کار لذت‌بخشی که خودتان را از آن محروم می‌کنید

کار لذت‌بخشی که خودتان را از آن محروم می‌کنید

مدت‌هاست که دلم بیشتر از آدم‌ها برای کتاب‌ها تنگ می‌شود. پس چه کاری بهتر از رفتن به خانۀ دوستان (کتابفروشی‌ها) و آوردن رفقا به اتاق خود.

من هم زمانی پرسه در کتابفروشی‌ها را چندان جدی نمی‌گرفتم، نهایتاً ماهی یک‌بار می‌رفتم انقلاب و یک‌ساعتی پرسه می‌زدم و تمام؛ اما حالا باورم نمی‌شود که هر فرد مدعی یادگیری، مدام در کتابفروشی‌ها گشت نزند.

در ویدیوی همه نویسنده‌ایم هم به اهمیت پرسه در کتابفروشی‌ها پرداخته بودم؛ اما حس کردم نیاز است تأکید بیشتری روی این موضوع داشته باشم.

همیشه کتاب خوبی هست که از چشم شما پنهان مانده

خیال نکنید با پنجاه-صد بار سر زدن به کتابفروشی‌ها با همۀ کتاب‌ها آشنا می‌شوید.

علاوه بر اینکه هر روز کتاب‌های تازه‌ای به کتابفروشی‌ها اضافه می‌شود، چیزهای رازآلودتری هم در کار است.

همیشه در لابه‌لای قفسه‌ها می‌توانید کتاب‌های خاک‌گرفته‌ای را پیدا کنید که مظلومانه به شما می‌گویند: «هیشکی منو دوس نداره!»

علاوه بر آن، دست‌دوم‌فروشی‌ها که غالباً سمساریِ کتابخانۀ پریشان‌شدۀ آدم‌های کتاب‌خوان هستند، همیشه چیزهای تازه‌ای برایتان دارند؛ و صدالبته با قیمتی به‌مراتب کم‌تر.

با پرسه در کتابفروشی در معرض شانس پیدا کردن کتاب‌های خوب قرار می‌گیرید

صدها کتاب ارزشمند کتابخانۀ من کتاب‌هایی هستند که اتفاقی به چنگم آمده‌اند؛ و بعضی از این کتاب‌ها آن‌قدر در زندگی من تأثیرگذار بوده‌اند که همیشه از خودم بابت افراط در کتابگردی تشکر می‌کنم!

انگار پرسه در کتابفروشی و جنب‌وجوش در میان قفسه‌ها، خون کشفِ کتاب مناسب را در مغز آدمیزاد به جریان می‌اندازد.

ضمناً به قفسه‌هایی که حس می‌کنید مربوط به حوزۀ موردعلاقۀ شما نیست هم سر بزنید. حرف‌های تازه همان‌جاست.

تا وقتی تفننی به کتابفروشی‌ها سر بزنید یک کتاب‌خر آماتورید!

به گمانم بسیاری از دوستانی را که دنبال عناوین کتاب‌های‌ مناسب می‌گردند، فقط باید روانۀ کتابفروشی‌ کرد. کتاب خوب با پرسه زدن کشف می‌شود. آدرس دریا؛ به‌جای دادن ماهی!

انقراض کتاب‌فروشِ کتابخوان

بهتر است آن‌قدر پرسه بزنید و بخوانید تا با سلیقه و رأی شخصی خودتان کتاب انتخاب کنید. نظر بسیاری از فروشنده‌ها راه به جایی نمی‌برد. چون خیلی از آن‌ها نه‌تنها مطالعه نمی‌کنند، بلکه از شغل خودشان متنفرند.

و اینکه سریع هوایی نشوید و هر چه می‌بینید نخرید، خیلی از اوقات برای پیدا کردن شکار مناسب باید حوصله کرد.

