گردشی در گوزوگره‌ی حروف

 

گاه ایده با ترسیم هزارباره‌ی واژه به چنگ میاید.

چند ده بار با قلم فلزی نوشتم «جُستارگاه» تا به خط مطلبوم برای پوستر این کارگاه برسم، و ترسیمِ پی‌در‌پی واژه ‌راه داد به افکاری از لونی دیگر.

 

کلمه می‌گوید: «مرا بنداز وسط، هزار لباسِ جوراجور تنم کن تا راه ایده را بگشایم.»

 

دیدن واژه‌ در شکل‌های گوناگون فرصتی‌ست برای درنگیدن در عمق مفهوم آن. اگر با چشمی سنجنده به گوزو‌گره‌ی* حروف بنگری، ناگفته‌های بسیاری میابی.

 

**«گوز و گره» اصطلاحی‌ست عامیانه که سروش حبیبی از آن، در چند جای ترجمه‌ی رمان «طبل حلبی»، به زیبایی بهره جسته است.

2 پاسخ

  1. برای حروف بنظرم قوز وگره جالبتر میایدچرا که قوزها تبدئل به گره میشوند وبرسرراه جمله ها سد می‌بندندپس باید بامشة ومال انهارانرم کردتاگره ازابرو بازکنندوکمتر برای مانازکنندوبدقلقی ساز کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *