ یک نویسنده باید تا چه حدی با دستور زبان فارسی آشنا باشد؟ آیا کتاب های مفیدی در این زمینه می شناسید که معرفی کنید.
سپاسگزارم
سلام
طبیعتاً هر چقدر بیشتر بلد باشه بهتره.
اما در کل میشه گفت که دونستن مبادی اولیه ضروریه.
کتاب «بهتر بنویسیم» رضا بابایی رو بخونید.
سلام وقت بخیر
من چند وقت قبل هم براتون پیام گذاشتم اما فکر کنم به خاطر قطع و وصلی اینترنت، ثبت نشد به همین علت با اجازه دوباره سوالم رو می پرسم .
دارم داستانی می نویسم که فضای رخ دادن اتفاقات ایجاب می کنه که برای شخصیت های اصلی اسم نزارم،و من حالا واقعا نمی دونم چطور میشه تکرار کلمات مختلفی که به شخصیت ها اشاره دارن(مثل او) اجتناب و در مواقعی که از ضمایر استفاده می کنم شخصیت ها رو تفکیک کنم؟
خیلی ممنون
ساغر جان
تا حالا چقدر از داستان رو نوشتی؟
آیا نوشتی و به مشکل برخوردی؟ یا هنوز ننوشتی و تو ذهنت به این مشکل برخوردی؟
سلام استاد :
همیشه سیز و خرمان باشید
مشکل پیدا کردن کتاب که شما پیشنهاد میکند است نمیتوانم پیدا کرده حتی پی دی اف ش را
منی این مشکل ام را در کلاس تنبان با شما در میان گذاشتم برایم عرض نمودید که رهنمای میکند
اگر تمام دارد لطفا بگوید .
سلام لیدا جان
متاسفانه دسترسی به برخی کتابها در خارج از ایران امکانپذیر نیست.
اما بسیاری از کتابها رو میتونید از طریق این سایت دانلود کنید:
باشگاه ادبیات
سلام اقای کلانتری لحظاتتون عالی، من توی دوره نویسندگی شما شرکت کردم یعنی ثبت نام کردم ولی نتونستم همراه دوره باشم چون اتفاقات زیادی بران افتاد و فقط یک جلسه تونستم همراهتون باشم تو دوره نوجوانان هم اصلا نتونستم باشم الان توی تلگرام دیدم که پیام گذاشتید که دوره تموم شده، اقای کلانتری ن میتونم بجای این دورهای که از دست دادم یبار دیگه شرکت کنم.
واقعا حسرت دوره تو دلمه و قلمم خیلی داغون شده و به این دوره نیاز داشت ولی خب زندگی همیشه پستی و بلندیهایی داره که بی خبر مهمونت میشن.
سلام فرشته عزیز و ارجمند
حتما با خانم اهلایمانی در تماس باشید که شما رو راهنمایی کنن.
باعث افتخاره منه که در خدمت دوست عزیزی چون شما باشم.
سلام وقت بخیر
واقعا بابت وقتی که اختصاص میدین ازتون ممنونم.من دارم یه داستان می نویسم که فضای رخ دادن اتفاقات ایجاب می کنه که برای شخصیت های اصلی اسم نزارم، چون به زمان ، مکان و فرهنگ خاصی تعلق ندارن در حالی که توی دنیای کاملا خیالی و ناآشنا سیر نمی کنن ولی دنیاشون به مکان گنگی کشیده میشه که اسامی محدودش میکنن ، و من حالا واقعا نمی دونم چطور میشه تکرار کلمات مختلفی که به شخصیت ها اشاره دارن(مثل او) اجتناب و در مواقعی که از ضمایر استفاده می کنم شخصیت ها رو تفکیک کنم؟
بازم ممنون
ساغر عزیز
میتونید از اعداد یا حروف هم استفاده کنید. مثل شخصیت یک و دو و سه، یا شخصیت الف و ب و… .
سلام استاد ،روزی که برای اولین دفعه شروع به نوشتن رمان کردم ،به نظرم میامد بی نقص ترین رمان دنیاست،به خودم افرین میگفتم و از نوشتن آن بسیار لذت میبردم، تا اینکه مرا با چالش نگارش آشنا کردید،دو هفته طول کشید تا از ان مرحله گذشتم ، چند روز گذشته بخاطر سقط بچه در بیمارستان بستری بودم و غم انگیز ترین روزهای زندگیم را تجربه کردم و تصمیم گرفتم آنرا به رمانم انتقال دهم .حالا احساس میکنم رمانم به یک خانه تکانی اساسی نیاز دارد که از پایه باید شروع به تکاندن کنم، شاید نوشتن در این روزهای تلخ تنها مرحم زخم قلب من باشد.
ملیحه خانم عزیز
خیلی ناراحت شدم.
امیدوارم حالتون خیلی زود خوب بشه و همیشه شاد و سلامت باشید.
نگرش شما جای تحسین داره، شما از این قدرت برخوردار هستید که زخمها رو به بهانهای برای شکوفایی تبدیل کنید.
سلام وقتتون بخیر
میخاستم بپرسم به نظر شما نوشتن عامیانه و خودمونیه متن های روانشناسی و انگیزشی و انتشارشون ،خیلی غیر حرفه ای بنظر می رسه و قابل قبول نیست؟
چون من اینجور متنهای روانشناسی رو بهتر مینوسم اماانگار نوشتار ادبی اش نمیتونه با مخاطب ارتباط بگیره و به عبارتی انگار متن از اون حال و
هوا میوفته،ممنون میشم نظرتونو بدونم.
راضیه جان، اینجا یه کمی در این رابطه گفتم:
ستون شکستهنویسی: قابلمۀ شفابخش!
بسمالله
سلام علیکم جناب کلانتری
وقتتان بخیر و طاعات و عباداتتان قبول
چند روز پیش بود که نمیدانم از کجا، سر از سایت شخصی شما درآوردم. ایدهها، نظرات و مطالبتان جالب بود، هر چند زمان زیادی میطلبد که همهاش را بخوابم، اما ترجیح میدهم پله پله جلو بروم. فعلا برای شروع، صفحات صبحگاهی، هزارکلمه نویسی و برنامه دههفتهای را تصمیم گرفتم عملی کنم.
دور از انصاف و ادب بود که وقتی این همه مطلب خوب در وبلاگتان دیدم، از شما تشکر نکرده و دستمریزاد نگویم.
سپاس بابت وقتی که میگذارد و ممنون بابت مطالب خلاقانه و خوبتان…
قلمتان مستدام
سلام
خیلی خوشحالم که اینجا هستید.
تمرینهای خوبی رو برای شروع انتخاب کردید.
امیدوارم در مسیر نوشتن خوش بدرخشید.
باز هم برای من بنویسید.
شاد و برقرار باشید.
سلامخسته نباشید اگر بخواهیم کتابی داشته باشیم که چاپ شده باشه چطور اونو به فروش برسانیم؟
سلام محدثه گرامی
در مطلب زیر به تفصیل در این رابطه گفتم:
چاپ و فروش کتاب
درود بر شما
استاد یک انیمیشن فرستادید که قرار شد ببینیم و فکر کنیم داریم برای دوستمون تعریف می کنیم و همونطور بنویسیم من به صورت عامیانه نوشتم چون ما با دوست عامیانه صحبت می کنیم، البته من همیشه متنهامو به صورت کتابی می نویسم، می خواستم بدونم آیا همیشه باید کتابی نوشت و آیا گاهی اوقات عامیانه؟ ممنون
سلام آتنازهرا جان
مشکلی نداره. گاهی هم میشه شکسته نوشت.
با سلام و عرض ادب.جناب آقاي كلانتري.لطف بفرماييد نسخه پي دي اف مقاله هاي خود را در سايت قرار دهيد.با تشكر.
درود علی عزیز
دلم میخواد این کار رو بکنم اما به یک دلیل نمیشه: من مدام مطالب رو به روز میکنم، و این به نظرم بهترین امکان نوشتن تو وبه. بنابراین چون در فایل پی دی اف چنین امکانی فراهم نیست ترجیح میدم فقط همین صفحات وبسایت خونده بشه.
ارادت
سلام
این نامه را به عنوان گزارشی از دوره نظم شخصی و برداشت خودم از این دوره برایت می¬نویسم.
درست اززمان شروع دوره نظم شخصی، زندگی من که تا پیش از آن از نظم نسبتا” خوبی برخوردار بود، درگیر زنجیره¬ای از رویدادها شد که رخداد بیشتر آن¬ها از اختیار من خارج بود. این رخدادها سبب ایجاد تغییراتی ناگهانی در زندگی روزانه¬ام گردید. هرچند بیش از یک ماه از شروع این تحولات گذشته اما هنوز دوره سردرگمی و گیجی را تجربه می¬کنم و به دنبال راهی هستم که بتوانم دوباره نظم نوینی در زندگی¬ام ایجاد کنم.
بیشتر مطالبی که در دوره نظم شخصی برای ایجاد نظم شخصی مطرح شد را از قبل تا حدودی می دانستم و کم وبیش انجام می-دادم. مثلا” سحرخیز هستم و همیشه حدود 5 صبح بیدارم، زیاد وابسته به موبایل نیستم، اهل پیاده روی، کوهنوردی و ورزش هستم، به طور کلی اهل برنامه¬ریزی هستم اما نه با آن جزئیاتی که در دوره مطرح شد. تنها می ماند گوش دادن به موسیقی کلاسیک که میدانم هنوز گوشم به آن عادت نکرده¬است.
حالا که به دلیل شرایط تحمیل شده به زندگی¬ام (یکی از آنها از دست دادن کارم است، دیگری یک مسافرت ناموفق و سومی از دست رفتن کامپیوترم) ناچارم که چشمها را بشویم و جور دیگری به برنامه زندگیم نگاه کنم، پی می¬برم که نظم و نظام قبلی باعث شده¬بود که بدون توجه به “اصل درست بودن کارها” ، یا به زبان دیگر، با تعطیل کردن مغزم و مرخص کردن آن از وظیفه فکر کردن، خودم را رها کرده¬بودم تا روال معمول هر روزه را، به بهای تلف کردن اوقات گرانبها و با انجام کارهای بی¬ثمر، سپری نمایم. مطالبی که در وبینار 11 اردیبهشت و پیش از آن هم در مورد “کات کردن” در جلسه چهاردهم وبینار مطرح شد را خیلی خوب درک می کنم. حالا می فهمم که باید گاهی دست از روال تکراری گذشته کشید. کمی تامل کرد و سپس کارهای روزانه را جور دیگری انجام داد تا از شر عادتهایی که مغز را از فکر کردن باز می دارد رها شد. باید عادت کرد که چیزی عادت ذهن نشود! باید ذهن را تر و تازه نگه داشت. حسهای دیداری، شنیداری، لامسه، بویایی و چشایی را صیقل داد تا تیز و گوش به زنگ باقی بمانند، فرصتهای پیرامون را شناسایی کنند، آنها را با وسواس دست¬چین کنند و به دست ذهن بسپارند، تا ذهن هم به نوبه خودش از این داده¬های خام چیزی درخور بیافریند.
میدانم که این وضعیت به هم ریخته زندگی¬ام دست کم تا دو ماه دیگر سر و سامان نخواهد یافت. اما در فکرم که از همین فرصت به هم ریختگی سود بجویم و در این آشفتگی نظم نوینی را برای یک زندگی بیشتر هدف¬مند پایه ریزی کنم.
اما در رابطه با هدف¬گذاری، بنا برمقتضیات حرفه¬ام (مشاور سیستم مدیریت کیفیت) درسازمانهای متعددی بر هدف¬گذاری¬ها سازمان¬ها نظارت داشته¬ام. معمولا” یکی از دلایل دلسردی از هدف¬گذاری و یا عدم دستیابی به اهداف، انتخاب نا مناسب هدف است. ما معمولا” برای تعریف مشخصات هدف، از آنها می خواهیم که دقت کنند تا هدفشان این پنج خصیصه را داشته باشد.
1- هدف مشخص باشد و در عبارت گنگ و نا مشخص بیان نشود.
2- هدف قابل اندازه گیری باشد.
3- هدف قابل دستیابی باشد. به این معنا که مثلا” با تلاش خودشان و بدون وابستگی به دیگران قابل دستیابی باشد.
4- هدف واقع بینانه باشد. یعنی با استفاده از منابع در دسترس (پول، انرژی و مواد) بتوان به آن دست یافت.
5- هدف دارای محدوده زمانی باشد. مثلا” قصد دارند ظرف چه مدتی به هدف دست یابید.
این پنج خصیصه از پنج حرف کلمه SMART در زبان انگلیسی آمده است و در وبینار توسط خودت هم تا حدودی درباره ویژگیهای هدف صحبت شد. البته بارها سازمانهایی را دیده¬ام که در دستیابی به هدف ناکام بوده¬اند و در این موارد از سازمانها خواسته¬ام که پس از سپری شدن محدوده زمانی هدفشان، ارزیابی دقیقی از علت ناکامی داشته یاشند و با رفع علل ناکامی و یا بهبود شرایط مجددا” هدف-گذاری نمایند.
اما از آنجا که کوزه گر از کوزه شکسته آب می¬خورد، هدفهای خودم اغلب در ذهنم شکل می گیرد و برنامه ریزی می¬شود. دوره نظم شخصی باعث شد که آنها را را روی کاغذ بیاورم و هر روز هرچند در سطح خرد به آنها بپردازم.
یکی از هدفهایم به سرانجام رساندن پروژه¬ای است که بیش ازدو سال پیش شروع شده و امید دارم که تا ماه آبان پایان یابد. هر روز بسته به شرایط از سطح خرد تا عالی روی آن کار می کنم.
دیگری بسط دادن داستان “حسرت” است که طرح آن را در واتساپ برایت فرستاده¬ام اما احتیاج به اطلاعاتی از حال و هوای زندگی در آبادان در دهه 1330 دارم. میدانم که کتابی درباره زندگی کارگری در آبادان در همان دوره به قلم “محمود مهرآور” نوشته شده و گمان کنم اسمش “هزاریا” باشد ولی متاسفانه کتاب را پیدا نکرده¬ام. الان دارم اهداف جدیدی را شکل می دهم و به این منظور صفحه اینستاگرام برای خودم و حرفه¬ام درست کرده¬ام. سعی دارم هر روز آن را روزآمد کنم.
البته هدف بزرگتری هم دارم که هنوز مستقیما” برای آن کاری نکرده¬ام ولی همه کارهای دیگرم خشت و گل ساختن برای تحقق آن هدف است.
نکته دیگری که در جایی خوانده¬بودم این است که به خاطر داشته باشم که “مسیر هدف است”. به این معنا که باید موضوعی را به عنوان هدف انتخاب کنم که به مسیر دستیابی آن علاقه¬مند باشم. درست مثل کوهنوردی که به قصد فتح قله حرکت می¬کند ولی در تمام مسیر چشمانش را به مهمانی آسمان و زمین و طبیعت دعوت می کند تا در تمام طول مسیر لذت ببرد و حتی اگر در پایان راه به هدف دست نیافت، تنها لذت از مسیر خستگی را از پاهایش دور خواهد کرد و چه بسا جشم¬اندازهای دیگری نیز پیش راهش گشوده شود.
دوره نظم شخصی از آن نظر برایم هیجان¬انگیز بود که رخوت روزهای تعطیلات نوروزی را، که آدم را از هرچه تعطیلی است بیزار می-کند، تبدیل به روزهای پر معنا و پر بار کرد و وادرم کرد که به خودم و چگونگی خرج کردن تنها سرمایه زندگیم که همان عمرم است، با نگاهی متفاوت بنگرم. محتوای کلاس و فن بیان زیبایت که نشان می¬داد که خودت به آنچه می گویی باور داری تاثیر عمیقی بر شنونده دارد. البته نه فقط این دوره، بلکه ساعاتی که در وبینارهای دوره نویسندگی خلاق هم می¬گذرد برای من ضیافتی از هنر ادبیات است. جا دارد از تشویق هایت و به خاطر اینکه من را با نوشتن آشتی دادی سپاسگزاری کنم.
حالا هرجند هدف¬گذاری و برنامه ریزی کار من و حرفه من است، ولی خیلی وقتها به این فکر می کنم که همه ما مثل شناگری هستیم که در تلاطم دریا خودمان را به دست امواج سپرده¬ایم. باید با موجها کنار بیاییم. باید با آنها خودمان را بالا بکشیم و گاهی هم همراه موجها پایین برویم. در هر حال انعطاف داشته¬باشیم و همه آموخته¬هایمان را از سطحهای خرد و متوسط و عالی به کار بگیریم و بالاخره راهمان را در این تلاطم امواج ادامه بدهیم.
به یاد دارم این حرف را در کتابی خوانده بودم که “تنیس بازی که همواره به تابلو امتیازها نگاه می کند نمی تواند درست بازی کند و محکوم به شکست است.” پس بی توجه به امتیاز کسب شده در باز ی در هر لحظه به بهترین حرکتی که می توانی انجام بدهی فکر کن و آن حرکت را درست انجام بده . امتیازها خودشان می¬آیند.
دوست شما هما شکراللهی
هما خانم نازنین
یک دنیا ممنونم از شما.
بینهایت زیبا نوشتید.
واقعاً لذت بردم.
داشتن دوست ارجمندی چون شما مایه افتخاره.
سلام جناب کلانتری بزرگوار وقتتون بخیر
ضمن عرض خدا قوت بابت مطالب ارزشمندتون
میخواستم ببینم اگر امکان داره بتونم یک سری مطالب رو که دست نوشته ی خودم هست در اختیارتون بزارم و نظر شما رو بدونم
ممنون از شما❤
سلام سعید عزیز
اگه وبلاگ، پیج یا کانال داشته باشید و لینکش رو برام بفرستید حتما نوشتههاتون رو میخونم.
درود بر شما استاد گرامی
من در کلاس موفق به پرسید سوالم نشدم
استاد یک انیمیشن بود که باید در موردش داستان می گفتیم، شما گفتید اگر بخوای برای دوستتون تعریف کنید چگونه می نویسید؟
استاد من همیشه نوشته هایم کتابی هست اما چون گفته بودین که فکر کنید دارین برای دوستتون تعریف می کنید من به صورت عامیانه نوشتم و یکبار هم کتابی، حالا می خواستم بدونم که همیشه باید متنهامون کتابی نوشته بشه؟ با تشکر.
سلام آتنا جان
بستگی داره.
گاهی دیالوگها رو شکسته مینویسیم و خیلی خوب میشه.
اما بهتره اغلب مواقع کتابی بنویسید.
سلام به اقای کلانتری. گروه های اجرایی (تئاتری) ایران کدامند؟
نمایشنامه ای نوشته و قصد ارائه ی آن را دارم.
از نظرتان آن را چاپ کنم یا در آغاز آن را به گروه های اجرایی دهم؟
اسم و سایت گروه های اجرا را اگر می دانید به من بگویید!
لطفا لطفا جواب مرا بدهید. با تشکر
سلام محسن عزیزم
متاسفانه من در این زمینه اطلاعات کافی ندارم.
سلام استاد ، رمانی نوشته ام که در آن مسایل جنسی و ارتباطات نامشروع مطرح شده
،اول اینکه نمیدانم چنین رمانی اجازه چاپ دارد؟
دوم اینکه لطفا چند کتاب که این نوع رمانم باشد معرفی بفرمایید تا بتوانم مقایسه کنم
محمد عزیز
باید برای ناشر یا ارشاد بفرستید ببینید چی میگن.
چون اطلاعی از اثر شما ندارم نمیتونم اثر خاصی رو به شما معرفی کنم.
سلام استاد خوبم ،مطالب جامع شمارا درباره ویرایش خواندم و دوهفته روی متنم کار کردم تا شبیه خانه کتانی باشد،الته هنوز نواقصی داردولی 99درصدکارم به پایان رسیده.
رمانم را مطالعه میفرمایید؟
درود ملیحه خانم گرامی
به خاطر مشغلههای خیلی خیلی خیلی زیاد، میترسم بفرستید نتونم بخونم و شرمنده بشم.
اگر دوست دارید بخش کوتاهی از رمانتون رو همینجا برام بفرستید.
سلام استاد عزیز، بدون اغراق میگویم ،انگیزه نوشتن را به شوق اینکه شما اولین خواننده رمانم باشید پیدا کردم.
ارادتمندم. من با کمال میل نوشتههای شما رو میخونم.
سلام چیزی نمیتوانم بگویم چون اشک شوق اجازه نوشتن را از من گرفته.با تمام وجودم از شما ممنونم.
چطور باید ارسالش کنم حدود 100 صفحه شده؟
اینقدر هول شدم که نمیدونم باید چکار کنم
برام ایمیل کنید:
shahinkalantary@gmail.com
سلام استاد مهربان
حدودا 50 روز است که ارسال کردم به ایمیلتان
.نمیدانم دریافت فرمودید یا خیر
سلام
نه متاسفانه.
ایمیلهای زیادی برام میاد. و احتمالا پیام شما بین پیامها دیگه گم شده.
سلام استاد عزیز
بی صبرانه منتظر نظر شما درباره رمانم هستم.عهد کردم تا جواب شمارو ندونم دست به قلم نبرم
سلام استاد خسته نباشید
درباره نوشتن داستان هایی که شخصیت شون بی جان هست مثال تیر چراغ برق یا..
همینطور شخصیت هایی که حیوان هستند مثل داستان سگ ولگرد صادق هدایت باید به چه ویژگی هایی توجه کرد
مثلا اینکه این سبک چه اسم خاصی داره که بشه اطلاعات مربوطش رو پیدا کرد، یا چه نویسنده هایی توی این سبک داستان نوشتن یا این نوع روایت باید چه ویژگی ها داشته باشه ممنون میشم هر نوع راهنمایی که به ذهنتون میرسه رو بگین
سلام
خوندن فابل میتونه براتون مفید باشه. فابلها حکایتهایی هستن که حیوانات شخصیتهاشون رو شکل میدن.
یه داستان ناب هم با همین ویژگی مد نظر شما توی کتاب یوزپلنگانی که با من دویدهاند هست که میتونه حسابی به شما کمک کنه.
سلام
وقت بخیر
اگر بخواهیم محتوا بنویسید و در سایت خودتون منتشر کنین. کجا میتونیم در مورد جزئیات صحبت کنیم.
درود جواد عزیز
رپرتاژ و تبلیغ منتشر نمیکنم.
اما اگر از چیزی خوشم بیاد به طور رایگان بهش لینک میدم.
هم جذابه این نوع فرهنگ لینک سازی شما و هم سخت
سرچ کنین آموزش مقدماتی سئو – من یه صفحه ساختم با محتوایی که ترجمه و تجربه بوده این صفحه رتبه گرفته – امیدوارم خوشتون بیاد
سلامت باشید جواد عزیز
سلام جناب کلانتری
می خواستم نظرتان را راجب مطلبی بدانم.
کتابی الکترونیک در وبلاگ نویسنده ی آمریکایی جری جنکینز یافته ام.
خیال دارم که ترجمه اش کنم و در پستی روی وبلاگم بگذارم.
با توجه به اینکه خود او کتاب را به صورت رایگان منتشر کرده است، آیای لازم است که
برای ترجمه از او اجازه بگیرم؟ (البته با ذکر منبع)
ایمیلی فرستاده ام که درخواست کنم. فکر نمی کنم که جواب بدهد.
ترجمه کن کاردو جان. مسئلهای وجود نداره. کافیه لینک بدی به سایت نویسنده. همین.
سلام آقای کلانتری عزیز
من مدتی مطالب سایت رو دنبال کردم و چندماه گرم نوشتن شدم تا تصمیم گرفتم داخل دوره نویسندگی خلاق شرکت کنم. ولی دو هفته اخیر تمرینات رو متوقف کردم و از فضای نوشتن دور شدم. الان که برای انجام تمرین سراغ دفترم رفتم حس میکنم دوباره نوشتن سخت شده و مثل قبل دستم روی کاغذ روون نمیشه. ممنون میشم برای اینکه بتونم مثل قبل به این فضا برگردم توصیه ای بکنید یا اگه قبلا مطلبی رو منتشر کردید در اختیار بنده بگذارید
سلام علی عزیز
حست رو درک میکنم.
ولی بدون ذرهای خودسرزنشی از نو شروع کن.
این یه بخش کاملاً طبیعی از نوشتنه.
منتها یه عده به خاطر این وقفهها به کلی کارو رها میکنن، گروه معدودی از افراد اما باز از نو شروع میکنن.
اگر از گروه دوم باشی به نتایج خوبی میرسی.
شاید این دو تا مطالب هم کمکت کنه:
از این ۶ کار بپرهیزید تا نوشتن کلافهتان نکند
علاوه بر صفحات صبحگاهی چه تمرین دیگری انجام بدهیم؟ (۱۱ پیشنهاد متفاوت)
سلام بر استاد گرامی
وقت شما بخیر و شادی
خواهشی ازشما دارم
برای بچه هایی که بالاخره پس از کلی تلاش کتابی را چاپ کرده اند شما لطفی بکنید و کتابها را در وبینارها و لایوها و کانالهایتان معرفی کنید و برای فروش آنها همراهشان باشید و راهنمایی بفرمائید.
من خودم به شخصه با استفاده از کلاسهای عالی و انگیزشی شما بالاخره اقدام به ایجاد سایت و نوشتن قصه و درنهایت چاپ کتاب کردم به امید این که بچه های محتواتیم ویا گروه نویسندگان خلاق استقبال میکنند ومیتوانم کتابم را بفروشم ولی متاسفانه فقط به به و چه چه بود و هیچ خریداری یافت نشد. میخواهم ازاینجا از شما خواهش کنم دراین امر بنده را راهنمایی بفرمائید تا بتو آنم کتابهای بعدی ام راهم چاپ کنم .
بازهم بابت همه خوبیهایتان متشکرم 🌹
سلام خانم شهراد نازنین
سپاس از پیشنهاد شما.
بله، این حرف درسته.
البته من از سالهای قبل روی بازاریابی محتوایی تاکید زیادی داشتم. مهمترین کار دوستانی که کتاب چاپ میکنن اینه که برنامۀ منظم و دقیقی برای بازاریابی محتوایی داشته باشن. اینجا تقریباً مفصل در این رابطه گفتم: چاپ کتاب
در نهایت بزودی اینکه بزودی امیدوارم بتونم صفحهای رو برای معرفی کتابهای دوستان بسازم.
آقای کلانتری سلام
می بخشید که باز دوباره پیام میدم, اول از همه میخواستم ازتون تشکر کنم که سوالای شاگرداتون رو جواب میدید, خیلی با ارزشه واقعا.
دوم اینکه, یه سری کتاب ها خیلی شاعرانه یا ادیبانه حس و حال کاراکترارو توصیف کردن, یه جاهایی ایجاز رو رعایت کردن ولی یه جاهایی عواطف داستان رو توضیح میدن که باعث میشه داستان طولانی بشه.
من یه داستان به همین شیوه نوشتم, میخواستم بدونم که این روش برای داستانای قدیمی فقط کاربرد داره یا اینکه هنوز که هنوزه هم میشه کتابی به این شیوه شاعرانه نوشت؟ چون کتابایی مثل بلندی های بادگیر و داستان دو شهر به این شیوه نوشته شده اند.
آریانا
سپاس از مهر تو.
بستگی داره.
یه وقتی این کار به فضای داستان تو میاد، یه وقتی نه.
بنابراین باید کار رو ارزیابی کنی و ببینی این نوع نوشتن به بهتر شدن داستانت کمک کرده یا نه.
آدرس وبلاگم آقای کلانتری که تازه تاسیس کردم فعلا توش مطلبی نذاشتم ولی ممنون میشم ببینین http://iliahajywand.blogfa.com
ایلیا جان
بهتره حداقل چهل پنجاه تا مطلب بنویسی بعد لینک وبلاگت رو برای دیگران بفرستی. اینجوری خیلی بهتره.
سلام استاد اوقات به کام
میشه به من بگید چطوری میتونم یک سایت راه اندازی کنم؟
ممنون میشم
سلام زهرا عزیز
این مطلب میتونه بهتون کمک کنه:
ساختن سایت شخصی
درود. لطفا در مورد خلق یک ضد قهرمان قوی و جذاب راهنمایی کنید .
سپاس .
سلام وقت شما بخیر ،مطالب این صفحه و یکسری از دیدگاه هارو خواندم ،سوالم اینه کسی مثل من که میخواد برا اولین بار دوره ی آموزش نویسندگی ببینه باید شروعش با دوره نویسندگی خلاق باشه ؟؟؟
سلام مائده عزیز
بله، به نظر میرسه این کار براتون مناسب باشه.
سلام
چطور تولید محتوا کنم، در مورد کتاب(حوزه بیشتر رمان و بیشتر روانشناسی
اصلاً بازخورد ندارم..