در بسیاری از پرسه‌ها ممکن است هیچ کتابی نخرید، عیبی هم ندارد. شما با تورق کتاب‌ها و دیدن عناوین متنوع و مختلف جلدها به‌اندازۀ کافی بار برمی‌دارید.

دیگر کتاب به این مُفتی گیرتان نمی‌آید

قیمت کاغذ 3 برابر بیشتر شده و اوضاع روزبه‌روز در حال بحرانی‌تر شدن است. جدا از گران شدن کتاب‌های چاپ جدید، بعید نیست اتحادیه به‌زودی به افزایش قیمت کتاب‌های فعلی رأی بدهد؛ بنابراین تا این خوان یغما پهن است به آن حمله ببرید!

تابلو شوید!

من به قفسه‌های برخی کتابفروش‌ها از خود فروشنده‌ها بیشتر اشراف دارم. باید در دید کتابفروش‌ها تابلو شوید!

خواهش می‌کنم نفرمایید که فرصت گشت‌وگذار در کتابفروشی را ندارید. صادقانه که نگاه کنیم می‌بینم که بیشتر اوقات ما کاملاً تلف می‌شود؛ بنابراین چه‌بهتر که هوشمندانه‌تر تلف شود!

حتی اگر شهر شما یک کتاب‌فروشی دارد، مطمئن شوید که تک‌تک کتاب‌هایش را دستمالی و چشم‌مالی کرده‌اید!

پس هر وقت دلتان گرفت؛

با دوستی هوس قدم زدن کردید؛

یا برای خودتان خرید درمانی تجویز کردید،

روانۀ کتاب‌فروشی‌ شوید.

 

 بعد از خواندن این مطلب چه‌کار کنم؟

می‌توانید «بدون توجه به این موضوع نویسنده‌شدن محال است» را بخوانید.

شرکت در طرح تابستانه مدرسه نویسندگی (طرحی ویژه برای نوشتن و تولید محتوا در تابستان ۹۷)

دریافت نامه‌های شاهین کلانتری
کانال مدرسه نویسندگی در تلگرام
همه چیز دربارۀ کتاب «چرا باید زیادتر حرف بزنیم؟»

24 پاسخ

  1. سلام،
    من عاشق کتابم، به زودی قراره یه قسمت کافه خواهرمو کتاب فروشیش کنم خیلی خوشحالم
    😍ممنون از مطالب خوبتون🌹🌷

    1. سلام
      چقدر عالی آرزو جان
      به خاطر این کار خلاقانه بهت تبریک می‌گم.
      حتما باز هم از جریان کارت برام بنویس.

      1. سلام، ممنونم.
        تجربه جالبی بود.
        *فکر نمیکردم اصلا کسی کتاب بخره ولی چند نفر انگشت شمار خریدن منم حسابی بهشون تخفیف دادم!
        *کتابای گروه سنی الف هم که اصلا نمیخواستیم بخریم بیشتر از بقیه فروش رفت.
        *آقایون از کتاب “مردان سمی” نفرت داشتن و عنوان کتاب براشون توهین آمیز بود. یه خانمی هم با ناراحتی پرسید چرا کتاب “از شوهرت مراقبت کن” دارید از زنت مراقبت کن ندارین خواهرمم بهش دلداری داد گفت مردا کتاب نمیخونن 😀
        *با اینکه اهالی اون منطقه میگفتن اینجا مردمش کتاب نمیخونن و نمیخرن ولی از کتابایی که واسه امانت گذاشته بودم استقبال شد چند نفرشون اینقدر دوست داشتن کتابای امانتی رو که یادگاری نگهشون داشتن :-\
        *یه پیرمردی اومد مغازه خیلی سنش زیاد بود اصلا فکر نمیکردم سواد داشته باشه ولی چون بهش کمک کرده بودم ازم کاغذ گرفت و یه بسم الله شبیه پرنده کشید( شمام میتونی اسمتو شبیه پرنده بکشی :-\ ) و ابراز خوشحالی کرد بابت اختصاص دادن یه بخشی از مغازه واسه فروش کتاب. یه شعر هم برام نوشت و گفت این شعر از معشوقه ی حافظ هست ولی اینقدر قشنگه همه فکر میکنن خود حافظ نوشته!
        چند بار گفت یه مسابقه بذارید و اگر کسی تونست بفهمه این شعر از کیه بهش کتاب جایزه بدید.
        *خیلی اتفاقای جالبی می افتاد هر روز که اگه وبلاگ داشتم میشد دربارشون نوشت.
        ***یادم نبود کامنت گذاشتم اینجا، چند روز پیش کامنت جدید گذاشتم تو پیجتون یادم اومد قبلا هم تو این سایت کامنت گذاشته بودم! دیگه مجبور شدم اسممو تو گوگل سرچ کنم تا پیداش کنم 🙂

        1. سلام آرزو جان
          چقدر کیف کردم با این کامنت ناب تو.
          واقعاً لذت بردم.
          تو که اینقدر خوب می‌نویسی باید وبلاگ خودت رو هوا کنی.
          منتظرم با لینک وبلاگت بیای.

          1. سلام
            میخوام اخرین روز این ماه وبلاگ بسازم قالبشم انتخاب کردم 🙂

  2. کتاب خواندن همیشه برام جالب بوده است .
    ولی باید بگویم که تا به حال کم به کتاب فروشی ها رفته ام.ولی با هربار رفتن جالب ترین کتاب ها را دیدم و نام کتاب هایی را که نمی توانستم بخرم را به ذهن سپردم از یک جایی بالاخره تهیه کردم.
    مثلا:کتاب قلعه حیوانات و کودکی و نوجوانی تولستوی

  3. اول ازهمه بگذار ازتجربه ام بگویم.من چندوقتی است که صبح ها باانگیزه تر وهوشیارتر بیدارمی شوم ودلیلش هم کاری است که دراین چندوقته انجام میدهم.یک جورکتابگردی به سبک خودم است که هرچند می دانم به ارزش مندی این که شما می گویید نیست،اما برای من مفید ومفرح بوده است.چندوقتی است به دلیل سخت بیدارشدن وبه جهت عادت کردن به مطالعه وپیدا کردن کتاب مناسب،نرم افزار های کتاب الکترونیکی را نصب کرده ام وازرکدام که بخواهم وخوشم بیاید چندصفحه ای ازنمونه اش می خوانم.درواقع همانطور که دررختخواب درازکشیده ام سراغ گوشی ام می روم ،اما به جای چک کردن تلگرام وپیامهای دوستان،این نرم افزار هارا باز می کنم تا این نور گوشی کم کم خواب راازسرم می پراند چنددقیقه ای وچندصفحه ای می خوانم وچندتایی هم کتاب خوب وجالب گیرم آمده است.اما اینجورکه شما می گویید را فقط یک بار امتحان کردم وبرای اولین بار خوب بود وحتما ادامه اش می دهم وپس ازاینکه ازکتابفروشی خارج شدم ،ذهنم هنوز پیش کتاب هایی بود که ورق زده بودمشان وسپس با خودم گفتم:چه جالب،کتابفروشی تنها جایی است که اگر هم ازآن چیزی نخری ،دست خالی خارج نمی شوی.

    1. سلام سعید عزیز
      چه کار خوب، جالب و مفیدی میکنی.
      هر روشی که رابطۀ ما رو با کتاب ها حفظ کنه عالیه.

  4. کتاب‌خر
    سلام
    متن بسیار جالبی بود من به واسطه حضور در شهری که متاسفانه کتابفروشی مطلوبی نداره از پرسه و گشت و گذار و پرواز در دنیای خوب کتابها محرومم – مرحومم
    اما در هر حضوری به شهرو دیار دیگر تمام تلاشم را میکنم کهخ به کتاب فروشی ها سر بزنم و غرق شوم . اما سالی یکبار که کتابها به این شهر پرواز میکنند از نمایشگاه کتاب به راحتی نمیگذرم .
    #کتاب خر
    #همین
    #سپاس خدارو
    #شاهین کلانتری
    #دیوانه

    1. زنده باد محمد عزیز
      حالا خوبه که از طریق اینترنت میتونیم به راحتی همۀ کتاب‌ها رو تهیه کنیم.
      امیدوارم کتاب ها روز به روز زندگیتو بهتر و بهتر کنن.

