پیشنوشت: این دومین قسمت از سلسله پستهای کارگاه کلمات است. بهتر است قبل از مطالعه این پست نگاهی به مطلب «چرا باید فارسی یاد بگیریم؟» بیندازید.
انگار واژههای مثل تانی، آهستگی، حوصله و توجه و تمرکز روز به روز در زندگی ما کمرنگتر میشوند.
گاهی ممکن است حین نوشتن از جفت و جور نشدن کلمات به ستوه بیایم، اما این موضوع جای نگرانی ندارد و بخش طبیعی فرآیند نوشتن است.
من هر روز از خواندن وبلاگهای دوستانی متممیام محظوظ میشوم.
یادم میآید چند سال پیش اسم یکی از هفتهنامه طمطراق بود و تحریریه مجله بعد از چند وقت تصمیم گرفتند اسم مجله را عوض کنند، لابد چون بیش از اندازه پرطمطراق بود!
برای مقابله با تشتت و پریشانفکری، مراقبه بهترین کاری که به نظرم میرسد. ولی چرا از مراقبه کردن طفره میروم؟
نکته ۱: با کلیک روی هر کلمه میتوانید معنی و مترادف و متضاد و تلفظ هر واژه را در سایت واژهیاب مشاهده کنید.
نکته ۲: سعی میکنم نظرم را درباره هر یک از واژهها بگویم یا با استفاده از هر کلمه، جملهای در رابطه با خواندن یا نوشتن بنویسم.
نکته ۳: میتوانید جملههایی که نوشتهاید را کامنت بگذارید و در غنیتر شدن این مجموعه همکاری کنید. منتظر واژههای پیشنهادی شما هم هستم. ضمناً میتوانید دفتری خاص را به انجام این تمرینها و ثبت کلمات جدید اختصاص بدهید.
نکته 4 : این کلمات با همکاری دوستان عزیزم در قسمت اول کارگاه کلمات انتخاب شده اند.
44 پاسخ
سلام براستاد،زیبا وخوش سخن.
ضامن حسینی هستم.ازسرزمین افغانستان وفعلآ درشهرزیباوباصفایی؛تهران ساکن میباشم.ممنونم ازمردم خوب تهران،همواره ازمن باعطوفت ومهربانی بعنوان مهمان پذیرایی می نمایند مدیون وممنون همه مردم سرزمین ایران میباشم.
بنده ازمدت زمان.دوربه نوشتن واینکه باکلمات بازی نمایم علاقه مندبودم،امامسیرم را نمیدانستم،سالها بود که بخاطر پیدا کردن این مسیر،سرگردان بودم.
تااینکه به لطف تعداد دوستان خوب ومهربان ایرانی ام یک سلسله رهنمایی های راجع به امرنویسنده گی آموختم.ونیز ازطریق یک دوستم باپیچ انستگرام شما آشناشدم.
ازشماوسایر دوستانم خیلی موضوعات را آموختم.
اما تاهنوز دراین مسیر به شکل درست قرار.نگرفته ام.
وناامیدنیزنمیباشم.زیرا بخودم ایمان دارم سیع وتلاش خودم را خواهم کرد،ومنتظر آن روزمیباشم که بتوانم من نیز روان بنویسم.
به قولی(ناتالی گلدبرک)درکتاب تامیتوانی بنویس،همینکه قلم بدست گیری،روی کاغذ سفید چیزی بنویسی این خودش پاداش بزرک مییاشد.
امروز خواستم منم کلمه بسازم،وشایدهم بشکل درست کلمات را بجای مناسب آن به کاربرده نتوانسته باشم.بازهم به تمام عیب هایش این را پاداش برای خودم درنظرگرفته ام. امروز جسارت بخرچ دادم بنویسم.
منشی دفترما.یک فرد متشتت بود،باقیافه ستوه ودرمانده.بامراجعین وهمکاران رفتارمیکرد.
بابت چنین برخورد،که داشت همه به ستوه آمده بودند.
گاهی نیز باچنان طمطراق درصالون.را میرفت انگار صالون تنهاسهم خودش باشد.وبقیه اصلآحق ندارند،چند روزقبل بخاطروضعیت متشتت که داشت ازدفتر اخراج شد.کاش کمی تانی میکرد چنین وضعیت تشتت را به بار نمی آورد.اگراحساسات خود را کنترول میکرد وبرآن غلبه می نمود.
قطعآ ازدفتر اخراج نمیگردید.اگرباقی می ماند،ازعیدی سال نو وسایرامتیازات دفتر نیز محظوظ میگردید.
سلام به روی ماه شما
چقدر خوشحال شدم از خوندن پیامتون ضامن عزیز.
روی کمک من حساب کنید.
باز هم بنویسید برام.
ممنون بابت لطف ومهربانی تان استاد عزیز.
با آن رفتار پرطمطراقش همه را به ستوه آورده بود فقط”او”بود که با تانی سعی میکرد از شنیدن حرف های صد من یک غاز مردک محظوظ شود!تحملم تمام شد،حالم از تشتت احوالم بهم خورد،لعنت به من اگر یک بار دیگر هوای دیدنش را بکنم.
تانی:
وقتی از چراغ قرمز رد شدیم ناخوداگاه یاد حرفهای قبل از چراغ قرمز افتادم.بهم میگفتیم اه چرا ازین مسیر اومدیم الان بعد چراغ ترافیک سنگینیه..کاش میدون رو دور زده بودیم وازین مسیر نمیومدیم.اما وقتی چراغ تمام شدو رد شدیم ,دیدم چقدر زود وارد مسیرمان شدیم بدون اینکه ترافیکی باشد.ناخوداگاه یاد جمله ای از شاهین کلانتری افتادم.
انگار واژههای مثل تانی، آهستگی، حوصله و توجه و تمرکز روز به روز در زندگی ما کمرنگتر میشوند.
به به زنده باد ابولفضل خوش ذوق و عزیز.
این جمله بالا بود که فراموش کردم بزارم
رسانهها در………….. بیماری تجملگرایی مؤثرند.
سلام شاهین جان امروز مطلبی رو خوندم از رضا بابایی در پارسینه
گفتم اینجا بزارم
اموزنده است
رفیق بازی در کلمات
در جملۀ بالا، جای سهنقطه، میتوانیم کلمۀ «گسترش» را بگذاریم و نیز کلمۀ «شیوع» را:
رسانهها در گسترش بیماری تجملگرایی مؤثرند.
رسانهها در شيوع بیماری تجملگرایی مؤثرند.
کدام بهتر است؟ «گسترش»، فارسی است و نیز امروزیتر و شیکتر. «شیوع»، عربی است و بیریخت؛ حرف آخر آن هم سخت تلفظ میشود.
اما در همنشینی «شیوع» با «بیماری»، لطفی است که در پیوست «گسترش» به «بیماری» نیست؛ زیرا مردم نمیگویند «گسترش بیماری»؛ میگویند «شیوع بیماری»؛ بر خلاف «گسترش آگاهی» که بهتر از «شیوع آگاهی» است. از همنشینیهای دیگر هم میتوان فهمید که مردم کلمۀ شیوع را بیشتر برای امور منفی(مانند بیماری) به کار میبرند؛ اما به «گسترش» هم نقش منفی میدهند و هم نقش مثبت. بله؛ اگر در جملۀ «رسانهها در … بیماری تجملگرایی مؤثرند» تجملگرایی به بیماری تشبیه نشده بود، گسترش بهتر از شیوع بود: «رسانهها در گسترش تجملگرایی مؤثرند.» اما کلمۀ «بیماری» با «شیوع» رفیق است، نه با «گسترش».
نویسنده، اگر به کلمه نگاه کند، باید «گسترش» را برگزیند، اما جادوی همنشینی و رسم رفيقبازی ميان كلمات، او را وادار میکند که ترکیب و مجموعهای از الفاظ را در نظر بگيرد. این، یکی از تفاوتهای نویسندگان نوقلم با نویسندههای حرفهای است که کلمه را برای جمله میخواهند، نه جمله را برای کلمه.
رضا جان
من نوشته های رضا بابایی رو تحسین میکنم. ایشون واقعاً کاربلد هستن. چه خوب که این متن آموزنده رو با ما به اشتراک گذاشتی.
گاهی گام های توأم با تأنی اش مرا به ستوه می آورد، اما او با لبخندی بر لب قدم می زند، دم فروبستنش از سخنان بیهوده، مشعر روح برآسوده و به دور از هر تشت و اضطرابی است. رفتارهای پر طمطراقش مرا محظوظ می گرداند و از اینکه دارمش احساس غرور میکنم.
اگر گاهی وقتها از نوشتن واژه های پر طمطُراق به ستوه می آیید بهتر است برای جلوگیری از تشتت افکار، بهتر است از خواندن متون خود را محظوظ و درباره انها تانی نمایید.
راه پیمایی، همگرا و واگرا، پادگانه، تراس(بالکن و مهتابی هر سه تا قشنگن)، وجه المصالحه (علی السویه)، مستمسک
سلام شاهین جان
تانی: عموما تانی در کارها، شیوه ی مردمان دوراندیش است.
ستوه: نگاهی به آینه انداخت، تن و روانش سوده شده بود و به ستوه آمده بود، آینه را برگرداند…
محظوظ: کتابهای او چه بسیار خودش و دیگران را محظوظ و کیفور کرده بود.
طمطراق: مگر میشود آدمی با این همه طمطراق، به یکباره از همه چیز و همه کس اعراض کند و به کویر پناه ببرد؟
تشتت: حتی خود حروف تشتت و ترکیب آنها باهم، نشانی از تشویش دارد، بیهوده نیست معنی آن پریشانی است.
سلام و خسته نباشید.
من اخیرا با اینجا آشنا شدم و واقعا خیلی فوق العاده س! به شخصه با کلمات زیادی آشنا شدم که برام عجیبن.
اکثرا یا شاید هم تمام افرادی که اینجا جملاتشون رو قرار میدن ، افرادی هستن که مطالعات زیادی تو زمینه ادبیات دارن مثل شما ،ولی من تقریبا هیچی!
خیلی دلم میخواد که تو زمینه نوشتن از لحاظ زیبایی معنا و همینطور زیبایی کلمه بهتر بشم .دوست دارم که بتونم از مطالبتون درست استفاده کنم .
امیدوارم به عنوان یه نوجوان از اینکه میخوام اینجا جملاتم رو بزارم ، اظهار فضل نکرده باشم!
-برایم دردناک است که گاهی روزگار تمجمج می کند تا سرعت ما را اندازه بگیرد، تا نکند که ما هم از نحله ی پر طمطراق انسان های تانی و بیهوده باشیم.
-گاهی اوقات باید ذهن تشتت یافته ات را به دریای منطق ببری تا افکار اضافی ات شسته شوند.
-دیگر نمی توان محسور بعضی عشق های امروزی شد . آنها از محبت محظوظ می شوند و سپس از فرط آن به ستوه می آیند.
*کاش معنی درست کلمات رو متوجه شده و استفاده کرده باشم.
سلام سارا جان، اتفاقا قلم خوبی هم داری. یانجا راحت باش و با آزادی کامل بنویس.
امیدوارم که روز به روز بهتر بشی و به درجات بالایی که آرزو داری برسی.
با ما همراه باش.
تانی: برای نیل به اهداف بایستی با تانی گام برداشت و به تدریج مراحل رشد و توسعه را در پیش گرفت.
ستوه: تعارض هایی که بدلیل تفاوت های شخصیتی با همکارانم ایجاد می شود مرا به ستوه می آورد.
محظوظ: از مطالعه کارگاه کلمات محظوظ شدم.
طمطراق: گل های یاس با عطر دل انگیزشان پر طمطراق در میان پوشش های گیاهی نمایان شده اند.
تشتت: تشتت آراء و نظرات میان مدیران بخش های مختلف، باعث آسیب به سیستم ها و سردرگمی و دلسردی کارکنان می شود.
زنده باد معصومه خزاعی نازنین
دوست خوب و حوشفکر متممی من
تانی: تأنی صفتی است که تابع و نتیجۀ اجتماع دو صفت دیگر است که عبارتاند از آرامش و حلم؛ چرا که این دو صفت نمایانگر اعتدال در نیروی غضب انساناند. اما علت اینکه تأنی تابع این دو خصلت است، این است که آرامش عبارت است از سنگینی نفس در خصومات، و حلم عبارت است از طمأنینه نفس به گونهای که غضب به سرعت و آسانی نمیتواند آنرا تحریک کند. این دو صفت با همدیگر سبب به وجود آمدن حالت تأنی که عبارت از عدم شتاب زدگی و نیز وقار و متانت است میشود. (مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الأصول و الروضة))
تشتت: این کلمه را خیلی دوست دارم. و هم خانواده هایش مانند: تشتیت: پراکندن، متشتت: پراکنده، مشتوت: پراکنده؛ تارهای جامه قبل از بافتن، تشتیت: پراکنده کردن.
آنقدر از سر و کله زدن با ” تشتت”، ” محظوظ” شدم که بدون ” تانی” فقط خواستم از آن بنویسم.
ستوه: از انتشار بعضی مفاهیم تهی و پر ” طمطراق ” در فضای مجازی به “ستوه” آمدم.
زهرا جان
تو خیلی خوب تمرین میکنی.
سرشار از ذوق و مهارت
1-تانی:آهستگیdelay
باتانی گشت موجود از خدا تا به شش روز این زمین و چرخ ها
تانی در اخلاق صفتی است که تابع و نتیجه ی اجتماع دوصفت دیگر است که عبارتند از : آرماش و حلم(تعریف )
2-ستوه:خسته ملول helpless- harassment
چنین بود هردو سپه هم گروه نه زان سو ستوه و نه زین سو شکوه- فردوسی
3- محظوظ: بهره مند delighted
محظوظ دانایی در برابر سختی ها به ستوه نمی آید.
4- طمطراق:خودنمایی fanfare- pomp
گویی از بهر حرمت علم است این همه طمطراق و جنگ و سمند . سنایی
در جایی خواندم نام روستایی طمطراق است، آنچه از ذهنم گذشت این بود که آیا در واقع نیز طمطراق است هم از نظر طبیعت و هم از نظر بافت؟
5-تشتت: پراکندگی ، اختلافdiversity – dispersion
تشتت ذهن در مشغله های روزمره مرا به ستوه آورده ، مانع محظوظ شدنم از مطالعه می گردد.
زنده باد خانم نامداری گرامی
دقت نظر شما قابل تحسینه.
زندگی” تانی ” و درنگی کوتاه است میان دو خلا، خلا پیش از زاده شدن و خلا پس از مرگ ، دریغ که ما تنها به دومی می اندیشیم……..( کتاب وقتی نیچه گریست اروین یالوم ترجمه سپیده حبیب ،بازهم نقل به مزمون)
مزمون را اشتباه نوشته ام عذر میخواهم ” مضمون”
میشه گفت یکی از سرگرمی های مورد علاقم پیدا کردن کلمات جدیده .
“نستوه ” یکی از همین کلمه های هیجان انگیزه که برای اولین بار تو فرنگ عمید پیداش کردم
🙂
ای بابا. کاشکی یه روز زودتر این پست رو میخوندم. همین امروز تو آزمون آزمایشی «محظوظ» رو اشتباه غلط املایی گرفتم. احساس میکنم «جایگزینی تدریجی پرتکرارتر» داره گریبانگیرم میشه. (چه عبارت مضحکی ابداع کردم. راستش دقیقا نمیدونم چجوری میشه توی یه عبارت بیانش کرد). مثلا به شخصه چون اغلب املای خوبی داشتم، کمتر املای کلمات رو مطالعه میکنم و بیشتر تست املا میزنم. به خاطر همین لغاتی رو که اکثرا در متن ها غلط نوشته میشه و باید اون غلط تشخیص داده بشه بیشتر میبینم. ینی برای ذهنم، تکرار دفعات املای غلط بیشتر از تکرار املای درسته و بعد از مدتی املای درست جای خودش رو به املای نادرست میده.
ببخشید که کمی خارج از موضوع بود اما به نظر خودم موضوع مهمیه چون به اضافهی اینکه املای درست ممکنه در ذهن دانشآموزان جای نگیره، حتی ممکنه املای غلط هم نهادینه بشه. هرچند که واضحه هدف اصلی کنکور و کتابهای درسی، رتبه بندی دانشآموزاس و نه آموزش اونها.
مهدی جان
اتفاقا کامنت جالبی و خوبی نوشتی و به نکته مهمی اشاره کردی.
با واژه” تشتت” اولین بار با کتاب ایرانیان همایون کاتوزیان آشنا شدم. در این کتاب او می گوید” ایرانیان چه در درون و چه در بیرون از کشور چنان دچار تشتت آرا و عقیده اند که هر ایرانی مختص به طبقه، گروه و مسلک و حتی شاید بتوان گفت هر فرد خاص، اغلب اندیشه ای متضاد با سایرین دارد. البته شاید جمله رو کامل ننوشته باشم یک جورایی نقل به مضمون بود……ممنون
آذرباد عزیز
جمله ی خیلی خوبی خوبی رو نقل کردی و این پست رو با کامنتت غنی تر کردی.
من همیشه در دبستان از جمله سازی خوشم نمی آمد، اما این روزها کیف می کنم:)
۱- گاهی «تانی» و درنگ در مسیر رشد و پیشرفت یک ضرورت محسوب می شود.
۲- معتقدم انسانها یک مجموعه ای از اقوام و ملل «مُتشتِت» نیستند، همه ما یک شهروند جهانی هستیم.
پ.ن: نمیدانم درست بیان کردم یا نه؟!
۳- مگر می شود از تماشای سادگی و بیآلایشی نگاهش «محظوظ» نشد؟!
واژه پیشنهادی: «تصادم»
چه خوب که کیف میکنی و انقدر خوب از پسش بر میای
سلام!
با این همه تشتت که در کلامش نمایان بود، آخر سر، از دست او به ستوه آمدیم. کاش قدری تانی می کرد؛ تا بتوانیم با چشمپوشی از اضافاتش، از افاضاتش محظوظ شویم. الحق که اگر مفهوم طمطراق تجسم پیدا می کرد، بی گمان شبیه او می شد! (قسمتی از شکوهنامهی یک شهربند، از نامزد انتخاباتیاش)
مرسی خلاقیت!
سلام
خیلی متشکرم
به نظرم برای نویسنده شدن یادگیری زبان عربی هم تا حدودی لازم و ضروری است.
در زبان عربی اصولا می شود هر کلمه ای را از ریشه اش ساخت
سلام
بله، عربی توی فارسی نقش پررنگی داره
جالبه که با خوندن پستهای کارگاه کلمات، دقتم به کلمه ها زیاد شده و انگار مزمزه شون می کنم 😊👌🌟🌟
چه عالی
هدف کارگاه کلمات دقیقا همینه