سلام
این مطلب میتونه موضوع رو براتون روشن کنه:
آموزش تولید محتوای دیجیتال
سلام آقای کلانتری
ایلیا هستم ۱۳ ساله عاشق نویسندگی
بزودی قرار هست با کمک اقای قائدی سایتی را راه اندازی کنم
وقتی افتتاح شد لینکش را براتون میفرستم
کاریکاتور هم میکشم و منتشر میکنم چرا وقتی نظر میدم منتشر نمیشه
سلام ایلیا جان
چقدر عالی. بهت تبریک میگم که تو این سن انقدر فعال و خلاقی.
مشتاق دیدن سایت تو هستم.
سلام استاد من میخوام در حوزهی ادبیات کودک و نوجوان فعالیت کنم و داستان و شعر بنویسم. اگر ممکنه بنده رو راهنمایی بفرمایید که از کجا شروع کنم؟ و اینکه خودتون دورهی آنلاین مرتبط با این حوزه دارید یا نه؟ سپاس بیکران
سلام
آموزشها چندان تفاوتی با هم ندارن.
خیلی از دوستان هستن که تو این حوزه فعالیت میکنن و گفتن که مطالب اینجا براشون مفید بوده.
یه مدت مطالب رو مرور کنید و بعد سوالاتتون رو با جزئیات بیشتر برام بنویسید.
سلام آقای کلانتری
زنده باشید
کتابی می خواهم پر از جملات قصار. ترجیحا جملات قصار نویسندگان. ممنون میشوم چند کتاب معرفی کنید
اینجا یه چیزایی معرفی کردم:
معرفی کتاب
ببخشید لینک قبلی اشتباه بود.لطفا این لینک رو بررسی کنید.ممنون
http://zohrehahm.com/?p=115
به به. زنده باد. چقدر زیبا نوشتید زهره عزیز.
کاش وبلاگتون رو خیلی بیشتر به روز کنید.
سلام و روز بخیر آقای کلانتری
مدت کوتاهی هست که با سایت شما آشنا شدم، خیلی علاقه مند بودم که در کلاسهای آنلاین شرکت کنم ولی به علت یه سری هزینه های خاص که تو زندگی دارم، از شرکت در این دوره معذورم، سؤالم اینه که آیا میتونم با مطالعه ی مطالبی که تو سایتتون درج شده، در رمانی که نوشتم تجدید نظر کنم و اون رو به چاپ برسونم؟ چون یکی از ناشران بدون ذکر دلیل از همکاری در چاپ سر باز زده، میخوام با راهنمایی شما ایرادم رو بر طرف کنم. اگر مرحمت بفرمائین و مواردی رو که برای جذابیت نگارشم تأثیر داره رو بهم اعلام کنین، سپاسگزارتون میشم.
امیدوارم همیشه همت والای شما برای ادامه ی این مسیر، مستدام باشه و سالم و شاداب باشید.
با نهایت تشکر.
سلام فاطمه گرامی
من در خدمت شما هستم.
اینجا بیش از هزار نوشته هست که احتمالا میتونن تا حدی براتون مفید باشن.
فقط اینکه باید با جزئیات سوالات خودتون رو بنویسید تا بتونم لینک یا جوابهای دقیقتری بهتون بدم.
با آرزوی بهترینها
استاد کلانتری عزیز سلام..وقتتون بخیر.
ببخشید.من مشتاق بودم مشاوره ای در رابطه با استارت نوشتن و دست به قلم شدن با جنابتون داشته باشم.آیا امکانش هست؟
سلام
بله، بفرمایید. همینجا میتونیم با هم گفتوگو کنیم.
ممنونم..استاد من خب توانایی نوشتن رو در خودم میدونم هست.و اینکه نوشته هایی توو فکرم هست که تا الان روو کاغذ نیاوردم.و ننوشتم.نمیدونم.شاید میترسم از نوشتن.من باید الان چکا کنم مرحله اول؟
یه عادت خوب روزانهنویسی در خودتون ایجاد کنید. این دو مطلب میتونه بهتون کمک کنه:
هزار کلمه
صفحات صبحگاهی
سلام و عرض ادب خدمت استاددبزرگوار.
یه سوال دارم؛ آیا این سایت پرسش و پاسخ رو هر هفته مشاهده میکنید؟ برای پاسخ دادن سوال ها.
امروز جلسهی نهم مدرسه ی نویسندگی بود، راستش تموم نشده دلم گرفت😔
سلام خانم نشاط عزیز
بله، سعی میکنم اینجوری مدام ببینم.
خیالتون راحت. ارتباط ما بعد از کلاس هم ادامه خواهد داشت.
سلام آقا شاهین.
من به نمایشنامه نویسی و داستان نویسی علاقه دارم.
۱/ میخوام بدونم عکاسی به نویسندگی کمک می کنه؟
۲/ میشه عکس هایی رو که خودم گرفتم توی کتاب های چاپی داستانی ام منتشر کنم.
با تشکر
سلام
1. بله، خیلی مفیده. خیلی از نویسندهها عکاسی یا تماشای عکس رو جدی دنبال میکنن.
2. خیلی هم خوب میشه. از این قبیل تجربهها زیاده تو دنیا و میتونه جذاب باشه.
سلام شاهین عزیز
وقت بخیر و خداقوت
امیدوارم حال دلت خوب باشه
نمیدونید چقدر الهام میگیرم و ایده وقتی میام سراغ نوشته های شما
و امروز هم بعد مدتی دوری از فضا امدم سراغ نوشته هاتون که شدیدا تشنه بودم
و شاید باور نکنید به اکثر سوالات ذهنی ام نوشته هاتون پاسخ داد
من چند تاسوال داشتم از خدمتتون
یکی از مهم ترین سوالام این هست که من قبلا یعنی شاید یکی دوسال پیش وقتی هر کتابی می خوندم حتما اون جمله یا برداشت یا چیزی که الهام گرفته بودم مینوشتم
و خب یه جایی به بعد نمیدونم وسواس ذهنی یا بهونه یا چی که گذاشتم کنار و دیگه فقط میخونم اما عمیق میخونم و مطالب یادم میمونه و در جاهایی که نیاز پیدا میکنم یاداوری میشه برام
بنظرتون کارم اشتباه بوده و ودوباره شروع کنم به نوشتن بخش های از کتاب که برام پررنگ تر بود؟
و خب این کار خیلی سرعت خوندنم توی کتاب پایین میاره و خب خیلی معدود پیش امده رجوع کردم به اون دفترم چون دست خط خودمو دوست ندارم ولی واقعا تمییز می نویسم
ممنون میشم منو راهنمایی کنید
و سوال دیگه ای که داشتم من خیلی وقته دوست دارم کاری که گفتید انجام بدم همون زدن سایت به اسم خودمون. اما هرچقدر فکر میکنم می ترسم مطالب من درست نباشه و باعث بشه اگر کسی خوند دچار مشکل بشه از نظر دغدغه ذهنی و از طرفی من خیلی دانش و اگاهی ندارم که بتونم خوب مفید بنویسم اما شدیدا این کار جز چیزهای هست که بهش فکر هم میکنم که شروع اش کنم پر از هیجان میشم
ببخشید زیاد صحبت کردم
و سپاس بیکران از شما
سلام
خوشحالم که اینجا هستید. سپاس از مهر شما.
1. عیبی نداره. حاشیهنویسی هم میتونه مفید باشه براتون.
2. این نگاه اشتباهه. اونجوری هیشکی دیگه نباید کاری انجام بده. شما بنویس برای رشد خودت. خواننده پیدا کردن به این راحتیا نیست، که حالا همه بیان و با مطالب شما گمراه هم بشن. شما مینویسی که یاد بگیری، نه اینکه به عنوان کان علم و معرفت به دیگران چیز یاد بدی.
اینجا در این رابطه یه چیزایی گفتم:
وبلاگ نویسی
باز هم برای من بنویسید.
با آرزوی بهترینها
سلام شاهین عزیز
خیلی خوشحال شدم و انگیزه گرفتم از توجه و پاسخ شما به پیامی که براتون گذاشتم
چشم حتما حتما شروع میکنم و خیلی هیجان دارم امیدوارم توی این مسیر قدم های درست بردارم
و امیدوارم افتخار داشته باشم که در این مسیر از راهنمایی ها و تجربیات شما استفاده کنم
فقط هزینه ها کمی برای موقعیت الان من زیاد هست برای زدن سایت اما جزو اولویت هام نوشتم که این کار به اجرا برسونم.
اینکه بهم گفتید ” باز هم برای من بنویسید” نمیدونید چقدر خوشحال شدم و ذوق کردم
اطاعت امر میشه حتما حتما براتون مینویسم
ممنونم بازم
سلام باشید.
منتظر درخشش روزافزون شما هستم.
وایییی مرسی ممنونم شاهین عزیز، مربی دوست داشتنی . خدا شمارو برای ما حفظ کنه
یک دنیا ممنونم از مهر شما عاطفه جان.
شرمنده می کنید منو شاهین عزیز، من ممنونم از شما که وقت میزارید برای ما
ارادتمندم.
بزرگوارید
سلام استاد. وقتتون بخیر. عذر می خوام یه سوال داشتم گفتم شاید شما بتونین راهنمایی بدین. در مورد بیمه ی نویسندگان شما می دونین که پرداختش چند درصد هست؟ و آیا نسبت به بیمه ی زنان خانه دار پرداختش کمتره یا بیشتر.
سلام
متاسفانه در این زمینه هیچ اطلاعی ندارم.
لطفا در مورد جشن امضا توضیح بدین.
و اینکه چرا گاهی اوقات هنگام نوشتن کامنت و پر کردن فرمش وبلاگ کند میشه؟ سرعت اینترنتم خوبه.
جشن امضا به مراسمی میگن که از یه کتابی رونمایی میشه و نویسنده تو اون مراسم کتاب تازه چاپشدۀ خودش رو برای حضار امضا میکنه.
درود و وقت بخیر آقای کلانتری
برای کسی که بخواهد داستان و رمان را بصورت جدی پیگیری کند و عناصر آن را شناخته و تحلیل کند، همچنین با نگاه عمیق تری این حوزه را دنبال کند، چه کتابهایی را پیشنهاد میکنید؟ کتابهایی پایهای که جامع و کامل بوده باشند.
سلام عباس عزیز
اینجا یه فهرست کامل نوشتم:
کتاب آموزش نویسندگی
سلام آقای کلانتری…
سپاس بی کران بابت اینکه تجارب مفیدتون رو با ما در میان میذارید.
بنده الآن پشت میز کارم در یک کتاب فروشی در شهر قم به صدای گرم و دلنشین شما گوش می کنم و لذت می برم.
نفستون همیشه گرم.
در آخر باز هم متشکرم از نکات مفیدی که در رابطه با نویسندگی ارائه می کنید و یک کمکی از شما می خواستم. اگر وقتی داشتید ممنون میشم که یک راه ارتباطی مستقیم معرفی کنید تا هم مشورت هایی در حوزه نویسندگی از شما بگیرم و هم در رابطه با این دنیای زیبا (نویسندگی) کمی با هم گپ بزنیم.
سلام سهیل عزیز
خوشحالم که اینجا هستید.
قدردان محبت شما هستم.
بهترین راه ارتباطی همینجاست.
متاسفانه به جاهای دیگه چندان نمیرسم.
در این رابطه تو متن زیر هم یه چیزایی نوشتم:
دربارۀ من: یک نوشتۀ تازه
به امید دیدار
سلام آقای شاهین کلانتری عزیز من تصویرگر بودم و اکثرا کارم طراحی
و اینا بود.ولی بعدش شروع کردم همون تصویر ها را به نوشتن در
آوردن و علاقه خاصی به نویسندگی پیدا کردم و خوب چند وقتی هم هست
که نویسندگی میکنم و با بازخورد های خوبی مواجه میشم.اما چون خب
یه کمال گرا هستم بازم گاهی از نوشته هام راضی نیستم. چون یه سری
مشکلاتی بودند که میخواستم مشکلش رو از شما بپرسم. برای مثال:
– وقتی کم میارم از واژه های من،اما،ولی،میخواستم،نشدم استفاده میکنم
– گاهی چیزی که به ذهنم میرسه موقع نوشتن یادم میره.
– وقتی میخوام موقعیت شخصیت و مکانش رو بگم به مشکل برمیخورم.
– گاهی دیالوگ هام تکراری میشه.و میخوام هربار لغطی رو وارد کنم که
باعث تنش و جذاب تر شدن کار میشه.
و میخواستم یه بخشی از فصل یک داستانیم که خیلی برام ارزشمنده رو
نشان شما بدم و اگر مشکلی داشت بگید.و کمی هم شما با من بیشتر آشنا
بشید و من هم با شما بیشتر آشنا بشم. داستان هتل لاس وگاس:
بخش اول
توهم
مت با عصبانیت و خستگی زیاد در اتاق خود را باز میکند و طبق روال
همیشگی سیگارش را در می آورد. و تصمیم می گیرد برگه ای بردارد و
استعفای خود را بنویسد. در همان لحظه (( تراویس اسپیس )) مدیر
نشریه خبرنگاران نیویورک تایمز تماسی می گیرد و بابت خشونتش عذر
خواهی میکند؛اما همیشه میداند او به دنبال شنیدن اینکه یک خبر سیاسی
تهیه شود،را ندارد،چون مت هیچوقت طرفدار خبر های سیاسی نبوده و
همیشه دنبال اتفاقات خاص بوده. پس حقوق کم تری نسبت به دیگر
خبرنگاران می گیرد.در تماسی که با او داشت پیشنهاد کرد چند هفته ای
مرخصی بگیرد. تا برای خودش وقت بگذارد. تراویس همیشه از معتاد
بودن مت خبردار بود،پس قایقی رزرو کرد تا او را راهی هتل لاس وگاس
بکند. درباره آن هتل شنیده بود اما تا به حال به آنجا نرفته. تعجب برش
داشت چون برای اوقات فراقتش به هتلی سفر می کرد که اقامت در آن
ممنوع شده اما پلمپ نشده. مت دوباره تماس گرفت و گفت: اگر در طول
سفر خبری چاپ بشه، پول میدی؟
و در پاسخ گفت: نمیدونم،اگر خوب از آب در بیاد،شاید بشه.
اگر فرد دیگری جای تراویس بود جوابش شبیه به آن میشد:
خبر سیاسی پر است اما ترجیح میدهم سیگار بکشم به جای اینکه
با کسی صحبت کنم که میخواد بیست ساعت با من بحث کنه درمورد اینکه
وزیر منو امروز میکشه یا فردا این موضوعات حتی به اندازه یک
پنی هم قابل ارزش نیست.
و همه ی اینا فقط برای اینه که مردم رو توی خانه هایشان
بگذارند و پیرمرد ها هم دست به سینه نشسته تا ببینند سی ان ان و بی
بی سی چه میگویند.ولی روز دوازده دسامبر خبری متفاوت ارائه شد.
گوش میخورد هتلی وجود دارد به نام هتل لاس وگاس که دروسط ها و
دورترین منطقه اقیانوس آرام قرار دارد که رسیدن به آنجا فقط دو روز
کامل طول می کشد. و گفته بودند بیشتر معتادان به این هتل می روند و
روش انتقال آنها قاچاقی است. و تا به حال معتادان آنجا یا از مواد زیاد
مرده اند یا از طرف یک قاتل سریالی که هنوز هیچکس او را پیدا نکرده
و اما خدمه ها باور دارند این قاتل همان رئیس هتل و صاحب آن است. دلیل
قاچاق بودن این سفر ها این است که گزارش شده پس از اولین افتتاحیه
ای که در این هتل شد و خانواده های پولدار و زیادی برای زندگی و یا
اقامتی کوتاه به این هتل سر می زدند. اما اگر هم میخواستند مدت کوتاهی
آنجا باشند قتل های سریالی وحشتناک آنها را نگه می داشت.
از روزنامه خبری نیویورک تایمز شنیده میشد اینکه تعداد زیادی از این
خانواده ها بچه های خود را گم کرده و تا چند روز خبری از آنها نمی شده
است. اما در روزهای بعد از گم شدن اتفاقاتی رخ داد که همه را غافلگیر
میکرد. آن این بود:
– باید خبری فوری به دست شما برسانم، هتل لاس وگاس ، یکی از پر
بازدیدترین و لوکس ترین هتل در اقانوس آرام که به شکلی استوانه ای و
به صورت یک فانوس در اقیانوس خروشان، اقیانوس آرام به چشم می
خورد. اما اینترپول اعلام کرده سفر و تور های مسافرتی و اقامت به این
هتل ممنوع اعلام می شود. اما از این سوال در گوش خیلی از شما ها
پریشان است. چرا؟… دلیل واضح است. در طول یکی دو هفته ای که
گذشت به ما گزارش داده شده که 36 بچه ناپدید و بعد از سه روز هر
کدام در تلویزیون های کارگزاری شده نشان داده و آنها به صورت
بسیار خشونت باری سلاخی و یا بعضی تکه تکه شده بودند. با گذشت
سه هفته از حضور متحققان و ماموران در هتل هیچ قاتلی پیدا نشده.اما
واضح است که قاتل در میان سلاخی های خودش سلفی گرفته و ماموران
چهره او را شناسایی کردند که قدی بلند و یک زیرپوش خونین و ماسک
آهنی که چشمان و پیشانی او را پنهان می کند دارد. و از عکس العمل
هایش پیداست که ترسی از ماموران و دستگیر شدن ندارد و خیلی
زیرکانه عمل می کند. به گونه ای که بعد از گذشت سه هفته نه ردی و نه
نشانی از وی به جای نمانده است. اما تعدادی از بازرسان مجبور شدند
بیرون بروند چون گزارش شده شش محقق و ده پلیس در این سه هفته
کشته شده اند. و این نشان از این است که در حال حاضر احتمال یا مدرک
تکمیلی ای برای بسته شدن این هتل نیست و این پرونده بسته اعلام
میشود.اما هنوز مهاجرت به هتل ممنوع است.
به همین راحتی آنجا را رها کردند اما من میخواهم رازی را که در
این هتل پنهان شده را پیدا کنم. ده روزی می شود که به صورت قاچاقی
به هتل آمده ام اما تا به الان قتلی را ندیدم. اما حس میکنم هر کسی یک
دلهره دارد. مثل کسی که به زن و بچه اش می گوید شام امشب را
میگیرم دست آخر به زن خود می گوید پول خبری نیست. در این
هتل غریبم و کسی به من اهمیت نمیدهد جز پرسنل. آنها بیست و چهار
ساعته می آِیند و می گویند: چیزی لازم ندارید؟
– نه فقط کسی رو میخوام تا باهاش حرف بزنم و کمی از تنهایی دربیام.
همه آنها یک نظر دارند و آن خدمت رسانی به مشتری است.من با کمال
تعجب به آنها می گویم: شما دارید خودتان را برای کی می کشید.؟ شما
که رئیس ندارید.
– شاید اون اینجا نیست اما حواسش به ما هست و با برگه هایی
مینویسه که به ما میگه چکار کنید و هنوز نمیدونیم اون کجاست از کجا
نامه میده واینکه اون واقعا رئیس ما هست یا یه مزاحمه که سعی میکنه
مارو سرگرم دیوونه بازی های خودش بکنه.
– امیدوارم یه مزاحم باشه و فکرتو خیلی درگیر این مسائل نکن.
– آه ممنون که هستی اما دیگه شیفت کاری من شروع شده و باید مشغول
بشم.
– باشه فقط یه چیزی، تا به الان قتلی رخ نداده؟
– نمیتونم اطلاعی بدم.