  5. سلام آقای کلانتری
    متنتون خیلی لذت بخش بود برای من
    اتفاقا دو روز پیش تهران بودم بعد 36 ساعت بیخوابی با تمام انرژی و شوق بسمت انقلاب رفتم. اصلا تنها قسمت لذت بخش تهران برای من انقلابه !
    راستی حوزه کتاب های علمی هم جزو مورد علاقه ها قرار گرفت 🙂
    ممنون از نوشتن.

  6. در میان واژه ها پرسه می زنم
    از کتاب های ناب
    درونم مأمنم
    عرصه می زنم
    این جنونِ خوب را
    هوار می کشم
    از هر آنچه غیر خواندن و نوشتن است
    کنار می کشم
    من کتاب را
    نوش می کنم
    هر صدا به جز صدای کاغذ و قلم
    خموش می کنم
    با کتاب چشم می گشایم و
    به خواب می روم
    تا زمانِ مرگ
    تمام عمر خویش را
    کتاب می خرم
    «باران بهار»

  7. یکی از تفریحات آخر هفته ام سر زدن به کتاب فروشی آرین واقع در خیابان میرداماد است. به دوستان دیگر هم پیشنهاد می کنم حتما یک سر بزنند. به شخصا عاشق قفسه کتاب های زندگی نامه افراد موفق هستم.
    یکی از لذت بخش ترین لحظات زندگی است.
    شاهین کلانتری عزیز بی نهایت سپاسگزارم از این مقاله دوست داشتنی که نوشتی

    1. سلام به حسین عزیز
      من هم با تو هم نظرم. به نظرم زندگی نامه ها الهام بخش ترین کتاب های جهان هستن.
      الان که به دقت نگاه میکنم میبینم بخشی از مهم ترین تغییرات زندگی خودم رو مدیون خوندن زندگی نامه های خوب هستم.
      برقرار باشی کپی رایتر بزرگ.

  8. عالی بود. در تمام مدت مطالعه ی این متن خودم رو کنار شما حس می کردم و با شما در کتابفروشی ها بودم.
    حس خیلی خوبی به من منتقل شد. متشکرم.

    1. سلام عباس عزیز
      چقدر شکفت انگیز.
      به امید یک کتابگردی مشترک با هم.

  9. سلام شاهین عزیز
    من هم جزو افرادی هستم که از سالها پیش یکی از علائقم گشت و گذار در کتابفروشی های انقلاب بوده و هست.
    گاهی وقته ها کلی کتاب می خریدم و به مرور آنها را مطالعه می کردم. در مقطعی از زمان تعداد کتابهای خریداری شده بیشتر از زمانی بود که به خواندن آنها اختصاص میدادم (به دلیل مشغله کاری) به همین دلیل تصمیم گرفتم کتاب های موجودم را بخوانم و بعد به سراغ کتاب های جدید بروم. بگذریم که وسوسه‌ی خرید همیشه با روح و روانم بازی می کند.
    بگو چه کنم.

    1. سلام محمدرضا جان
      نسیم طالب میگه کتاب های نخوندۀ کتابخونه آدم خیلی خیلی مهم تر از کتاب های خونده شده هستن. چون اونها ندانسته های ما رو بهمون یادآوری میکنن.
      بنابراین در خریدن کتاب نگرانی به دلت راه نده.
      گاهی خوندن چند صفحه از یک کتاب هم کفایت میکنه. لزوماً بنا نیست همۀ کتاب ها رو کامل بخونیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *