لذت خواندن و نوشتن جملات کوتاه
دربارۀ جملات کوتاه در صفحۀ بهترین کلمات قصار هفته با جزییات و لینکهای متعددی نوشتهام. فرق این صفحه با آن صفحه، نشر حرفای گنده گندۀ صاحب این کیبورد است.
این صفحه قبلاً شامل جملاتی از میان دیگر نوشتههای من بود، اما حالا تصمیم گرفتهام تا هفتهای یکبار با جملاتی جدید، تازهاش کنم.
عمر آدمیزاد کوتاهتر از آن است که استعدادها و فرصتهای نیمبند خودش را به خاطر ترس-هر ترسی-بگذارد روی طاقچه خاک بخورد. (+)
اصلاً از مسخره بودن چه باک! به کارمان برسیم. (+)
قصه راهیست برای رهایی آدمیزاد از تشویش گذشته و حال و آینده. (+)
شاید در تاریکی این روزها، تنها با قصهها بتوانیم شمع کوچکی روشن کنیم. (+)
ژورنالنویسی روزانه را نهتنها تمرینی پایهای و جدی برای نویسندگی، که عادتی مفید و سازنده برای همۀ افراد میدانم و گمان میکنم هر کسی که طعم حقیقی روزانهنویسی را بچشد هرگز دست از نوشتن نمیکشد. (+)
عینی یا ذهنی بودن کلمات فرقی نمیکند، مهم این است که هر کلمه تداعیکنندۀ تصاویر و مفاهیمی است که گاه گنگ و گاه واضحاند. و این تداعیها بهترین جرقه برای شروع نوشتناند. (+)
اغلب آدمها چون از بدو تولد، زبان مادری مفت و مسلم به چنگشان آمده، با زبان برخوردی شلخته و سرسری دارند. مثل هر چیزی که سهل به دست میآید و فراوان است. اما برخورد نویسنده با کلمات از سر احترام و کمیابی است. نویسنده واژهها را بهتر خرج میکند. او میداند که «هر واژه یک ثروت است» و هزاران هزار سال تلاش انسان است که زبان را به شکل و صورت فعلی پیشکش ما کرده. (+)
نوشتن، قدر دانستن کلمههاست. (+)
روزانهنویسی شخصیترین نوع نوشتن است، و زمین بازی خوبی برای تکوین فردیت نویسنده. (+)
شاید همیشه میلی و نیازی به روزانهنویسی حس نکنید. اما من بعد از چند سال روزانهنویسی به این نتیجه رسیدهام که هر روزی که از ژورنال روزانهام فاصله میگیرم روزی هدر رفته است. انگار بدون نوشتن دانش و تجربۀ کسب شده در هر روز پایمال روزمرگی میشود. (+)
روزانهنویسی یعنی نوشتن برای بهتر شدن. (+)
ما به شنیدن هم محتاجیم. (+)
بر خلاف چت کردن، حین مکالمۀ تلفنی چیزهای کمی باعث حواسپرتی میشوند، جریان گفتگو پویاتر پیش میرود و درک و تفاهم بیشتری صورت میگیرد. (+)
وقتی میگویید: «سلام چطوری و حالت خوبه؟» واقعاً برای شنیدن جواب آن مکث کنید، اینگونه حرفها را از معنای خودشان تهی نکنیم. (+)
به دیگران فرصت سخن گفتن و شنیده شدن بدهید. (+)
سماجت فقط در رابطه با آدمهای دیگر نیست. یادگیری مهارت هم سماجت میخواهد، هر کار جدی در هر زمینهای پیگیری و مداومت میطلبد. (+)
سماجت یک مزیت رقابتی درخشان است. (+)
همیشه بر این گمان بودهام که خواندن و نوشتن ما را خوش شانستر میکنند؛ چرا این دو ضمن فرصتسازی، چشم ما را برای دیدن برابر سایر فرصتهای زندگی میگشایند. (+)
خواندن هر داستان مانند گام گذاشتن به جهانی تازه است. داستان در فشردهترین حالت ممکن راه به آشنایی با تجربیاتی میدهد که عمر آدمیزاد هرگز به آنها قد نمیدهد. (+)
داستان مجال این را فراهم میکند تا بتوانیم گوشههای پنهانی از زندگی و انسانها را از در قالب شخصیتها و موقعیتهای بدیع کشف کنیم. (+)
داستان با نمایش هنرمندانۀ راههای دیگرِ زیستن، میل و شهامت گام نهادن به راهها و عرصههای نو را دوچندان میکند. (+)
برخی از داستانها را برای بار چندم است که میخوانم؛ چون بازخوانی را شانسآفرینتر از مطالعۀ یکباره میدانم. (+)
من وقتی میخواهم با طرح و نقشۀ کامل نوشتن را بیاغازم دچار زجر پیش از نوشتن میشوم. زجر پس از نوشتن را با جانودل میپذیرم؛ اگر هدف خوب نوشتن است چه باک از بازنویسی ده باره و بیست باره. اما قبل و هنگام نوشتن پیشنویس اول اگر نگران این باشی که ایده و اطلاعات کافی نداری یا نمیدانی با چه فرم و ساختاری بنویسی، عملاً آب سرد ریختهای روی شعلۀ خلاقیت خودت. (+)
انتظار ایده، لذت نوشتن را زایل میکند. (+)
یک لحظۀ جادویی وجود دارد که فقط وقتی گرم نوشتن میشوی امکان آشکار شدن مییابد. این لحظۀ جادویی ارزش آن را دارد که هر روز سه ساعت آزادنویسی کنی تا به آن برسی. (+)
موضوع این است که ما بسیاری از اوقات به نازلترین چیزها راضی میشویم. به خیال اینکه سرکۀ نقد به از حلوای نسیه. بیخبر از اینکه نظامی هشتصد سال پیش به ما گفته:
هر چه در این پرده نشانت دهند
گر نپسندی به از آنت دهند (+)
یا اصلاً سراغ تولید محتوا نرو، یا خیلی جدی و منظم محتوا تولید کن.(+)
انجام ناقص و نامنظم کار، باعث میشود هم از خودت بدت بیاید، و هم به کاری که انجام میدهی بدوبیراه بگویی.(+)
شوق زیبایی است که مرا به نوشتن وامیدارد. (+)
نوشتن فرصتی برای بهتر شدن است. (+)
در درون ما همیشه صدای مزاحمی هست که مانع نوشتن میشود؛ این صدا فقط با نوشتن خاموش میشود. (+)
از هیچ چیز نباید هراسید، جز چیزهایی که مانع بروز استعدادهای ما میشوند. (+)
از تکرار نترس، اما به کهنگی تن نده. (+)
هر چیزی را به بهانهای برای نوشتن تبدیل کن. (+)
نوشتن آیندۀ من است. (+)
من در میان کتابها پرسه میزنم؛ چون این بهترین راهی است که برای پرسهزدن یافتهام.(+)
از دست خودم میگریزم و به نوشتن پناه میبرم.(+)
من روی کیبورد میرقصم، با انگشتانم. (+)
من کلمات را دوست دارم، آنها هم مرا. (+)
من با نوشتن دیوارها را در هم میکوبم. (+)
تنها آنکه از نوشتن نمیهراسد، شاعر میشود. (+)
من به نوشتن معنا میدهم، نوشتن به من. (+)
نوشتن یعنی احوالپرسی دائم با کلمات آشنا و ناآشنا. (+)
گاهی یک جملۀ خوب بهترین هدیهای است که میتوانی به دیگری بدهی. (+)
آدم از روی نوشتههایی شناخته میشود که خیال میکند از چشم همه پنهان کرده است. (+)
موفقیت و بهرهوری بالا فقط زمانی قابل دستیابی است که قدرت جریمه کردن خودت را داشته باشی. (+)
نوشتن یعنی معنا تراشیدن برای زندگی. (+)
آدمی که در کتابخوانی از مد روز تبعیت میکند، از کسی که دنبال پوشیدن لباسهای مد روز میرود کلهپوکتر است. (+)
قاعده این است: تا وقتی در نوشتن زیادهروی نکنی، لذت واقعی آن را نمیچشی. (+)
یک روز دیگر هم گذشت و تو کتاب نخواندی. فاجعه به همین آرامی رخ میدهد. (+)
من افرادی را که از ابتذال شبکههای اجتماعی مینالند نمیفهمم. شبکههای اجتماعی مثل آفتابپرست درونیات ما را انعکاس میدهند. کسی را قبول نداری؟ دنبال نکن، بلاک کن. دنیای خودت را بساز. (+)
وقتی وسط شلوغی خانه و محل کار، نوشتن را آغاز میکنی، اولین گام بزرگ را برای فرار از دامچالۀ خانواده و همکارانت برمیداری. (+)
نوشتن بزرگترین محرک عملگرایی است. (+)
اینکه پیام دادن به دیگران راحت شده به این معنا نیست که جواب دادن به پیامها هم راحتتر شده است. (+)
اگر شهامت خاموش کردن موبایلت را نداری، برای همیشه از خلاقیت و کشف ایدههای تازه خداحافظی کن. (+)
نوشتن برای فاصله گرفتن از زندگی روزمره است، نه گزارش زندگی روزمره. (+)
یک ابله، بعد از اندکی مطالعه و یادگیری، ابلهی تحملناپذیرتر است. (+)
تنها افسوس من پس از خواندن روزنوشتههای گذشتهام: چرا جزییات بیشتری ننوشتم. (+)
اگر فقط در حال انجام کارهایی هستی که آنها را بلدی، پس دقیقاً کی میخواهی کار تازه و ارزشمندی انجام بدهی؟ (+)
مثبتاندیش بودن دشوار است. پس دیگران با تمسخر آن، به ناحیۀ امن منفیبافی بازمیگردند. در جامعهای مملو از یأس و ناامیدی و بحران، مثبتاندیشی و امیدواری، مزیت رقابتی و برگ برنده است؛ نه توهم و چشمپوشی از ناملایمات. (+)
کلمه یعنی دستاورد. میارزد بکوشی تا به استاد مسلم وضع لغات و اصطلاحات تازه و جذاب تبدیل شوی. آنوقت بهراحتی میتوانی به هر ایدهای شکل بدهی. (+)
شغل خوب و درخور شأن و شخصیت یک فرد خلاق، پیدا نمیشود، ساخته میشود. زندگی خوب، بیش از یافتن، ساختن است. (+)
حرف تازه، با نگاه تازه به حرفهای کهنه متولد میشود. (+)
نوشتۀ خوب حین بازنویسی شکل میگیرد و زندگی خوب هم با بازنگری. (+)
شکست تو به این خاطر است که کار امروز را به فردا موکول میکنی؛ موکول کردن کار امروز به امشب است که کارها را بیثمر میکند. کارهای مهم، با توان ذهنی مغز در روز به بار مینشینند. (+)
با آدمهای با انگیزه فقط باید حین پیادهروی حرف زد، تأثیر چنین گفتوگوهایی هزار برابر است. (+)
بعد از محک زدن هزاران لذت رنگارنگ، میفهمی یکی از بزرگترین لذتهای زندگی کشف یک کتاب جدید است؛ و کتاب جدید لزوماً کتابی نیست که تازه منتشر شده. یک شاهکار کلاسیک هم میتواند برای کتاب جدید محسوب بشود. (+)
کم خوابیدن هیچوقت زمان بیشتری را به تو هدیه نمیدهد، فقط باعث تنزل کیفیت ساعات بیداریات میشود.
خواب کمتر، انتخاب آدمهای ناتوان برای جبران ناتوانی در مدیریت زمان است. (+)
خواندن فکر کردن است، نوشتن عمل کردن. (+)
داشتن صد مخاطب عمیق، هزار برابر بهتر از داشتن یکمیلیون مخاطب سطحی است. (+)
بهجای «سرم شلوغ است» اعتراف کن که در تعیین اولویتهایت ناتوانی. (+)
ساده گذشتن از روی جملات کوتاه ارزشمند اشتباه بزرگی است. یک جملۀ کوتاه خوب میتواند خشت اول یک منظومۀ فکری باشد. (+)
وقتی از قدرت و موفقیت مینویسی بهرهوریات هزار برابر میشود. (+)
یک کلاس خوب، هیچوقت شلوغ نیست. (+)
تنهاییِ خودخواسته یعنی پویایی. تقریباً هر فکر و کار خلاقانهای در انزوای مطلق خلق میشود. (+)
آنکه خودش را در انجام کاری ناتوان میداند، احتمالاً از کسی که ادعای توانمندی دارد، کاربلدتر است. (+)
هیچ بیسوادی از فاجعۀ بیسواد بودنش با خبر نیست. (+)
وقتی از برخی کارهایم آزرده میشوی، خوشحال میشوم، زیرا میآموزم که دیگر با آن کارها سبب رنجش تو نشوم. (+)
کلمهها را برای سرودن شعر ابداع کردهاند. اگر شعر را نفهمی، زبان را نمیفهمی. (+)
تو نمیتوانی غذا نخوری تا بفهمی استعداد غذا خوردن داری یا نه؛ هر هنر و مهارتی را که دوست داری شروع کن، به خودت گرسنگی نده. (+)
به واژهها اجازۀ خدشهدار کردن عشق را نده. واژهها همانقدر که مهر ایجاد میکنند، سازندۀ خصم و سوتفاهم هم هستند. (+)
آزموده را آزمودن خطا نیست. (+)
نارضایتی فقط زمانی مفید است که محرک عملگرایی باشد. (+)
اگر وقت تو دائماً صرف کشمکش درونی و بیرونی با دیگران میشود؛ یعنی کنترل زندگیات را از دست دادهای. (+)
فواید نوشتن را حین نوشتن کشف کنید. (+)
میزان درک و فهم هر انسانی از جهان هستی، برابر با دامنۀ واژگان او افزایش مییابد. (+)
نوشتن، قرص اشتهاآور خواندن است؛ ورزش ذهن است، برای عرق ریختن و گرسنه شدن، گرسنۀ خواندن و خواندن و خواندن شدن. (+)
توسعۀ ذهنی و فکری با نوشتن، در مرحلۀ اول با تمرین شفافنویسی اتفاق میافتد. (+)
خواندن، عمل کردن است. بر این باورم که اگر کتاب خوب را، خوب بخوانیم، خواهناخواه تأثیر آن بهسرعت در حرف و عمل ما آشکار میشود. (+)
کسب دانش، با فرهنگ مکتوب گره خورده؛ و بنابراین هرگز نمیتوانیم به بهانۀ عملگرایی از مطالعه کردن و آموختن بکاهیم. (+)
نوشتن یعنی تسلیم نشدن؛ تسلیم خستگی و بیارادگی و بیانگیزگی و ناامیدی و نابلدی و سانسور و فشار و فقر و تنبلی و افسردگی نشدن. (+)
نوشتن، حتی نوشتن بیمایهترین متنها هم اگر مدام و مداوم صورت بگیرد، قدرت فرسایندۀ قلم! را چندین برابر میکند. (+)
نوشتن، بهترین ابزار اندازهگیری زندگی است. (+)
انزوای هوشمندانه ذهن ما را کاراتر و خلاقتر میکند. (+)
نوشتن به مثابه مراقبهای است که چشم ما را به روی موقعیتهای جدید باز میکند. (+)
خواندن و نوشتن مثل دو سر یک کپسولند که در کنار هم نقش دارو و درمان ایفا میکنند. (+)
با تبلیغات میتوان بالا رفت؛ اما فقط با محتواست که میتوان بالا ماند. (+)
نویسندۀ خوب میداند که تکمیل کردن اطلاعات حین نوشتن صورت میگیرد نه قبل از آن. (+)
زنده بودن، محکمترین دلیل برای نوشتن است. (+)
کسی که عاشق نوشتن است، بیش از هر چیز باید درگیر نوشتن باشد، باید در خلوت خودش بنویسد و دور بریزد و فقط و فقط از یک طریق بازخورد بگیرد: خواندن. (+)
یکی از مزایای آزادنویسی و برونریزی ذهنی آشکار ساختن افکار مبهم، غلط و پریشان ماست. (+)
مطالعه یعنی نشستن و گوش دادن. پس کتاب به کتاب هنر گوش دادن را یاد میگیری. (+)
یکی از تعاریف تمایز: تو حوصلۀ انجام کارهایی را داشته باش، که دیگران هیچ رغبتی برای انجام آن ندارد. (+)
اگر مدام در حال یادداشتبرداری باشی هیچ لحظهای را هدر نمیدهی. (+)
رسانهای که برای انتشار محتوا انتخاب میکنیم، نسبت مستقیمی با میزان تلاش ما برای ارتقای کیفیت محتوا دارد. (+)
یادگیری مؤثر، که از سر اشتیاق و انتخاب صورت گرفته، بدون درد و فشار و خونریزی به عمل و دستاورد تبدیل میشود. (+)
مهاجرت ذهنی حتی اگر نتواند بهاندازۀ مهاجرت جسمی موفقیتهای بیرونی بسازد، احتمالاً رضایت درونی بیشتری را در پی خواهد داشت. (+)
لذتی اگر هست، باید در ترغیب نرم و آهستۀ دیگران به خواندن باشد. بدون ذرهای احساس برتری نسبت به آنها. (+)
کاش کمخوانی را از کمخونی جدیتر بگیریم؛ و کمکاریمان را به بهانۀ نخواندنهای دیگران توجیه نکنیم.
قانون طلایی مطالعه این است: زیاد کم است. خواندن هیچ پایانی ندارد. (+)
همه در یک کشتیِ شکسته نشستهایم. بیسوادی دیگران، با سوادی ما را مثل الماس کمیاب نمیکند. در جامعۀ بیسواد، همه چیز از جمله سواد با گز بیسوادی لگدمال میشود. (+)
با تمرکز روی بیسوادی دیگران، روزی میرسد که همان چند صفحه کتابی هم که میخواندیم زیاده از حد به نظر میرسد. اینجاست که موجودی شکل میگیرد که یادآور این نقلقول معروف است: آدمی با دانش اندک، خطرناکتر از فردی بیبهره دانش است. (+)
در جامعۀ رو به انحطاط، انحراف در لذتها بهتدریج به پدیدهای معمول تبدیل میشود: به جای اینکه از مطالعه و درک مفاهیم تازه لذت ببریم، از این کیف میکنیم که ذهن و ضمیر دیگران بهکلی از هر خرد و دانشی پاک است و با اندک معلومات تازه، ماییم شمع روشن انجمن. (+)
تضمین میدهم با خواندن حداکثر ۱۰ تا کتاب غیردرسی ساده، از ۹۹ درصد آدمهای این مملکت باسوادتر میشوید. به عبارتی با اندکی مطالعۀ موضعی (!) پادشاهی شهر کورها بی خون دل آید به کنار. (+)
نشستن سر سفرۀ خواندن و نوشتن، هم سیر میکند و هم گرسنه. شاید به خاطر همین دوگانگی غریب است که شیفتگان قلم و دوات از پای سفره بلند نمیشوند. (+)
یادگیریِ نوشتن، با تن دادن به فرایند دائمی روزانهنویسی صورت میگیرد. (+)
مداومت در انجام یک کار مشخص، غالباً به سختگیری و در نهایت رشد بیشتر میانجامد. (+)
فرمول من برای خوششانسی کتابخوانی است. (+)
نوشتن، شهامت شروع کردن هر کاری را به تو میدهد؛
به شرط آنکه شهامت شروع نوشتن را داشته باشی. (+)
با معناسازی رنجِ نظم و مداومت در وبلاگنویسی را تحملپذیر میکنی. (+)
ما فقط بعضی روزها، آنهم زمانی که تقریباً یک ساعت پشت سر هم نوشته باشیم، لذت ناب نوشتن را میچشیم. (+)
اصولاً وبلاگنویسی نیازمند نگاه بلندمدت است و پس از صرف زمان و انرژی فراوان به نتیجه میرسد. (+)
با تبلیغات میتوان بالا رفت؛ اما فقط با محتواست که میتوان بالا ماند. (+)
موضوعی که از دست میگریزد دقیقاً همان است که باید نوشته شود. (+)
رشدِ نویسنده در نوشتن از چیزهایی است که دشوار به نظر میرسند، و نوشتن چیزهای سهل و ساده و دمدستی راه به جایی نمیبرد. (+)
زنده بودن، محکمترین دلیل برای نوشتن است. (+)
علاقهات را به بهانه آلوده نکن. (+)
مشکل ما نداشتن نقاط قوت نیست. مسئله مهارت تسری دادن نقاط قوت به دیگر ابعاد زندگی است. وگرنه همۀ ما نقاط قوتی داریم که میتوانند زندگیمان را برای همیشه دگرگون کنند. (+)
10 جملۀ تازه
نوشتن درختی است که در میوه دادن خساست به خرج میدهد؛ اما سایۀ آن از تمام درختهای دیگر سخاوتمندتر است.
خطرناکترین آدمها آنهایی هستند که بیعملی خودشان را با فریبندهترین بهانهها توجیه میکنند.
پیشرفت کردن، بدون داشتن دغدغۀ رشد و پیشرفت دیگران معنایی ندارد.
بزرگترین بیخردی ما زمانی است که به افکار فرد احمقی که دور از ماست، بیش از خردمندی که نزدیک ماست سهم میدهیم.
هر آدمی قابل احترام است، چون در جمجمهاش چیز شگفتانگیزی به اسم مغز دارد، حتی اگر این مغز خام یا بدمزه باشد!
نداشتن آرزویهای بزرگ، از نرسیدن به آرزوهای بزرگ، عذابآورتر است.
جملۀ کلیشهای کتابخوانهای آماتور: تا کتابهایی را که دارم نخوانم، کتاب جدید نمیخرم.
گوشخراشترین آلودگی صوتی را صدای درون ما ایجاد میکند.
مشکلات مالی معمولاً بزرگترین تغییرات منفی یا مثبت زندگی انسان را رقم میزنند.
اگر خواندن و نوشتن نتوانسته تو را نجات بدهد. بیشتر بخوان. بیشتر بنویس.
ما بهترین دوستهایمان را با نوشتن پیدا میکنیم.
در یک کتاب غیرداستانی، گفتن یک قصۀ ضعیف، بهمراتب بهتر از نگفتن هیچ قصهای است.
به گمان این گمان تمام تلاش ما برای این است که با آدمهای تازهای آشنا شویم. حتی مردمگریزی ما هم به خاطر آشنایی با مردمگریزهای دیگر است!
نویسندگی مثل حرف زدن یک مهارت عام است. نباید به بهانۀ کمبود استعداد خودمان را از مزایای ارتباطی آن محروم کنیم. تاکنون هیچکسی به خاطر استعداد کم خودش را از حرف زدن محروم نکرده است.
تنها چیزهایی که نباید تحمل کنی چیزهایی هستند که میل بیشتری برای تحمل آنها داری.
درد ما این است که همیشه میخواهیم بنشینیم و فکر کنیم؛ بیایید این بار بایستیم و فکر کنیم.
مهاجرت از تهران یک گزینۀ هوشمندانه است. مهاجرت به شهرها و حتی روستاهای سراسر ایران شاید تلاش ما برای درآمدزایی آنلاین را چند برابر کند.
بیرحم نباشید. با تکرار اخبار نگرانکننده برای دیگران، سعی نکنید از بار دلهرۀ خودتان کم کنید.
همیشه به ضربالمثلها مشکوک باش. سکوت در 90 درصد مواقع نشانۀ رضایت نیست!
چیزی که برای ما کلیشهای است، ممکن است برای دیگران کاملاً بکر و تازه باشد.
101 جمله دیگر به این صفحه اضافه شده که قبلاً آنها را برای چاپ در کتابی برگزیده بودم:
حد کمال برای یک وبلاگنویس حرفهای این است که جزو آدمهایی بشود که ناچاری به حرفشان توجه کنی.
نویسندۀ قرن بیستویکمی ابزار کارآمد و توسعهپذیر اینترنت را دارد، سایت شخصی هر نویسنده میتواند مرکز نشر آثار او باشد.
گوشهنشینی و انزوای هوشمندانه یعنی با جدا کردن راه خودت از بخیلان و بازدارندگان، در گوشهای از سپهر اینترنت وبلاگ خودت را هوا کنی.
وبلاگنویسی یعنی تلاش برای مطالعۀ اثربخش، زندگی کردنِ آنچه یاد گرفتهایم و گزارش این آموختهها روی وبلاگ.
سهلانگاری در مطالعه باعث میشود که وبلاگنویسیِ حرفهای برای تازهواردها کاری ملالآور و تنشزا باشد.
تنبلی محتوایی یعنی فکر کنی انتشار جملات انگیزشی برای مخاطبت کافی است.
شما بهعنوان تولیدکنندۀ محتوا به یک یادگیرندۀ دائمی تبدیل میشوید، چون برای نوشتن و تولید هر محتوا به تحقیق و مطالعه نیاز دارید همین موضوع بهتدریج شما را به یکی از رهبران فکری حوزۀ فعالیتتان تبدیل میکند.
توی دنیای فعلی، دانشگاه واقعی تولید و نشر محتواست. تو، یاد میگیری و یاد میدهی.
تولید محتوا را با تولید محتوا یاد میگیریم، نه حرف زدن دربارۀ اهمیت تولید محتوا.
هرچه میگذرد بیشتر به این پی میبرم که مؤثرترین راه پیشرفت پایدار، تولید محتوا است.
شما حاضرید زحمتِ مطالعۀ نوشتههای کسی را به خودتان بدهید که زحمت مطالعه را به خودش نمیدهد؟
پرسه زدن توی کتابفروشی مثل ماهیگیری است، ممکن است گاهی هیچ صیدی نداشته باشید، گاهی هم شانس میآورید و پری دریایی به قلابتان گیر میکند!
جملاتی که روی دیوار میچسبانی خیلی زود از چشم میافتند؛ اگر میخواهی جملهای را همیشه مرور کنی، آن را لای کتابهای موردعلاقهات بگذار.
مطالعه در اینترنت شکار سایه است، پرنده در کتابها پر میزند.
چیزهایی بخوان که بیسوادیات را به رخت بکشند.
اصلیترین جذابیت نوشتن، دشوار بودن آن است.
نوشتن ابزاری مؤثر برای خوششانس شدن است؛ شانس کشف ایدههای تازه، شانس ارتباط با بهترینها و شانس ماندگار شدن.
اگر ننویسید آموختههایتان را هدر میدهید.
نوشتن مانند دست کردن در لانۀ زنبور است؛ هرکسی اراده و جرئت این بازی هیجانانگیز را ندارد.
شاید تلاش برای داشتن عشقی زوالناپذیر ما را به نوشتن میرساند.
تو شوخی شوخی مینویسی و متنهای خوب جدی جدی شکل میگیرند.
نویسندۀ پساندیش نسبت به نویسندۀ پیشاندیش، با لذت بیشتری مینویسد. اگر قرار است دربارۀ کلمهبهکلمۀ یک نوشته از قبل فکر کنیم، چه لذتی برای مرحلۀ نوشتن میماند؟
بنویس، آنقدر بنویس تا صدا در گلویت گیر نکند؛ تا برای گفتن مهمترین حرفهای زندگیات به لکنت زبان نیفتی.
تو مینویسی، من مینویسم، ما بزرگ میشویم.
نوشتن یعنی همیشه خواستار و مشتاق بودن. نویسنده مدام توی دلش با کلمات بشکن میزند!
در عصر پریشانفکری و کمحوصلگیِ حاصل از تکنولوژی، نوشتن نه اقدامی از سر تفنن و تجمل، بلکه مؤثرترین ابزار تفکر است.
وقتی نویسنده میشوی که ننوشتن برایت دشوارتر از نوشتن باشد.
«نوشته» حین نوشتن شکل میگیرد.
هرروز چند کلمه را انتخاب کن و بجو؛ آدامسِ تو کلمهها هستند.
عشق به نوشتن فراتر از داستاننویسی است؛ شما میتوانید در حوزۀ موردعلاقهتان به یک «کارشناس-نویسنده» تبدیل شوید.
بگذار نوشتن، مشوق اصلی تو باشد.
بنویس تا کَپَک نزنی!
از یک جایی به بعد فهمیدم خودارتقابخشیِ فکری جز با نوشتن صورت نمیگیرد، یعنی محال است ادعای اندیشهورزی کنی و با نوشتن بیگانه باشی.
شگفتانگیز نیست که ما در بهترین دورۀ تاریخ بشر برای نویسنده شدن و انتشار نوشتههایمان زندگی میکنیم؟
من آدمها را به دو دستۀ کاملاً متفاوت تقسیم میکنم: آنها که هنر تحسین کردن را آموختهاند و آنان که از چنین هنری بینصیباند.
کار موردعلاقۀ شما کاری است که دوست دارید دربارۀ آن بیشتر یاد بگیرید.
ترسناکترین انتخاب در مسیر پیشرفت و توسعۀ فردی، رضایت دادن به پادشاهیِ شهر کورهاست.
به گمانم مؤثرترین افرادِ زندگی ما کسانی هستند که عادتهای مؤثری را در ما ایجاد میکنند.
هر وقت متوجه شدی هیچ روش معینی برای خوب زندگی کردن وجود ندارد، روش شخصی خودت را برای خوب زندگی کردن بهراحتی پیدا میکنی.
وقتی میگویی زندگی گند است، دقیقاً به این موضوع اشاره میکنی که خودت آدم گندی هستی!
فکر میکنی چه مهارتی را همه باید بلد باشند؟ همان را آموزش بده.
شکوه و عظمت انسانها در این است که علیرغم فناپذیربودن، رؤیاهای بزرگی را در سر میپرورانند.
آیا تشویق کردن دیگران را بلدی؟
بغرنجترین مسائل آنهایی هستند که نمیتوانی توی گوگل جستجو کنی.
اهداف ارزشمند تو میتوانند شنیدن بعضی از جملات باشند، مثل شنیدن این جمله: تو شنوندۀ خوبی هستی.
یک فهرست بنویسید: جملاتی که دوست دارید بهصورت مکرر از دیگران بشنوید. بعد خودتان را برای شنیدن آن جملهها بسازید.
هر وقت احساس کردی در حال رقابت با کسی هستی، برای سلامت روح و روان خودت نگران شو.
مشخصۀ اصلی یک پیادهروی خلاقانه و اثربخش: خودت هم باورت نشود که چنان مسیر طولانیای را بتوانی قدم بزنی.
مروجِ … تو چه ایدهای را ترویج میکنی؟ جای خالی را پر کن و با تمام قدرت شروع کن به تولید و نشر محتوا.
ما فقط باید از یک چیز به شکل بیرحمانهای کار بکشیم: مغزمان.
پول درآوردن حال ما را خوب نمیکند. پول درآوردن از کاری که دوست داریم حال ما را خوب میکند.
داشتن رسانۀ شخصی برای نویسنده به اعتبار حرفهای او میافزاید.
رسیدن به ایدههای بکر و نو برای وبلاگنویسی هیچ راه میانبری ندارد، راه اصلی مطالعۀ جدی و مستمر است.
مصرفگرایی انواع مختلفی دارد که خطرناکترین آن برای یک فرد خلاق مصرفگرایی محتوایی است.
وبلاگ میتواند سرزمینی باشد برای نمود برجستهترین استعدادهای ما، جایی که بهترین افکار میتوانند محقق شوند.
به گمان من وبلاگ یعنی آلترناتیوی در مقابل جریانهای کهنه و بستۀ فکر و رسانه.
با کامنت گذاشتن برای محتوای موردعلاقهمان، از محتواهای مفیدی که در اینترنت میبینیم حمایت میکنیم و از این منظر میتوانیم در توسعهٔ کیفیت محتوای دیجیتال سهیم باشیم.
کتابی را که دوست داری، از اول تا آخر تایپ کن؛ لذت یادگیری را کشف خواهی کرد.
همیشه دنبال کتابی بگرد که در زندگیات معجزهای بزرگ ایجاد کند. شاید هرگز چنین کتابی را نیابی، اما چنین انتظاری دستاوردهای بیشماری دارد.
کتابها واسطههایی هستند برای تغییر اطرافیانمان.
معمولاً بهترین ایدهها حین مطالعه به ذهن میرسند و لذت کشف ایدههای آدرنالینافزا ما را به خورههای همیشگی کتاب تبدیل میکند.
بهتر است به عمل نوشتن اعتماد کنی و اجازه بدهی تا به تو بگوید باید چه کار کنی.
گاهی اوقات اول عنوان مطلب را بنویس و بعد نوشتن را آغاز کن. تیتر خوبْ قبل از ترغیب خواننده به مطالعۀ متن، نویسنده را به نوشتن ترغیب میکند.
شاید درد تو این است که غیر موقع به این جهان آمدهای، نوشتن دوای درد دیر یا زود آمدن به دنیاست.
فقط نویسندهای با تمام وجود از نوشتن لذت میبرد که انتقادناپذیر باشد.
نوشتن همان دوستی است که سالها انتظارش را میکشیدید.
اصل اول نویسنده شدن: هرگز اجازه نده یک آدم احمق یا حسود تو را از نوشتن دور کند.
بسیاری ذهن را به میمونی پریشان تشبیه کردهاند که بین افکار و خیالات مختلف، مدام از این شاخه به آن شاخه میپرد. با آزاد نویسی و برونریزی ذهنی روی کاغذ، حرکات این میمون را از حالت نامرئی به مرئی تبدیل میکنی؛ اینجوری با کند شدن سرعت پرش میمون، ذهنت نظم میگیرد و آرام میشوی.
نوشتن مثل زندگی است؛ دشوار و لذتبخش.
عبور از اردوگاه خوانندهها به اردوگاه نویسندهها مانعی ندارد، اما با ورود مستقیم به اردوگاه نویسندهها ممکن است بهعنوان یک میمون بیطاقت شناخته شوی.
با نوشتن یاد میگیری برای دکمه کت بدوزی، با کوچکترین جرقهها آتش بزرگی برپا کنی و از آب کره بگیری.
اگر مدام دنبال دلایل بیشتری برای نوشتن میگردید، عاشق نویسندگی نیستید.
همیشه در حال نوشتن یک کتاب باش، حتی اگر تنها خوانندۀ آن خودت باشی.
در نویسندگی حد وسطی وجود ندارد، یا به شکل افراطی مینویسی و رشد میکنی، یا تفننی مینویسی و هرگز از سطح انشاهای مدرسه فراتر نمیروی.
با نوشتن میتوانیم شکافهای موجود در دانشمان را پرکنیم.
هیچ گامی مانند عمیق گوش دادن نمیتواند ما را در رابطههایمان متمایز کند.
هیچچیز لذتبخشتر و عذابآورتر از تلاش برای زدن حرفی تازه نیست.
گاهی ناامیدی بیش از امیدواری، محرک کنش است.
فقط رسانههایی ارزش دنبال کردن دارند که تو را به آدمها، کتابها و سایتهای بهتر وصل میکنند.
مردم کسانی که آنها را به عمل وادارند را هرگز فراموش نمیکنند.
گیریم که جهان رو به نابودی است.-کار موردعلاقهات را دنبال کن.-دست از اهداف بلندمدت بکش. اولی را به دومی ترجیح میدهم.
اگر بتوانید یک قرص جادویی بسازید، با خوردن آنچه اتفاق ویژهای برای خودتان و دیگران میافتد؟
خلاقیت اصلی یک نویسنده در راههایی است که او برای سرکوب طفرهرفتن از نوشتن به کار میگیرد.
نوشتن میتواند بهترین ابزار توسعۀ فردی باشد.
یکی از بارزترین ویژگیهای بازندهها، بدوبیراه گفتن به عشق است.
اگر حس میکنید تمام تلاشهای شما مانند دویدن روی تردمیل است، برای مدتی آن را از برق بکشید.
پولکی نبودن به معنای مذمت ثروت و انتخاب فقر نیست. تو میتوانی مالاندوز نباشی و راحت و محترمانه زندگی کردن برایت کافی باشد.
اگر قرار است بگردی و نمونهای اجراشده از ایدهات را پیدا کنی و به اعتبار آن بنازی، پس معنای خلاقیت و نوآوری چه میشود؟
مثبت اندیش بودن چالش دشواری است که هر آدمی حوصله و توان وارد شدن به آن را ندارد.
وقتی میفهمی کار موردعلاقهات را پیدا کردهای که بههیچوجه افسوس نخوری چرا فوتبالیست، دکتر یا خواننده نشدهای!
«تیم ندارم» بسیاری از اوقات با همین جمله تنبلیات را توجیه میکنی. آیا از تمام ظرفیتهای خودت بهره بردهای؟
هر وقت توانستی در تحلیل مقالهای ۳ صفحهای، ۳۰ صفحه بنویسی، میتوانی امیدوار باشی که گامی مؤثر در جهت خود اندیشی برداشتهای.
ما از خوشیهای کوچک لذت نمیبریم، چون حس میکنیم رضایت دادن به آنها یعنی دست کشیدن از خوشیهای بزرگ. اگر نوشتن یک توییت جالب حالت را خوب کرده، لذت ببر، این لذت تو را از تلاش برای نوشتن یک کتاب خوب بازنمیدارد، حتی انگیزۀ تو برای رسیدن به اهداف بزرگتر را بیشتر میکند.
خلاقیت از زمانی آغاز میشود که تمام دانستههایت را منتشر کنی و دیگر چیزی برای گفتن نداشته باشی.
نوشتن مکانیزمی قدرتمند و اثربخش برای درس گرفتن از اشتباهات است.
دقیقاً وقتی احساس میکنی در گِل ماندهای باید شروع کنی به نوشتن.
نوشتن، پیشپرداخت رسیدن به ایدههای درخشان است.
نویسندههایی موفقترند که بهجای نگرانی روی «چه» گفتن روی «چگونه» گفتن تمرکز میکنند.
ارزش یک کتاب خوب را زمانی میفهمی که پس از تهیۀ صدها جلد کتاب جدید، همچنان دست از خواندن آن نمیکشی.
هرازگاهی به دکه بروید و اتفاقی یک مجله بخرید. شاید چیزی که کشف میکنید شما را شگفتزده کند.
تو یک سری تکنیک و ترفند و نقلقول بلدی که یک گوشۀ ذهنت حبس کردهای و به هیچکسی هم نمیگویی، فکر میکنی آن ایدهها کلید نهایی رشد و موفقیت هستند و باید همیشه پیش چشمت باشند؛ اما خساست، خجالت یا هر چیز دیگری مانع نشر ایدههایت میشوند. اگر میخواهی محتوای ارزشمندی منتشر کنی که موجب درگیری ذهنی مخاطب شود، دقیقاً باید همین ایدههای مخفی را رو کنی.
جالبترین نوع فلسفیدن، نوشتن جملات کوتاه است.
ما مینویسیم تا برپا و جویا و توانا باشیم.
ترس از نوشتن، مثل ترس از مرگ، هرگز از بین نمیرود. فقط ممکن است تا حدی کمرنگ شود.
غالباً تمام عمر ما به نگرانی تراشیدن برای خودمان میگذرد.
گاهی باید یک ساعت تمام به یک عکس خیره شد تا به فکر خلاقانهای رسید.
برای نمایش سواد، هیچ چیزی بهتر از «نوشتن» نیست!
من منتظر نمیمانم تا کتاب به تورم بخورم؛ من به شکار کتابهای خوب میروم. آدم کتابباز بیشتر به شکارچی میماند تا صیاد.
در جایی که فرهنگ مطالعه وجود ندارد، فقط یک احمق میتواند به پرفروش بودن کتابش ببالد!
تنها سلیقهای که ارزش پرورش و وسواس دارد: سلیقۀ انتخاب کلمات مناسب.
تا میتوانم بازی با کلمات را تمرین میکنم؛ اما میکوشم این بازی روی حرفی سوار شود که از درون من جوشیده است.
با تقلید از برخی انسانهای منحصر به فرد، بر اصالت ما افزوده میشود.
به جای نوشتن کامنت منفی برای چیزهایی که نمیپسندی؛ محتوایی را که دوست داری به اشتراک بگذار.
زندگی بدون نوشتن یعنی رخوت محض.
اثربخشترین نوع تشکر از یک نویسنده و تولیدکنندۀ محتوا اشتراکگذاری آثار اوست.
لذت نوشتن یک یادداشت تازه در وبلاگ، فراتر از نوشتن در تمام پلتفرمهای دیگر است.
هر یک ثانیهای که با چتکردن هدر میرود؛ میتواند صرف مطالعۀ یک کتاب خوب بشود.
وقتی کسی حرف پرتی میزند؛ درست مثل کم کردن صدای تلویزیون، صدایش را در زندگیام کم میکنم؛ که خب در نهایت مثل تلویزیون غالباً به خاموش کردن منجر میشود.
اگر دوست داری نویسنده شوی؛ نباید نوشتن را دست کم بگیری.
پس از هزاران بار شکست و پرسههای بیهوده میفهمی که برای انجام کارهای ارزشمند باید در خانه بمانی.
در آیندۀ چسبیده به زمان حال، تولید محتوا بسیار بیشتر از چیزی که الان میبینیم پر رونقتر و همهگیرتر خواهد شد.
نباید گلایه کنیم که چرا دیگران حوصلۀ ما را ندارند. دیگران غالباً حوصلۀ خودشان را هم ندارند!
هر چه بیشتر برای «خواندن» عرق بریزی؛ حین «نوشتن» عرق کمتری خواهی ریخت.
با کیفیتترین ساعات روز به هیچ عنوان نباید صرف شبکههای اجتماعی بشود.
مشکل ما این است که الکی برای خودمان مشغله میتراشیم تا درد هدر دادن زمان را کمتر حس کنیم.
***
© نوشتن، مسری است.
اگر میخواهید بنویسید با افرادی معاشرت کنید که دائماً مینویسند. (+)
© گام کوچک یعنی به هیچ جا نرسیدن. یا گامهای بزرگ بردار یا برای همیشه در صف میانمایهها بمان. (+)
© این نوشتن نیست که ما را خسته میکنند، ننوشتن است که بار خستگی تمام عالم را روی دوش ما میگذرد. (+)
© خلق کردن، راهی است برای تلف نکردن بهترین لحظات عمرمان. با هر اثری که میآفرینیم چیزی به دنیا اضافه میکنیم. (+)
© نویسنده پیوسته برای تغییر نگاهها میکوشد و بیش از همه برای تغییر نگاه خودش به چیزهای مختلف.(+)
© تمام رازهای مربوط به نوشتن در خودِ عمل نوشتن نهفته است.
ناکامترین نویسندۀ جهان کسی است که در انتظار ایده بماند و نوشتن را آغاز نکند. (+)
© از یک جایی به بعد فهمیدم خودارتقابخشی فکری جز با نوشتن صورت نمیگیرد، یعنی محال است ادعای اندیشهورزی کنی و با نوشتن بیگانه باشی. (+)
© مزیت رقابتی ارزشمند ما در تولید و نشر محتوا، تلاش برای ارائه نکات کاربردی و ملموس و اکتفا نکردن به تکرار کلیات است. (+)
© مضحکترین و تنبلترین افراد آنهایی هستند که در روزگار فعلی از نداشتن بازاری برای علایقشان مینالند. باند اینترنت جلوی شماست، فقط باید پرواز کنید. (+)
© برای یک فرد خلاق، آنلاین بودن در حین کار خلاقانه، یعنی فشار ذهنی مضاعف.(+)
© تقریباً همۀ کارهای اثربخش و سودمندی که در زندگی انجام دادهام آنهایی بودهاند که در ابتدا خودم را در انجامشان ناتوان میدیدهام. (+)
© نوشتن کار دشواری است، هر کسی حوصله و توان و ادامۀ آن را ندارد، به خاطر همین است که رنگارنگترین بهانهها را ننویسندهها ابداع میکنند. (+)
© فرد خلاقی که عزم دارد در مسیر خلاقیت به قله برسد و جزو برخوردان باشد، باید بیش از آنچه مصرف میکند تولید کند. (+)
© داستانگویی مهارتی است که میتواند تاثیری شگفتانگیز بر رونق رسانه شخصی شما داشته باشد. (+)
© نوشتن به ما یادآوری میکند که باید تولیدکنندۀ اندیشه باشیم، نه صرفاً مصرفکننده. (+)
© وبلاگنویسی روزانه میدان خوبی برای عمل است. (+)
© برای یک فرد خلاق، آنلاین بودن در حین کار خلاقانه، یعنی فشار ذهنی مضاعف. (+)
© وبلاگ نویسی فقط نقل و قرقره کردن حرفهای دیگران نیست. رسیدن به محتوای اصیل و رهایی از بند ترجمه باید مسئله اصلی ما باشد و گریبانمان را رها نکند. (+)
© از تهدیدهای مسیر توسعۀ فردی یک جوان ایرانی: آشنا نبودن با تفکر نقادانه و روشهای صحیح اندیشیدن. (+)
© یک شیفتۀ سمج نویسندگی، ممکن است سالها و سالها هر بار از شروع کار طفره برود و شکست بخورد تا بفهمد تمام سختیِ نوشتن، در شروع کردن است. (+)
© به گمانم نقطۀ تمایز نویسندۀ حرفهای و کسی که به تفنن انشا مینویسد، توجه به جزییات است. (+)
© برای نوشتن ایثار کن. زمان را ایجاد کن. زمان را بدزد. (+)
© نوشتن احساس تشنگی برای آموختن را در تو زنده میکند. (+)
© ما دربارۀ کارهای روزمره لیست تهیه میکنیم، اما آیا لیستی برای موضوعاتی که باید دربارۀ آنها به دقت فکر کنیم، داریم؟ (+)
© از اینترنت با این همه وسعت و قدرت برای تکرار نالههای بوی نا گرفتۀ توی تاکسی استفاده نکن.
ذوق و ظرافت داشته باش و آدمی باش که میخواهد بداند تا بتواند. (+)
© کمالگرایی و کمالطلبی یعنی از دست دادن لحظۀ حال. (+)
© من نمیرفتم سمت نوشتن، من لذتی را کشف کرده بودم که میدویدم سمت نوشتن. (+)
© کلید اصلی معمای موفقیت اشتیاق است. (+)
© کودک بیشفعال از فعالیت بدنی غیرمعمول و بسیار بالا برخوردار است؛ و بیش فعال محتوایی از فعالیت ذهنی غیرمعمول و بسیار بالا. (+)
© کلمهها اصلیترین ابزار کار نویسنده هستند و نویسنده بی کلمه مثل بنای بی آجر است. (+)
© بهتر است تلاشمان را به کار بگیریم تا میان شتاب و تأمل، از اولی بکاهیم برای دومی. (+)
© تنها مزیت رقابتی ما، میان انبوه محتوای سرازیر شده روی سر مخاطب، ذوق ماست. (+)
© برای نویسنده شدن بیش از تکنیک و ترفند، به نگرش و مدل ذهنی مناسب احتیاج داریم. (+)
© تنها حسرت من در پایان عمر شاید همین باشد:
چرا بیشتر پیادهروی نکردم.
© دوره، دورۀ نویسندههاست. هر وقت ۵۰۰ پست وبلاگی، در یک موضوع مشخص نوشتید، متوجه میشوید.
© گاهی بهترین و خلاقانهترین کاری که میتوانیم انجام بدهیم تماشای عکسهای زیباست.
© اعتماد کردن به دیگران از نشانههای سلامت فکری و عاطفی است.
© بزرگترین شکست ما در زندگی، شکست در اولویتبندی است.
© برای نویسندۀ آنلاین تولید مطالب ارزشآفرین و بدون تاریخمصرف اولویت اصلی را دارد. برای او کیفیت بهمراتب مهمتر از بهروز بودن به هر قیمتی است. (+)
© لازم نیست تمام گامهایی که برای نوشتن برمیدارم لذتبخش باشد، من فقط باید به انجام این گامها متعهد باشم. (+)
© هر وقت توانستی در تحلیل مقالهای ۳ صفحهای، ۳۰ صفحه بنویسی، میتوانی امیدوار باشی که گامی مؤثر در جهت خوداندیشی برداشتهای. (+)
© وقتی مینویسیم، واقعاً فکر میکنیم. نوشتن به پریشانفکری راه نمیدهد. چهبسا تصمیمی که توی ذهن پخته و درست به نظر میرسد، روی کاغذ هزار اشکال و نقص جدی داشته باشد. (+)
© آدمی که کم کار میکند و کیفیت را بهانۀ کمکاری میکند، شانس زیادی برای رشد و اثربخشی ندارد. (+)
© وبلاگ، گزارش یادگیری است. بهتر است هر چه بلدیم بنویسیم، حتی اگر فکر میکنیم ساده و ناقص است، با نوشتن میتوانیم شکافهای موجود در دانشمان را پرکنیم. (+)
© نوشتن یعنی همیشه خواستار و مشتاق بودن. نویسنده همیشه توی دلش با کلمات بشکن میزند! (+)
© هیچکسی حوصلۀ نوشتن دهها صفحه چرندیات بیهوده را برای رسیدن به یک جملۀ خوب ندارد، اما این بهایی است که باید برای عشق به نوشتن بپردازیم. (+)
© نوشته، حین نوشتن شکل میگیرد. (+)
© نوشتن مکانیزمی قدرتمند و اثربخش برای درس گرفتن از اشتباهات است. (+)
© یکی از بزرگترین اسرار موفقیت در دنیای نویسندگی در پیش گرفتن دیدگاه بلندمدت است. (+)
© رمانخوانی موضوعی جدی و مهم است که به گمانم برای هر کسی که در پی تمایز و توسعهی فردی است گامی بلند و مؤثر به نظر میرسد. (+)
© نویسنده کسی است که هر روز مینویسد و با یاری نوشتن، روزبهروز از هر لحاظ بهتر و بهتر میشود. (+)
©آسیب اصلی دقیقه نودی بودن این است که: مجبورمان میکند به همان فکرها و ایدههای قدیمی پناه ببریم؛ و در چنین وضعیتی از یادگیری عمیق که غالباً در حین کار عمیق صورت میگیرد مدام دورتر میافتیم.(+)
©شتابزدگی، تکرار و کهنگی میآورد.(+)
©بهگمانم کاغذ سیاه کردن بهترین و جدیترین تمرین نویسندگی است. چون این تمرین ضامن و بسترساز اجرای تمرینهای دیگر نویسندگی هم هست. فقط وقتی بیشتر مینویسم توان طبعآزمایی در لایههای پیچیدهتر نویسندگی را پیدا میکنیم.(+)
©گاهی به یک اتفاق تلخ و بد نیاز داریم تا شیرینترین و بهترین تصمیم زندگیمان را بگیریم.(+)
©روزبهروز که میگذرد و بیشتر مینویسم، این نکته برایم روشنتر میشود:
نوشتن فرصتی برای بهتر شدن است.(+)
©فقط عدۀ معدودی از انسانها وظیفۀ خطیر پدریِ آیندۀ خودشان را میپذیرند، اغلب ما با چسبیدن به عادات و چارچوبهای کهنه، و هر آنچه که گذشته به ما تحمیل کرده، تا پایان عمر فرزندۀ توسریخور گذشته میمانیم و دربارۀ آینده خیالبافی میکنیم.(+)
©اغلب آدمها فرزند مزخرفشان را صرفاً به خاطر اینکه بچۀ مزخرفی است از پنجره پرت نمیکنند بیرون. وگرنه الان خیابان پر بود از کودکان مزخرف و آواره! نویسندهها هم شاید باید همینطور رفتار کنند.(+)
بعد از خواندن این مطلب چهکار کنم؟
میتوانید «چالش 10 جمله» را بخوانید.
دورههای آنلاین و غیرحضوری مدرسه نویسندگی
کلاس نویسندگی در تهران (کارگاه حضوری و ویژه)
کانال مدرسه نویسندگی در تلگرام
همه چیز دربارۀ کتاب «چرا باید زیادتر حرف بزنیم؟»
42 پاسخ
اگر شخصی را از چاله و چاه در آوردی یک کتاب به او هدیه بده. همه ما بعد از طی مراحل توسعه فردی و خودآگاهی، در افزایش آگاهی دیگران سهمی داریم. هر چند اندک باشد. پس بی تفاوت نباشیم. سقوط جامعه ما را گلچین نمی کند. همه با هم در سراشیبی قرار می گیریم.
هر جمله ارزش 1000 بار خوندن رو داره … دست خوش
درود بر دوست عزیزم مجید نازنین
فدای تو.
خوشحال شدم دیدم سایت زیبای خودت رو راه انداختی.
سلام
جملات کوتاه و بسیار زیبایی رو انتخاب کردید، ممنون از وقتی که برای پیدا کردن و نوشتن اونها گذاشتید
سلام فراز جان
سپاس.
البته این جملهها رو انتخاب نکردم.
نوشتههای ناقص خود من هستن.
سلام مجدد، منظورم این نبود که خودتون ننوشتید، انتخاب و گلچین بین نوشته های شخصی منظورم بود، موفق باشید 🙂
ارادت فراز عزیز
ممنونم از مهرت.
تو بخش دوستان من سایت بهت لینک دادم.
خیلی ممنون از لطفت 🙂
جالب بود ! سپاس از اطلاعات تان !
استادارجمندم . شاهین عزیز
نمی خواهم تعارف تکه پاره کنم . تمام مطالب سایتتون انگیزه آفرین است جملات قصار که جای خود دارد . شاهین عزیز در این وانفسای غربت خواندن و نوشتن هروقت میام به سایتتون ناخوداگاه زیر لب زمزمه می کنم
” با یک گل بهار میشه ”
شاهین گل بهار نوشتن را ارمغان آورده است
پایدار باشی
جناب شاه پسند عزیزم
زیبایی در چشم بینندهست.
من که کاری خاصی نمیکنم. این زیبایی درونی شماست که باعث شما به من هم لطف داشته باشید.
نمیدونم چرا نمیتونم با تک جمله ها ارتباط برقرار کنم انگار باید یک داستان کامل باشه که بتونم درکش کنم
سلام شیمای عزیز
هر جمله میتونه فشردهای از یک خاطره، رویداد یا یک تجربه باشه. همونطور که ژوزف ژوربرت میگه: «یک گزیدهگو باید یک کتاب کامل را در یک صفحه، یک صفحۀ کامل را در یک فراز، و یک فراز را در یک کلمه» بگنجاند.
کانال شما، شبیه باغچه ای سرسبز است برای من که گهگاه از عطر گلهایش سرخوش میشوم
سلام
چه تشبیه زیبایی.
وبلاگتون رو دیدم. چند از مطالب رو نگاه کردم و دلم نیمومد ببندمش. الان روی مروگز بازه تا به تدریج بخونمش.
خیلی سپاس
سلام خداقوت
جملاتی کوتاه با معانی عمیق چه زیباست این جمله :هر چه بیشتر برای «خواندن» عرق بریزی؛ حین «نوشتن» عرق کمتری خواهی ریخت.
هرچه دیدن عمیقتر باشد درک پرمحتواتر و انتقال دلنشین تر است
زنده باد پدرام عزیز
ممنونم از مهرت.
بیشتر برام بنویس تا بیشتر بشناسمت.
سلام آقای کلانتری
ساربانی هستم دقیقا نمی دونم از کی با شما آشنا شدم اما مدت زیادی هست در کانال تلگرامتان عضوم
ممنون که شوق نوشتن را در ما تقویت می کنید
چند نمونه از جملات قصاری که من نوشتم
1- نگهبانی بهترین فرصت برای خواندن و نوشتن (یادگیری) است
2-یکی از سودمند ترین قسمت های هر کتاب همین پیشگفتار و مقدمه هست
3-همه ما می توانیم معجزه کنیم به شرطی که یادگیری را شروع کنیم
4-یک نویسنده خوب باید مردم را به مطالعه، اندیشه و پژوهش علاقمند کند
5-تغییر امروز، به از اجبار فردا
البته در جمله اول نگهبانی، شغلم هست من شهرستانی و نگهبان ساختمان در حال ساخت در مشهد هستم
سلام فرهاد عزیز
چقدر کیف کردم از خوندن کامنتت.
اگر جواب این کامنت رو خوندی، یه کامنت دیگه هم برام بذار و بیشتر از خودت برام بنویس.
خیلی خیلی خوبه که تو توی کارت فرصت و منابع رو از دست ندادی و برای یادگیری وقت میذاری.
من حتماً کمکت میکنم تا بهتر نتیجه بگیری.
سلام استاد
شرمنده کمی دیرتر پیام می دهم . بعد از مدتها کتاب اولم را با نام دستنوشته های یک نگهبان ساختمان به چاپ رساندم که با استقبال خوبی روبرو شد و الان برای چاپ سومش اقدام کردیم و دو کتاب دیگرم هم بنام رابینسون اولین رمان یک نگهبان ساختمان و سفرهای شگفت انگیز یک نگهبان ساختمان، نیز مجوزهایش آمده که برای چاپش اقدام کردیم و هر سه در اپلیکیشن کتابچین با قیمت سه هزار تومان می باشد . هر چند هنوز اول راهم
سلام فرهاد عزیز
این حیرت انگیزه. دستاورد خیلی خیلی بزرگیه.
واقعاً غافلگیر شدم.
لینک بده تا من حتماً کتابت رو تهیه کنم.
تو بی نظیری.
چقدر خوب بودن جمله ها!
خوندن مطالبتون خیلی بهم آرامش میده و کمکم میکنه ….
متشکرم
زنده باشی دوست خوبم
خوشحالم که با جمله ها ارتباط گرفتی.
وبلاگ زیبایی داری. با قدرت به روزش کن.
مثل همیشه، فوق العاده.
امیدوارم در آینده وبلاگ من هم در منظومه تولید محتوا سهمی پیدا کنه.
مرسی دوست عزیزم
ان شا الله حتماً همینطور خواهد بود امیرحسین جان.
آقای کلانتری مطمئنید ؟! من !؟؟ توی لیست دوستان شما ؟ باور کنید سر انگشتام یخ کرد وقتی اسمم و توی لیست دوستان شما دیدم ! و بعد کًلم از هیجان داغ شد !
من یه خودنویس بیشتر نیستم !
باورم نمیشه .. لطف خیلی بزرگیه … واقعا ممنونم که لایق دونستید …
میدونم دندونای اسب پیشکشی رو نمیشمارن ! اما میتونم بپرسم چرا ؟
ستاره اردلانی عزیز سلام
من مدتهاسات وبلاگ شما رو می خونم .خیلی خوب می نویسین موفق باشی
محمدحسین
درود دوست گرانمایه؛
به گمانم در شمار کسانی باشی که نشود دنبالت نکرد.
مجتبی جان
ممنون از محبتت
راه اندازی وب سایتت رو تبریک میگم.
برای من بیشتر بنویس.
سلام
لطفا شماره آموزشگاه رو تو سایت بزارید
دوره جدید کلاسهای آنلاین از کی شروع میشه؟هر دوره چند جلسه است؟هزینش چقدر میشه؟
من میخوام خاطراتمو یادداشت کنم و نمیخوام نویسنده حرفه ای باشم یک دوره آموزش انلاین کافیه یا باید حضوری هم کلاس بیام؟
باتشکر از شما
سلام انیس عزیز
اگر در خبرنامه سایت عضو بشید، اخبار رو به صورت مرتب براتون میفرستیم.
برای سال جدید برنامه های آموزشی ویژهای در نظر گرفتیم.
سلام
مثل همیشه عالی
ممنونم شاهینم
زنده باشی امیر نازنین و خوب.
اقای کلانتر من به تازگی متممی شدم و دارم واقعا از مطالبتون سود می برم می دونید من یه تازه پای نوجوون تو عرصه نوشتن و خوندنم خیلی نحیف و در عین حال مصمم در تلگرام یه کانال دارم که مطالبم رو توش میگذارم واقعا خوشحال میشم اگه قابل بدونید لفاظی های بنده رو مورد نقد قرار بدید و راهنماییم کنید
( البته اینا همش تعارفه) دوست دارم کسی که واقعا میفمه نوشتن چه لذتی داره بهم کمک کنه
لینک کانالم هم اینه
https://t.me/cigarett0
و واقعا ممنون به خاطر پاسخگویی و پیگیری و تواضع شما در کمک به نوپا ها ….
خسته نباشید
ستاره عزیز
در کانال شما عضو شدم.
چقدر خوب که مینویسید و نوشتن برای شما جدیه.
حتماً میخونم نوشته هاتون رو.
نوشتن عشقه عشق …
واقعا ممنون که برای متن های بلند من رو وقت می گذارید
و جایی خواندم که مغز ها هم دل دارند…!راست نوشته بود..!دلگرمی بزرگی شدید در میان سرپیچه گیج گاه مغزهایمان….
SETARE ARDANYZADE
اولویت بندی بسیار مهم است و اساسی
ولی در جایی شکست در اولویت بندی برای ما درد خواهد داشت که متوجه میشوییم
چیزهای بسیار بزرگی را به خاطر اولویت بندی اشتباه از دست دادییم
سلام شاهین جان مطالبت خیلی ارزنده بود بنده یک سایت فروشگاهی ویک لینک تلگرامی فروش دارم اول کارم هست اگرمقدورتان هست دراین کسب وکارازمعلوماتت ودانشت جهت راهنمایی به ماکمک کنید متشکرم
سلام علی جان
لینک سایت و کانالتون رو برام بفرستید ببینم.
نوشته های شمارا دنبال میکنم، میخوانم و لذت میبرم.
سپاسگزارم حسین عزیز
منتظر نظران خوب شما هستم.