در همین حین مت جوش می آورد که یک برگه از زیر در
پرتاب شد به داخل و قلب و تن و روح خدمه را لرزاند. به گونه ای که
تمام بدنش از ترس میلرزید ، به مت گفت: لطفا خودت بردار؛ اما در
نامه نوشته بود:(( هی مزاحم بذار اون کارشو بکنه تو مگه رئیس
هستی؟)) در طول سال های کاری مت تا به حال هیچ قاتلی چنین حرفی
به او نزده بود و او با عصبانیت برگه را انداخت و با ابروهایش به خدمه
علامت داد که برو. خدمه با خیال آسوده راهش را گرفت و رفت. ولی مت
نه از اتاق و دیزاین درونش راضی بود نه از برخورد خدمه. بنابراین
تصمیم گرفت از پله هایی که روی آن فرش مخملی قرمز بزرگی گذاشته
شده پایین برود تا اعتراض خود را به مدیر هتل بگوید.
– سلام بگو ببینم مدیر اینجا کیه؟؛ من حالم از این اتاق به هم میخوره.؛
– شما از این قضیه مطمئنی؟
– بله. این اتاق پر از موش شده، دیوار هاش ترک داره، بخاری یخ کرده
و سوخته… بازم بگم.؟
– ببخشید…من به خدمه ها دستور میدم که پیگیری کنند.
– دیگه کی؟
– عرض کردم پیگیری میشه.
– اولا دوست عزیز تو نیستم و هرچی تو دلم باشه رو میگم. دوما کی
پیگیری میکنید.؟
– ببینید… من به اندازه کافی زجر کشیدم خواهشا حال منو از این بدتر
نکنید.
– بدتر کنم چی میشه؟
– خواهش میکنم به اتاقتون برید.
– تو چی گفتی! مگه سگ خونگی یا بچه تو ام که هروقت عصبانی
شدی بهم زور بگی.!
مت یقه ی مدیر هتل را گرفت. او را بلند کرد و دعوای آنها شروع شد.
و دقیقا در همان لحظه به طرف مت حمله ور شد اما نتوانست از
پس ضرباتش در برود. مت آخرین ضربه را زد و ناخن های خود را در
پاهای راجر فرو برد و او را فلج کرد. سپس مت در حالت جنون رفته و
متوجه شد که همه جا را خونی کرده. نگران شد و داد زد: یه نفر دکتر
خبر کنه.! آنها شانس آوردند که یک دکتر در آنجا حضور داشت؛و همیشه
کیف معاینه همراهش بود. اما مت بعد از یک استراحت کوتاه سیگار
خود را درآورد و به دیوار تکیه داد؛ نگاه خشمگینی به مدیر میکرد. به
گونه ای که انگار میخواهد همین الان گلوی او را بگیرد و با بدن خون
آلودش او را خفه کند. چند ساعت بعد دکتر سر خود را از برگه های چرک
درآورد و با قیافه تاسف باری گفت:امیدی به زندگی این جوان نیست.
مت در جواب گفت: این کجاش جوانه قیافش میخوره 79 سال داشته باشه.
طولی نکشید که طوفان از راه رسید.(یعنی هسرش،جین.)
– کم آدم نکشتی شوهر منم قربانی دست های کثیفت کردی!
– اه نه بابا پس شوهرم داشتی! تا بود به این فکر میکردم که چرا زنی
تو این هتل نیست، اتفاقا خوبشم هست.
– آه میشه اون سیگار کوفتی رو بندازی زمین. داره مثل تراکتور دود
میده بیرون.
– ببین خانم هرکی که هستی به شوهرت گفتم هیچکس به غیر از من
جرات سیگار کشیدن آزاد رو تو این هتل نداره.
راجر که از درد زیاد رنج می برد بلاخره خود را راحت کرد و جا را
برای تابوت های دیگر باز کرد. اما در همین حین که همسر راجر
((جین)) داشت به اندازه یک سیل گریه میکرد؛ مت با بی خیالی سیگار
خود را در می آورد و دوباره کشید و برای آرامش بیشتر چشمانش را
هم بست. همانطور که سیگارش را می کشید با خستگی فراوان دادی
کشید و گفت: خانم شب بخیر!.
اما دوباره جین نعره کشید و گفت: برو بمیر کثافت!!!
تقریبا ساعت یک و نیم ظهر بود که جین با ناراحتی سر میز شوهرش
حاضر شد تا اگر معتاد جدیدی آمد کلید اتاق را به آنها بدهد و راهنماییی
کند.؛ و اما خدمه ها ستون اینجا هستند و بدون کار بی وقفه آنها این
هتل دوباره سر و پا نمی شود.
روز جین به گونه ای هولبناک شروع شد.
او در حال چک کردن لیست مشتریان بود که ناگهان دری را دید که تا
به الان باز نشده بود.؛خدمه ها گفته بودند به این در نزدیک نشوید. اما
جین بی خبر رفت و در آنجا را تا ته باز کرد تا ببیند آنجا چیست. جین
نگاهش را به اتاقی دوخت که از سرتا پایش آهنی بود.در جلویش نوری
کوچک به چشم می خورد و آن نوری بود که از آینه ماسک جیمز برون
جلاد بیرون می زد.((قاتل سریالی)) و این نشانه ای بود برای اینکه ثابت
کند که اینجا هستم. جیمز که قاتل بی رحم بچه ها بود سر و کله اش
از سردخانه طبقه پایین پیدا شد. اما طولی نکشید که به سرعت قربانی
بعدی خود را انتخاب کرد آن قربانی خود جین بود!
جین وقتی متوجه شد که قرار است در دست های آلوده به خون جیمز
برون بمیرد، به سرعت انبار را رها کرد، به اتاق خود رفت و در را قفل
کرد اما یادش نبود که کلید یدک را جا گذاشته و جیمز به راحتی می تواند
در را باز کند. او لوله ای را که در بغل در گذاشته شده بود را برداشت و
منتظر شد تا جیمز بیاید. و بله او در را باز کرد و دست خود را از لای در
بیرون آورد. و آن به تندی لوله را روی دست جیمز می کوبید تا نتواند
در را باز کند.اما جیمز هیچ احساس دردی نمی کرد و به داخل رفتن ادامه
میداد. تا به این که او در را شکاند و داد میزد:
نامردم اگه تو رو سر به گور نکنم.! جین را تا کمره دیوار کشاند . و
ضربات بی فایده جین دردی را دوا نمی کرد چون حتی قوی ترین خدمه
ها هم از پس او برنیامدند.آنوقت جین میخواهد خاک او را به زمین
بکشاند!. او مجبور به تسلیم شدن بود پس لوله در دست خود را در
زمین انداخت و گفت: تسلیم! زودتر منو بکش چون دیگه چیزی برای
از دست دادن ندارم.
– چقدر ضعیفی برات متاسفم چون تو حتی نمیدونی من چکار هایی بلدم؛
تو حتی نمیدونی اون همه بچه چجوری به گور رفتن یا الان کجا
هستن.خیلی از خانواده هایی که میبینی معتاد نیستن و هنوز اقامت دارند
بخاطر اینه که میخواهند بدونن که بچه شون کجاست. اما نگران نباش
اونها به زودی معتاد میشن و مثل دسته گل میان تا چیز نداشته رو پس
بگیرند و اون اعضای بدن تمام بچه هاست.
– تو شیطانی یه شیطان!.
– به زودی اونم میشم فقط آیا تا اونموقع میشه تمام آدم های این
هتل رو بکشم. حتی خود شیطان هم از من میترسه. پس نیاز نیست
خودتو زیاد درگیر این مسائل کنی. راحت باش چون قراره نفس های
آخرتو بکشی و منم از کندن پوست تمیزت لذت خواهم برد.
– هه هرکاری میخوای بکن اما پوستمو نکن.
– نه این لذت رو ازم نگیر، یکی از جذابیت های قتل کندن پوست توئه.
هوا آفتابی بود و مت به طرف ترانس خود میرفت و به
آرامی صندلی را گذاشت و روی آن تکیه داد. صدای رادیو بلند بود و آهنگی
مناسب برای او در این لحظه گذاشته شده بود. او سیگار خود را در آورد
و دود را به بالا کشید و چشمان خود را بست که از تمام انرژی های منفی
خود دور شود تا شاید چرتی راحت بزند. اما مثل اینکه انرژی های منفی
حتی در موقع استراحت هم دست آدم را ول نمی کنند. طولی از استراحت
مت نگذشته که یک لحظه چشمان خود را باز کرد و چیزی را دید.
بله آن جین بود که از سرتا پا پوستش کنده شده بود و فکش نابود. او
روده هایش به بیرون کشیده و جیمز از روده هایش برای طناب اعدام
استفاده کرده بود.این یکی از وحشیانه ترین و بزرگترین قتل های او بود
که حتی کسانی هم که میخواستند او را از طبقه سیصد و سه پایین بیاورند
دل نگاه کردن به او را نداشتند. اما روی کارتی که در اتاق جین افتاده
بود، با خون نوشته :
((عشق مثل یه جاده اس که اولش قشنگه، اما جلوتر کویره.))
این نشانه عشق بین راجر و جیمز بود؛ راجر چندی قبل پیش بسیار با
جیمز صمیمی بود و حتی میشود گفت بهترین دوست های همدیگر. اما با
آمدن جین دوستی آنها از بین رفت و دیگر رفتار های قبل را نداشتند اغلب
متنفر، عصبانی وعاشق بودند. جیمز ادعا میکرد که دیگر علاقه ای به
جین ندارد و این عشق ارزش قطع دوستی خود و راجر را کم میکند. چون
وی فهمیده بود جین ، راجر را انتخاب کرده.
اما کنجکاوی مت ادامه داشت؛چون در اتاق جین رد پا های خونی پیدا
کرد که راهش به پنجره ختم میشد و انگار یکی از سمت راست آمده و
مستقیم از پنجره خود را انداخته. ولی این ردپا مال کیست؟ وقتی قدم به
قدم دنبالشان کرد، و متوجه ختم آنها به پنجره شد. یعنی دیگری هم
خود را انداخته ؟ شاید آره اما نگاهش به پنجره دوخته شد ؛ کل فضای
بیرون سیاه بود و فقط گوله ای سفید و نزدیک به پنجره وجود داشت که
میتوانست بچرخد. وقتی چرخش آن تمام شد ، ناگهان عنبیه بزرگی ظاهر
شد که از مردمکش آب سفید و ماهی های سیاه سنگی سرازیر بودند.
نشانه ای برای عادی بازگشتن فضای بیرون نبود.و همه چی را چشمی
بزرگ هدایت می کرد که جنبه ترس داشت و مانند توهمی واقعی.
ناگهان به پایین افتاد و متوجه شد سیلی از دریای خون و ماهی های
سنگی اطرافش را احاطه کرده و روی شن نمادی از چشمی است که
مقابلش به پله ای خاتمه می یابد که مقصدش دری است که آسمانی بارانی
دارد و جوجه تیغی ماهی ها در هوا پخش هستند. در بین باران داخل
اقیانوس صندلی الکتریکی پدیدار شد. و روی تکیه گاه جمله ای آمد و آن
( (Mبود. با آمدن جمله ام کل حادثه ها متوقف شد و مت شبیه به شمعی
که عمر خود را با کبریت گذرانده، آب رفت.
سینا جان
تو خوب مینویسی.
فقط چند نکته:
هر بار روی بهتر کردن یک بحش از مهارت نویسندگی خودت تمرکز کن.
مثلاً مدتی وقت بذار روی اینکه توی متن داستانهات تا حد ممکن قید و صفت کمتری به کار ببری. یکی دو ماه که تمرکزت روی این باشه بعد میتونی بری سراغ یه «خرده مهارت» دیگه.
یا مثلاً یه دوره رو اختصاص بده به کار روی دیالوگها و فقط روی این تمرکز کن که آیا دیالوگهات به پیشبرد داستان کمک میکنن یا نه؟ یا میتونی مستقیمگویی رو کمتری و زیرمتن بیشتری به دیالوگها بدی یا نه؟ و غیره.
برات بهترینها رو آرزو میکنم.
سلام آقا شاهین جان.
می خوام درباره ی نمایشنامه نویس باهات صحبت کرده و ازت سوال بپرسم. نمی دونم در این مقطع چقدر اطلاعات داری!
اما خب سوال اول:
تفاوت پرده و صحنه در نمایشنامه چیست؟ مثلا هر پرده ها چند صحنه دارد!
سلام پویا جان
بهترین راه فهمیدن موضوع ورق زدن چند تا نمایشنامهست.
دو سه تا نمایشنامه که بخونی موضوع کاملاً برات روشن میشه. چون این چیزا رو نمیشه بدون مثال توضیح داد.
خیلی کلی میشه گفت که بستگی داره. قاعده و قانونی نداریم که بگه در هر پرده باید اینقدر صحنه وجود داشته باشه.
قبلاً اینجا یه سری نمایشنامه معرفی کردم که خوندنش میتونه مفید باشه:
چگونه خوب حرف بزنیم؟
سلام استاد خسته نباشید
استاد من کلی ایده و طرح برای نوشتن در سرم دارم ولی وقتی میشینم پای کار همه چیز از یادم میپره انگار که پوچ بشم
چطوری این مشکل رو حل کنم؟
سلام
نیاز به تمرین داره.
آزادنویسی منظم رو جدی بگیرید.
این مطلب میتونه براتون مفیده باشه:
آزادنویسی
سلام وقتتون بخیر من تازه با پیج شما اشنا شدم .برای اینکه نوشته هامون رو در فضای مجازی قرار بدیم تا مردم ببینند و بعد اقدام به انتشار کتاب کنیم چه پیجها یا سایتهایی رو پیشنهاد میدید و به چه صورت ؟ با تشکر
سلام کتایون کرامی
این مطالب میتونن براتون مفید باشن:
تولید محتوا
وبلاگ نویسی
سلام اقای کلانتری،سال نو مبارک
چندتا سوال داشتم
چرا باید برای نوشتن سایت بزنیم؟در استوری های صفحه اینستاگرامتون دیدم،برای جالب بود پس دزدی های اثر چی میشه؟رمان بنویسیم در سایت یا تولید محتوا کنیم؟
برای انتخاب زاویه دید رمانم به مشکل برخوردم،
زاویه دید راوی بهتره برای رمان های جنایی وفانتزی تخیلی
یا اول شخص؟
اول شخص می تونه از دیدگاه سه نفر باشه؟
زمان فعل باید گذشته باشه؟مثل روند یک فیلم نمی تونه ددر حال باشه؟خاطره ای باید باشه حتما؟
برای ساخت یک دنیای فانتزی چجوری اسم انتخاب کنیم؟
سلام فاطمه عزیز
این سوالات یه مقدار با هم فرق دارن و از جنش هم نیستن. در پاسخ به هر کدوم هم چیزای مختلفی نوشتم.
شما میتونی فعلاً با خوندن اینها شروع کنی:
آموزش تولید محتوا
وبلاگ نویسی
نوشتن رمان
آیا نگران دزدیده شدن نوشتههایتان هستید؟
سلام اقای کلانتری وقتتون بخیر
فرامرز عبدالعلیانم
یک کانال میخوام راه اندازی کنم مثل یک روزنامه.گیر کردم اول شروعش بعد اسمش ..نمیدونم از کجا شروع کنم برای بارگذاری.لطفا راهنمایی م کنین.
فرامرز عزیز
هدف شما از این کار چیه؟
با سلام.جناب آقاي كلانتري لطفا ويديوهاي خود را درسايت آپارات قرار دهيد.دسترسي در آپارات راحت تر و بهتر است.با تشكر
سلام علی عزیز
قبلاً این کار رو میکردم.
ولی در حال حاضر فقط میخوام ویدیوها رو یوتیوب آپلود کنم.
ارادت.
سلام آقای کلانتری خسته نباشید
من میخوام یک پادکست بنویسم ولی متاسفانه نمیدونم که چطور بنویسم اگه میشه یه توضیح درباره نوشتنش بدید
سلام فاطیما جان
راه و روش خاصی نداره.
یعنی همونطور که متنهای دیگه رو مینویسیم پادکست رو هم مینویسیم. اگر اصول نوشتن رو بلد باشیم اینجا هم کاربرد داره.
منتها چون متن پادکست که برای اجرای صوتی نوشته باید توش به برخی ظرافتها توجه بشه تا متن در گفتار راحتتر ادا بشه.
شاید این مطلب بتونه براتون مفید باشه:
علی بندری | درسهای سازندۀ پادکست چنل بی برای ساختن پادکست
سلام وقت بخیر خوب هستین ببخشید میخواستم راجب داستان نویسی بدونم میخوام داستان زندگینامه خودمو بنویسم اخرشم کتاب کنم ممنون میشم راهنمایی کنید باتشکر چیچک
سلام
خوندن این مطالب میتونه براتون مفید باشه:
زندگی نامه نویسی
نوشتن کتاب
سلام اقای کلانتری،سال نو مبارک چندتا سوال خدمتتون داشتم
اول اینکه چرا برای رمان نوشتن باید سایت داشته باشیم؟تکلیف دزدهای ادبی چی میشه؟
دوم من برای رمانم توی انتخاب زاویه دید به مشکل برخوردم
بین دیدگاه راوی
چند زاویه دید اول شخص
وکلا یک زاویه دید تک بعدی
اگه از دید چند زاویه باشه،باید در قالب خاطره نوشته بشه یا زمان حال؟
سلام
سال نو شما هم مبارک.
1. نه لزوما. دربارۀ سرقت ادبی اینجا نوشتم:
آیا نگران دزدیده شدن نوشتههایتان هستید؟
2. تصورتون از زاویه دید درست نیست. چند تا رمان رو باز کنید ببینید تو اونها نویسنده چه کرده. این بهترین روشه برای فهمیدن موضوع.
باز هم اگر نکتهای بود بنویسید.
با آرزوی بهترینها
سلام بر استاد کلانتری عزیز
عید تون مبارک! امیدوارم سال 1400 سالی باشه پر از نیکی و خوبی برای شما و خانواده تان.
یک سوالی داشتم, شما با چه برنامه ای عکس های پست های این سایت رو درست می کنید؟
( تا حدی به دور از نویسندگی شاید باشه, ولی خیلی خوب میشن, برای همین خواستم بدونم چه برنامه یا سایتیه )
ممنونم از مطالب مفید سایت تون, هر چند ساعت یه بار که سری به گوگل میزنم اول از همه سایت شما رو باز میکنم.
سلام آریانا جان
سال نوی شما هم مبارک.
همۀ این کارها توی فتوشاپ انجام میشه.
شاد و برقرار باشی.
سلام استاد
ممنون به سوالات جواب میدید
اول اینکه من به دنبال خرید نسخه ی بدون سانسور کتاب “شب یک، شب دو” هستم و دو سایت خرید اینترنتی رو هم پیدا کردم اما میخواستم اگه میشه بپرسم که نسخه ی بدون سانسور کتاب که شما تهیه ش کرده بودید چند صفحه س (برای اطمینان از خرید)
دوم اینکه پیشنهاد میکنم اول هر پست سایت گزینه ای بذارید که مشخص بشه از ابتدا چند نفر اون پست رو خوندن چون این کار خیلی چیز ها رو روشن میکنه
بازم ممنون استاد
شهریار جان
از این رمان فقط یه نسخه هست، اونم لینک دانلودش تو پست زیر موجوده:
دانلود شب یک شب دو
سلام من ب داستان نویسی علاقه دارم برای همین شروع ب نوشتن داستانهایی کردم ک تو ذهنم مثل یک سریال در حال پخشه خیلی دوس دارم نظر فرد با تجربه ای مثل شما رو در مورد داستانم بدونم
مریم عزیز
در شروع کار خیلی دنبال بازخورد نباشید.
تو مطلب در این رابطه توضیح دادم:
دربارۀ باخورد
اما در کل اگر دنبال بازخورد هستید بهتره که یه وبلاگ بزنید و نوشتههاتون رو اونجا منتشر کنید.
سلام آقای کلانتری بزرگوار🌹
خدا قوت
عیدتون مبارک🎉🎊
یه عرضی داشتم خدمتتون
حقیقت اینه که نویسندگی را چند وقتی هست تمرین می کنم و الان قصد نوشتن کتاب دارم خواستم راهنماییم کنید. متن می نویسم در موارد مختلف بیشتر حال خوب یا توصیف شرایط
خواستم بدونم چه جوری باید متوجه باشم که راهم صحیح هست یا نه؟
کتاب مناسبی خواهد شد یا نه؟
خواننده خواهد داشت یا استقبال نمیشه؟
و…
قدردانتون هستم🌹
سلام آزاده گرامی
عید شما هم مبارک. امیدوارم سال خوبی رو در پیش داشته باشید.
اگر بخواهم یه نکته کلی بگم اینه که تا چند تا کتاب ننویسید قلق کار دستتون نمیاد.
سوالات شما جواب ساده و مشخصی نداره. فقط در دل کاره که میتونید به جوابش برسید.
شاید خوندن این مطلب تا حدی تو این مسیر کمکتون کنه:
نوشتن کتاب
شاهین کلانتری عزیز، امیدوارم که حالت خوب باشد. یک سال از آشنایی من با وبسایت و شروع نگارش صفحات صبحگاهی میگذرد. چند صد سئوالی درباره تویسندگی در ذهن دارم که آمدهام که با کمک شما از تعدادشان بکاهم.
به فیلمنامه نویسی علاقه مندم. پیوسته فیلمنامه آثار کلاسیک را میخوانم. آموزش را از پایه و با منبعی خوب (چگونه فیلمنامه بنویسیم؟، سید فیلد) _حداقل از نظر من_ شروع کردهام.
با این حال آیا نیازی به ادامه نگارش روزانه صفحات صبحگاهی هست؟
برای کسی چون من که در زمانهایی غیر از صبح -علارغم سحر خیز بودنم- بهتر مینویسد بهتر نیست که درصورت نیاز به ادامه آزاد نویسی(صفحات
صبحگاهی) در زمان دیگری بنویسد؟
و در آخر: آگاهم که آلوده به سینما هستی چه تمرینی را برای فیلمنامه نویسی پیشنهاد میدهی؟
سلام علی جان
در مورد نوع و زمان تمرین هر جور که برات مفیده و حس خوبی داری عمل کن.
برای تمرین فیلمنامهنویسی هم پیشنهادم اینه که خیلی هم درگیر سید فیلد نشی. نویسندهها و مدرسهای بهترین هم وجود دارن.
این کتاب برای شروع عالیه:
تکنیکهای فیلمنامهنویسی از چارلی موریتس، نشر ساقی.
تو لینک زیر هم بقیه کتابها رو معرفی کردم:
معرفی کتاب های آموزش نویسندگی
سلام. چند تا سوال درباره ی دوره ی صد داستان دارم.
۱- این دوره در تابستان ۱۴۰۰ هم برگزار می شود؟
۲- آیا میشه از اواسط این کلاس واردش شد و ثبت نام کرد؟
۳- این کاراگاه چقدر در روز زمان می بره. یعنی میشه با انجام این کاراگاهبه پروسه های دیگر هم رسید؟
سلام قباد عزیز
1. هنوز در این رابطه تصمیمی گرفته نشده.
2. بله، میشه. البته پیشنهاد من شروع از اوایل کارگاه.
3. روزی پونزده دقیقه یا نهایتا نیم ساعت زمان هم کافیه.
موفق باشید.
سلام استاد
میخواستم بپرسم که از نشر بیدگل چه کتاب هایی رو بیشتر توصیه میکنید که روی نثرمون تاثیر بذاره
شهریار جان
بستگی داره. این نشر تو حوزههای مختلفی کتاب چاپ میکنه، از نمایشنامه گرفته تا رمان و…
بنابراین تهیه فهرست کار زمانبریه.
اما برای شروع شاید خوندن کتاب پرنده به پرنده خوب باشه برات.
سلام استاد “بهترین اتفاق امسال برای من آشنایی با شما بود .شروع به نوشتن کردم و الان 90 صفحه نوشتم و فکر کنم رمانم به پایان رسیده اما نمیدونم چکارش کنم .بسیار مشتاقم که شما بخونیدش و ایراداتش رو بفرمایید .
زنده باشید ملیحه خانم عزیز
محبت دارید.
تبریک میگم.
متن رو بازنویسی و ویرایش هم کردید؟
سلام استاد عزیز ،نمیدونم
بازنویسی و ویرایش یعنی چکار باید بکنم؟
من اول داخل کاغذ نوشتم و وقتی تایپش کردم تغییراتی دادم همین
بازنویسی و ویرایش مرحلهای از کاره که نویسنده تمام تلاشش رو میکنه تا متن رو بهتر کنه. تمام دانش و هنر شما میتونه خودش رو در این مرحله نشون بده.
صدالبته که در مرحلۀ ویرایش نویسندهها از ویراستارها هم کمک میگیرن.
یه مطلب ناقصی در این رابطه نوشتم که میتونید بخونید:
بازنویسی و ویرایش
سلام ممنونم از پاسخگویی شما.
اینکه بی چشم داشت جوابم رو میدهید مرا به یاد روایت و آیه ای در قران انداختید که فرمودند: اگر میخواهید پیامبر و راهنمای خود را بشناسید به سراغ کسی بروید که بی چشم داشت برای شما وقت میگذارد و شما را راهنمایی و ارشاد میکند.
استاد عزیزم به صورت اجمالی بخش بازنویسی و ویرایش را خواندم عالی بود باید زمان بگذارم و بند بند انرا مطالعه کنم.
امیدوارم پیام بعدی من درباره پایان مرحله ویرایش رمانم باشد.
نمیدانم گفتن این حرف درست باشد یا نه اما اینقدر با تمام وجود برای رمانم وقت گذاشتم و با آن زندگی کرده ام که فکر میکنم خیلی خوب از آب در آمده و با ویرایش و اصلاح نهایی بی نظیر میشود .
در حال حاضر نوشتن تنها چیزیست که شوق زندگی بمن میدهد.
اینقدر تشنه آموزش درباره نوشتن هستم که از هر فرصت کوتاهی حتی چند دقیقه ای هم برای روشن کردن لپتاپ و خواندن مطالب شما استفاده میکنم.
شما به بنده محبت دارید.
چقدر خوب که چنین حسی به رمانتون دارید.
امیدوارم که همه چیز عالی پیش بره.
سلام .اختیار دارید ممنون از لطف شما
سلام استاد عزیز
بخش ویرایش را انجام دادم و الان بی صبرانه منتظر پاسخ شما هستم.
سلام . وقتتون بخیر . میخواستم بپرسم بعد از مطالعه و تمرین منابع مختلف کپی رایتینگ ، چطور باید وارد بازار کار شد و به شکل حرفه ای فعالیت کرد؟ اولین قدم برای کسب رزومه و تجربه اندوزی دقیقا چه چیزی هست؟
سلام محمد عزیز
پیشنهاد من برندسازی شخصیه. ایدههام رو هم به شکلهای مختلف تو سالهای گذشته نوشتم توی سایت.
میتونی با این مطلب شروع کنی:
تولید محتوا
سلام استاد
اول اینکه عیدتون مبارک(خیلی منتظر کتابتون تو سال جدید هستم)
دوم اینکه میخواستم نظر شما رو درباره نشر «بیدگل» بدونم(نشر مورد علاقمه)
سلام شهریار جان
عیدت مبارک
کتاب من احتمالا اواخر فروردین چاپ میشه.
نشر بیدگل هم عالیه. من هم این نشر رو دوست دارم.
سلام استاد
چند باری پیام دادم اما هرچقدر چک کردم جواب ندادین.
من ی داستانی به ذهنم رسیده که شروعش از ی سریالی بهم الهام شد
و قصد دارم یکی از کاراکتر های سریال رو ادامه بدم و به طور غیر مستقیم جوری که کسی متوجه نشه که این کاراکتر همونه
خب من داستانم رو چند ماهیی میشه شروع کردم و ننوشتمش.
من حافظه ی خوبی دارم و تمرکز بالا؛داستان رو به صورت رویاپردازی تو ذهنم ادامه دادم
تا هفته ی قبل که شخصیت اصلی داستانم براش اتفاقی افتادو بعد از این سناریو دیگه مغزم کشش نداره توی داستان گیر کردم و نمیتونم جلو ببرمش
اصلا شرایط نوشتن رو ندارم.الان ی هفتست که ذهنم درگیره چکار باید بکنم.
مثل کسی که ی فیلم میبینه و استرس میگیره منم استرس گرفتم که اون شخصیت چه اتفاقی براش میوفته!
نمیتونم راجع به داستانم با کسی مشورت کنم چون میگن تو درست رو بخون این ترم پاس بشی نمیخواد رمان بنویسی.
این دختر به خارج از کشور میره و بعد بر اثر ی اتفاقی مادرش سکته میکنه دختر به دلایلی نمیتونه برگرده ایران و بعد چند روز مادرش فوت میکنه و با شنیدن خبر تشنج میکنه
دقیقا تا همینجا گیر کردم.
ممنون میشم راهنمایی کنید.
سلام
فقط یک چیز میتونم بگم:
«بنویس»
تا وقتی تو ذهنت با ایدهها ور میری به هیچ جایی نمیرسی.
بنوبس. داستان رو تا آخر بنویس. بعد میتونی بهترش کنی.